تمسرا
 
منوی دسته ای

 
پیوندهای روزانه

حمل و ترخیص خرده بار از چین
حمل و ترخیص چین
جلو پنجره اسپرت
الوقلیون
همه لینک ها

 
کدهای کاربر


آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 18
بازدید دیروز : 3
بازدید هفته : 21
بازدید ماه : 21
بازدید کل : 3306
تعداد مطالب : 33
تعداد نظرات : 1
تعداد آنلاین : 1


Alternative content





یادگار خزان

 
.:: آخرین مطالب ::.

 
دسته بندی: <-PostCategory-> | تاريخ: 16 / 4 / 1398برچسب:, | ساعت: 19:31 | نویسنده: عادل خمیسی نیا
 




به سلامتی پدر بزرگا که یه بار هم خوجگل، جوجو، عسیسم نگفتن
ولی با زنشون ۵۰ سال عاشقانه زندگی کردن


 
  

 
دسته بندی: <-PostCategory-> | تاريخ: 16 / 4 / 1398برچسب:, | ساعت: 19:28 | نویسنده: عادل خمیسی نیا
 

از استادى پرسیدند: آیا قلبى که شکسته بازهم میتواند عاشق شود ؟
استادگفت :بله
پرسیدند : آیا شما  تا کنون از لیوان شکسته اب خورده اید؟
استادپاسخ داد :آیا شما به خاطر لیوان شکسته از آب خوردن
دست کشیده اید!؟


 
  

 
دسته بندی: <-PostCategory-> | تاريخ: 16 / 4 / 1392برچسب:, | ساعت: 19:22 | نویسنده: عادل خمیسی نیا
 


 
  

 
دسته بندی: <-PostCategory-> | تاريخ: 20 / 12 / 1391برچسب:, | ساعت: 15:44 | نویسنده: عادل خمیسی نیا
 

تهاجم فرهنگی

تهاجم فرهنگی به معنی انتقال معانی میان نظام‌های فرهنگی بدون رضایت دوطرفه است. به عبارت دیگر، اگر یک نظام فرهنگی، ارزش‌های خود را با استفاده از قدرت بر نظام دیگری تحمیل کند، تهاجم فرهنگی صورت می‌گیرد. برخلاف مبادله فرهنگی که در آن نظام‌ها توسعه یافته و تغییرات را برمی‌تابند؛ در تهاجم فرهنگی، ارزش‌های اصلی هر نظام مورد تردید قرار می‌گیرد و به مرور زمان نظام‌های ارزشی و فرهنگی از بین می‌روند.

فرهنگ‌های مهاجم معمولاً برای تضعیف و آسیب‌پذیر کردن فرهنگ دیگر، از روش‌های جوسازی بهره می‌برند. در ایران غرب‌زدگی را عموماً نمونه‌ای از آسیب‌پذیری در برابر تهاجم فرهنگی تلقی کرده‌اند
امروزه با توجه به رشد فکری و آگاهی عمومی ملت‏های جهان، نفوذ و سلطه و به‏دست آوردن مستعمرات از راه لشکرکشی‏های نظامی، به آسانی امکان‏پذیر نیست و در صورت اجرا هزینه‏های زیادی را بر مهاجمان تحمیل می‏کند؛ به همین سبب، بیش از یک قرن است که استعمارگران روش نفوذ در کشورها را تغییر داده‏اند. این کشورها معمولاً اجرای مقاصد خود را با عناوین تبلیغ مذهبی، رواج تکنولوژی، ترویج زبان، انجمن‏های خیریه، ترویج بهداشت، سوادآموزی و ، به عبارت دیگر، به نام سیاست‏های فرهنگی و فرهنگ‏پذیری انجام می‏دهند. هرچند نمی‏توان این عناوین را از نظر نوع‏دوستی و انسانیت موردتردید قرار داد، ولی تاریخچه‏ی این روابط و خدمات نشان داده است که این برنامه‏ریزی‏های دقیق، در جهت رشد و بالندگی فرهنگ این کشورها نبوده بلکه زمینه‏ی اسارت کامل فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و سیاسی‏آنان را فراهم ساخته است (روح‏الامینی، 1372، ص 101).
بدین ترتیب، استعمارگران، اکنون به این نتیجه رسیده‏اند که بهترین راه نفوذ در سایر کشورها، نفوذ در فرهنگ آنان و استحاله‏ی درونی آن است. آنان می‏خواهند ارزش‏های مورد پسند خود را ارزش‏های مترقی جلوه دهند و جای‏گزین معیارهای بومی و فطری ملت‏ها سازند و، از این طریق، بدون هیچ دغدغه‏ای به آینده‏ی منافع خود در این کشورها مطمئن باشند. این جمع‏بندی، به ویژه در دهه‏های اخیر، مبنای فعالیت‏های سازمان‏یافته‏ی گسترده‏ای قرار گرفته که غرب آنها را ترویج معیارهای تمدن، رشد و توسعه معرفی می‏کند؛ اما در فرهنگ ملت‏ها، از این اقدامات با تعابیر مختلفی یاد می‏شود که مفهوم مشترک آنها در تعبیر هجوم فرهنگی نهفته است (خرم، 1378، ص15).
این عمل (جای‏گزینی فرهنگ بیگانه با فرهنگ خودی) به شکلی هوشیارانه که بتواند یک ملت و جامعه را نسبت به فرهنگ خود بیگانه، و مطیع غرایز بیگانگان کند، عمدتا "تهاجم فرهنگی" محسوب می‏شود. دانشمندان غربی نیز به این واقعیت اذعان دارند. اتوکلاین برگ،4 یکی از روان‏شناسان اجتماعی غربی، در این زمینه می‏نویسد:
حتی در جریان پیاده کردن برنامه‏های بلندنظرانه و آزادمنشانه، چون کمک به همکاری فنی نیز نگرش استعماری و سایر اشکال استثمار متجلی است؛ مثلاً کشوری که کمک‏های فنی به دیگری ارائه می‏دهد این انتظار را دارد که کشور دریافت دارنده‏ی کمک، معیارها و الگوهای وی را برگزیند (روح‏الامینی،1372، ص101).
در کتاب‏های دایرة‏المعارفی غربی نیز به این مطلب اشاره شده است. میشل پانوف در کتاب فرهنگ جامعه‏شناسی در توضیح اصطلاح فرهنگ‏پذیری5 به این تسلط و استعمار فرهنگی غرب اشاره کرده و می‏گوید:
"این اصطلاح را از اواخر قرن گذشته انسان‏شناسان انگلیسی‏زبان به کار بردند و مراد از آن تعیین پدیده‏هایی است که از تماس مستقیم و ادامه‏دارِ بین دو فرهنگ مختلف نتیجه می‏شوند و از تبدیل یا تغییر شکل یک یا دو نوع فرهنگ، در اثر ارتباط با یکدیگر، حکایت می‏کند؛ بنابراین، مراد از فرهنگ‏پذیری، جنبه‏ی ویژه‏ای از فرایند انتشار آن است. امروزه فرهنگ‏پذیری ـ گاهی در معنای محدودکننده‏تر ـ به تماس‏های خاص دو فرهنگ که نیروی نامساوی دارند، اطلاق می‏شود؛ در این صورت، جامعه‏ی غالب که هماهنگ‏تر ویا ازنظر تکنیک مجهزتراست ـ معمولاً ازنوع جوامع صنعتی ـ به‏طور مستقیم یا غیرمستقیم به فرهنگ حاکم تحمیل می‏گردد (پانوف؛ 1368،؛ ص17ـ18).
این محقق در تعبیری دیگر از این تهاجم در حالتی که به شکلی گسترده‏تر، تمام عناصر فرهنگ مورد هجوم را از بین می‏برد و فرهنگ مهاجم را جای‏گزین می‏سازد، به "قوم‏کشی" یا "قومیت‏کشی"6 تعبیر می‏کند و می‏نویسد:
"هنگامی که فرهنگ غالب در انهدام ارزش‏های اجتماعی و روحیات سنتی جامعه‏ی مغلوب و برای گسستگی وسپس نابودی آن می‏کوشد، واژه‏ی قوم کشی را ـ که به تازگی رایج شده‏ـ به‏کار می‏برند تا القای اجباری‏فرایند "فرهنگ‏پذیری"را ازطریق فرهنگ غالب دریک فرهنگ‏دیگر (مغلوب) توصیف‏کنند. درگذشته جوامع‏صنعتی قوم‏کشی‏را باتظاهر به اینکه هدفشان از همانندسازی، ایجاد "آرامش" یا "تغییر شکل" در "جوامع ابتدایی" یا "عقب‏مانده" است، اجرانموده وبازهم اجرامی‏کنند. این‏عمل معمولاً تحت‏عنوان اخلاق، رسیدن به کمال مطلوب در پیشرفت و... صورت می‏گیرد (پانوف، 1368، ص137).
در تعریف پدیده‏ی "تهاجم فرهنگی" دیدگاه حضرت آیت‏اللّه خامنه‏ای، رهبرمعظم انقلاب، قابل توجه است. از نظر ایشان در "تهاجم فرهنگی" یک مجموعه‏ی سیاسی یا اقتصادی، برای رسیدن به مقاصد خاص خود و اسارت یک ملت، به بنیان‏های فرهنگی آن ملت هجوم می‏برد. در این هجوم، باورهای تازه‏ای را به زور و به قصد جای‏گزینی بر فرهنگ و باورهای ملی آن ملت وارد کشور می‏کنند (سازمان مدارک فرهنگی انقلاب اسلامی، 1373، ص3).

ویژگی‏های تهاجم فرهنگی
اساسا "تهاجم فرهنگی" در مقایسه با تهاجم نظامی یا اقتصادی، دارای ویژگی‏های منحصر به فردی است. تهاجم فرهنگی معمولاً نامرئی و نامحسوس است؛ دراز مدت و دیرپاست؛ ریشه‏ای و عمیق است؛ همه‏جانبه است؛ حساب شده و دارای برنامه و ابزارهای گسترده است؛ گسترده و فراگیر است؛ کارساز و خطرزاست. علاوه بر این‏ها، "تهاجم فرهنگی" همانند کار فرهنگی، یک کار آرام و بی‏سر و صداست و قربانیان آن بیش‏تر قشر جوان هستند (قیصی زاده 1363).
در تهاجم نظامی، دشمن با تجهیزات و امکانات نظامی وارد معرکه می‏شود، اما در "تهاجم فرهنگی" نیازی به لشکرکشی و هزینه‏های هنگفت نظامی نیست؛ هم‏چنین دشمن در این تهاجم برای تحمیل حاکمیت فرهنگ خود از همه‏ی حربه‏های سیاسی ـ اقتصادی، نظامی، روانی و تبلیغاتی بهره می‏گیرد. در "تهاجم نظامی" تنها بخشی از مرزها و سرزمین‏های مجاور در تیررس مستقیم دشمن قرار می‏گیرد، اما در "تهاجم فرهنگی" سلاح‏های مخرب دشمن تا عمق خانه‏ها پیش می‏رود و ذهن و قلب انسان‏ها را نشانه می‏گیرد. به همین دلیل است که پس از جنگ جهانی دوم، آیزنهاور رئیس جمهور وقت آمریکا اعلام کرده بود که: بزرگ‏ترین جنگی که در پیش داریم جنگی است برای تسخیر اذهان انسان‏ها (هدایتخواه، 1377).

عوامل تهاجم فرهنگی
عوامل تهاجم فرهنگی را می‏توان به دو دسته تقسیم کرد:
الف) عوامل برون‏زا: زمینه‏ها، عناصر و ابزاری که به نحوی ردپای کشورهای خارجی (غربی) در آنها دیده می‏شود عوامل برون‏زا هستند؛ از جمله: اعزام مستشرقین، تلاش برای دین‏زدایی از طرق مختلف، ایجاد روحیه‏ی خودباختگی فرهنگی، ساخت و فروش وسایل ارتباطی، نظیر ماهواره و ویدئو و... . سیاست‏گزاران و طراحان کشورهای سلطه‏جو این عوامل را طراحی و برنامه‏ریزی می‏کنند و افراد داخلی آن را به اجرا درمی‏آورند.
ب) عوامل درون‏زا: زمینه‏ها، عناصر و ابزاری که ریشه‏ی داخلی داشته و غیرمستقیم یا مستقیم به پذیرش تهاجم فرهنگی از خارج به داخل کمک می‏کنند عوامل درون‏زا هستند؛ از جمله: زمینه‏هایی هم‏چون بیکاری، فقر اقتصادی، نابه‏سامانی خانوادگی، غفلت مسئولین فرهنگی و اجتماعی و ناآگاهی جوانان و نوجوانان و... (مسگرنژاد، 1373 و نگارش، 1380).

شیوه‏های تهاجم فرهنگی
در یک نگاه کلی شیوه‏های تهاجم فرهنگی غرب را نیز می‏توان از دو بعد خارجی و داخلی مورد توجه قرار داد.
در بعد خارجی، مهاجمان با امکانات و موقعیت‏های مختلفی که در مجامع بین‏المللی در دست دارند، از طریق شبکه‏های گسترده‏ی بنگاه‏های تبلیغاتی و سخن‏پراکنی خود می‏کوشند با عناوینی چون نقض حقوق بشر، حمایت از تروریسم، وجود خفقان و سانسور، نبودن آزادی برای زنان و مطبوعات و نویسندگان، جنگ‏طلبی، ماجراجویی و...و با حربه‏های شناخته شده و تکراری، تصویری تحریف شده و ناخوشایند از فرهنگ مقابل در اذهان مردم دنیا ترسیم نمایند و طبیعی است که در این راه، زشت‏ترین و شیطانی‏ترین حربه‏ها را برمی‏گزینند.
در بعد داخلی تهاجم فرهنگی غرب در کشورهای اسلامی به دو شیوه‏ی زیر رخ می‏نماید:
1 ـ ترویج افکار و اندیشه‏های غیراسلامی و حتی ضداسلامی، تبلیغ افکار التقاطی، تقدس زدایی و توهین به مقدسات، سست نمودن پایه‏های اعتقادی جوانان نسبت به برخی از اصول و آرمان‏ها.
2 ـ تجددگرایی، علم‏زدگی و عقل‏گرایی افراطی، تلاش در راه تطهیر غرب و غرب‏گرایی، بی‏اعتبار نشان دادن علوم و معارف اسلامی به بهانه‏ی عدم تطابق با دانش‏های نوین بشری، طرح جدایی دین از سیاست، ترویج بی‏حجابی و بدحجابی و پوشش‏های مستهجن و خلاف شؤون اسلامی، رواج مدهای غربی و بی‏بند و باری، تهیه و پخش فیلم‏های شدیدا ضد اخلاقی ویدئویی، نوارهای کاست مبتذل از خوانندگان فاسد و توزیع عکس‏های مبتذل در سطح گسترده، تولید و پخش مشروبات الکلی و مواد مخدر در سطح جامعه، چاپ و نشر کتب و مجلات ضداخلاقی، جنایی، عشقی و رمان‏های مبتذل، تشکیل مجالس لهو و لعب و...، مشتی از خروارها توطئه‏ی دشمن است. ابزار تهاجم فرهنگی تنها محدود به موارد فوق نیست، بلکه تمام موارد فرهنگ‏های مکتوب، شفاهی، عمومی و تصویری نیز از ابزارهای دیگر این تهاجم هستند (مسگرنژاد، 1373).
فرهنگ غربی با استفاده از ابزار فوق تخریب فرهنگ اسلامی را مد نظر قرار داده است. مواردی از قبیل تشکیک در حقانیت دین اسلام، انتشار کتاب‏های ضد دینی مانند آیات شیطانی، نفی مقدسات اسلامی و نیز تحدید دین و تلاش برای حذف دین از عرصه‏ی اجتماع از این موارد به شمار می‏آید (افتخاری، 1377).

مراحل تهاجم فرهنگی
تهاجم فرهنگی در دو مرحله‏ی عمده صورت می‏پذیرد که در هر یک راه‏های خاصی مدنظر قرار می‏گیرد:
الف) تخلیه‏ی فرهنگ خودی
در قانون طبیعت، وقتی در فضایی خلأ ایجاد شود، نزدیک‏ترین نیروی موجود، آن خلأ را پر می‏کند. هر پدیده‏ی جدید، یا در جایی حضور می‏یابد که قبلاً خلأ وجود داشته و یا در آن محیط، خلأ ایجاد می‏کند. لذا تخلیه‏ی فرهنگی اولین شرط لازم برای حضور فرهنگ بیگانه و مهاجم به شمار می‏رود. ایجاد خلأ فرهنگی، خود با روش‏ها و شیوه‏های مختلفی صورت می‏گیرد که عمده‏ترین آنها در ایران، عبارت‏اند از:
1. ایجاد تردید نسبت به بنیان‏های اعتقادی و ارزشی از طریق: سست نمودن اعتقادات عمومی، سست نمودن ارزش‏های اخلاقی، دین‏زدایی،انزوای روحانیت، بی‏ارزش نمودن مبلغان و مدافعان اصیل دین؛
2. ترویج فساد؛
3. فرقه‏گرایی؛
4. نفوذ نگرش غربی و ازخودبیگانگی؛
5. تکوین روشن‏فکری وابسته.
هدف اصلی از این مرحله، قطع رابطه‏ی فرهنگی کشورهای مسلمان با گذشته‏ی پرافتخار خویش است. این مرحله معمولاً با ظرافت و دقت فراوانی طراحی و اجرا می‏شود و فرق اساسی آن با تهاجم نظامی، مشخص نبودن چهره‏ی مهاجم است. بدین شکل که عناصر تعلیم دیده با القای شبهات و دسیسه‏های شیطانی، مردم را نسبت به میراث علمی و فرهنگی خویش بی‏اعتنا و دلسرد می‏کنند.
ب) تثبیت فرهنگ بیگانه
به کار گماردن افراد وابسته و ایجاد نهادها یا تأسیسات مختلف بین‏المللی و ملی، از کارهایی است که در این مرحله انجام می‏شود. به طور کلی، در این مرحله سیاست‏هایی که دشمن به اجرای آنها اصرار می‏ورزد، به شرح ذیل است:
1. برپایی شبکه‏ها و مؤسسات شبه فرهنگی؛
2. تجزیه‏ی فرهنگی از طریق تحریک نژادها و گروه‏های متفاوت اجتماعی، تحریک اقوام با گویش محلی، تحریک اقلیت‏های مذهبی و...؛
3. تحریف تاریخ؛
4. تغییر خط و زبان؛
5. حذف و تبدیل میراث‏های فرهنگی (مسگرنژاد، 1373).


 
  

 
دسته بندی: <-PostCategory-> | تاريخ: 18 / 12 / 1391برچسب:, | ساعت: 11:53 | نویسنده: عادل خمیسی نیا
 

 

 


 
  

 
دسته بندی: <-PostCategory-> | تاريخ: 8 / 11 / 1391برچسب:, | ساعت: 10:1 | نویسنده: عادل خمیسی نیا
 

زندگی نامه حضرت علی (ع):

مقدمه
تمام انسانها در زندگی خويش از فراز و نشيب برخوردارند و با مشکلات
مختلفی مواجهند .افراد معمولا در برخورد با مشکل دچار ضعف و ناتوانی مي گردند
و سعی مي کنند با کمک و راهنمايی درد آشنايان خود را از مهلکه نجات
دهند و با يافتن " الگوها " در هر زمينه ای ، و سپس تبعيت از آن ، وظايف
خويشتن را بخوبی  انجام دهند و مشکلات و دردهای خويش را تسکين بخشند .
يکی از اين اسوه ها پيامبراکرم ( ص ) است که قرآن مجيد هم اين حضرت را
( 1 )
به همين نام معرفی مي فرمايد .
بجز رسول خدا ( ص ) اگر به دنبال " الگوی " ديگر و جانشين برای آن حضرت
باشيم ، به پيشوای بزرگی  همچون مولای متقيان حضرت علی ( ع ) خواهيم رسيد ،
و چه زيباست که برای پذيرش اخلاق و رفتار حسنه ايشان ، زندگی پر فراز و
نشيب و سراسر شگفتی آن حضرت را مرور کنيم .

کيفيت ولادت
حضرت علی ( ع ) نخستين فرزند خانواده هاشمی  است که پدر و مادر او هر دوفرزند هاشم اند . پدرش ابوطالب فرزند عبدالمطلب فرزند هاشم بن عبدمناف است و مادر او فاطمه دختر اسد فرزند هاشم بن عبدمناف مي باشد .
خاندان هاشمی از لحاظ فضائل اخلاقی و صفات عاليه انسانی در قبيله قريش و اين طايفه در طوايف عرب ، زبانزد خاص و عام بوده است .
فتوت ، مروت ، شجاعت و بسياری از فضايل ديگر اختصاص به بني هاشم داشته
است . يک از اين فضيلتها در مرتبه عالی در وجود مبارک حضرت علی ( ع )
موجود بوده است .
فاطمه دختر اسد به هنگام درد زايمان راه مسجدالحرام را در پيش گرفت و خود را به ديوار کعبه نزديک ساخت و چنين گفت :
"
خداوندا ! به تو و پيامبران و کتابهايی که از طرف تو نازل شده اند
و نيز به سخن جدم ابراهيم سازنده اين خانه ايمان راسخ دارم .
پرودگارا ! به پاس احترام کسی که اين خانه را ساخت ، و به حق
( 2 ) "
کودکی که در رحم من است ، تولد اين کودک را بر من آسان فرما ! لحظه ای نگذشت که ديوار جنوب شرقی کعبه در برابر ديدگان عباس بن عبدالمطلب و يزيد بن تعف شکافته شد . فاطمه وارد کعبه شد ، و ديوار به هم پيوست .
فاطمه تا سه روز در شريفترين مکان گيتی مهمان خدا بود . و نوزاد خويش
سه روز پس از سيزدهم رجب سي ام عام الفيل فاطمه ( 3 ) را به دنيا آورد .
دختر اسد از همان شکاف ديوار که دوباره گشوده شده بود بيرون آمد و گفت :
( 4 )"
پيامی از غيب شنيدم که نامش را " علی " بگذار . "


دوران کودکي
حضرت علی ( ع ) تا سه سالگی نزد پدر و مادرش بسر برد و از آنجا که
خداوند مي خواست ايشان به کمالات بيشتری نائل آيد ، پيامبر اکرم ( ص )
وی را از بدو تولد تحت تربيت غير مستقيم خود قرار داد .
تا آنکه ، خشکسالی  عجيبی در مکه واقع شد . ابوطالب عموی پيامبر ، با چند
فرزند با هزينه سنگين زندگی روبرو شد . رسول اکرم ( ص ) با مشورت عموی خود
عباس توافق کردند که هر يک از آنان فرزندی از ابوطالب را به نزد خود
ببرند تا گشايشی  در کار ابوطالب باشد . عباس ، جعفر را و پيامبر ( ص ) ،
( 5 )
علی ( ع ) را به خانه خود بردند .
به اين طريق حضرت علی ( ع ) به طور کامل در کنار پيامبر قرار گرفت .
علی ( ع ) آنچنان با پيامبر ( ص ) همراه بود ، حتی هرگاه پيامبر از شهر
( 6 )
خارج مي شد و به کوه و بيابان مي رفت او را نيز همراه خود مي برد .

بعثت پيامبر ( ص ) و حضرت علی ( ع )
شکی نيست که سبقت در کارهای خير نوعی امتياز و فضيلت است . و خداوند
در آيات بسياری  بندگانش را به انجام آنها ، و سبقت گرفتن بر يکديگر
( 7 )
دعوت فرموده است .
از فضايل حضرت علی ( ع ) است که او نخستين فرد ايمان آورنده به
پيامبر ( ص ) باشند . ابن ابي الحديد در اين باره مي گويد :
بدان که در ميان اکابر و بزرگان و متکلمين گروه " معتزله " اختلافی 
نيست که علي بن ابيطالب نخستين فردی است که به اسلام ايمان آورده
و پيامبر خدا را تاييد کرده است .

حضرت علی ( ع ) نخستين ياور پيامبر ( ص )
پس از وحی
 خدا و برگزيده شدن حضرت محمد ( ص ) به پيامبری و سه سال
دعوت مخفيانه ، سرانجام پيک وحی
 فرا رسيد و فرمان دعوت همگانی داده شد .
در اين ميان تنها حضرت علی
 ( ع ) مجری طرحهای پيامبر ( ص ) در دعوت
الهيش و تنها همراه و دلسوز آن حضرت در ضيافتی
 بود که وی برای آشناکردن
خويشاوندانش با اسلام و دعوتشان به دين خدا ترتيب داد .
در همين ضيافت پيامبر ( ص ) از حاضران سؤوال کرد : چه کسی
 از شما مرا
در اين راه کمک مي کند تا برادر و وصی
 و نماينده من در ميان شما باشد ؟
فقط علی
 ( ع ) پاسخ داد : ای پيامبر خدا ! من تو را در اين راه ياری مي کنم
پيامبر ( ص ) بعد از سه بار تکرار سؤوال و شنيدن همان جواب فرمود :
ای
 خويشاوندان و بستگان من ، بدانيد که علی ( ع ) برادر و وصی و خليفه پس
از من در ميان شماست .
از افتخارات ديگر حضرت علی
 ( ع ) اين است که با شجاعت کامل برای خنثی 
کردن توطئه مشرکان مبنی
 بر قتل رسول خدا ( ص ) در بستر ايشان خوابيد و
زمينه هجرت پيامبر ( ص ) را آماده ساخت .

حضرت علی ( ع ) بعد از هجرت
بعد از هجرت حضرت علی
 ( ع ) و پيامبر ( ص ) به مدينه دو نمونه از
فضايل علی
 ( ع ) را بيان مي نمائيم :
1 - جانبازی
 و فداکاری در ميدان جهاد :
حضور وی
 در 26 غزوه از 27غزوه پيامبر ( ص ) و شرکت در سريه های مختلف
از افتخارات و فضايل آن حضرت است .
2 - ضبط و کتابت وحی
 ( قرآن )
کتابت وحی
 و تنظيم بسياری  از اسناد تاريخی و سياسی و نوشتن نامه های تبليغی 
و دعوتی
  از کارهای حساس و پرارج امام ( ع ) بود . ايشان آيات قرآن چه
مکی
 و چه مدنی ، را ضبط مي کرد . به همين علت است که وی را از کاتبان وحی 
و حافظان قرآن به شمار مي آورند .
در اين دوران بود که پيامبر ( ص ) فرمان اخوت و برادری
 مسلمانان را صادر
فرمود و با حضرت علی
 


 
  

 
دسته بندی: <-PostCategory-> | تاريخ: 8 / 11 / 1391برچسب:, | ساعت: 9:55 | نویسنده: عادل خمیسی نیا
 

بنا بوشته مورخين ولادت على عليه السلام در روز جمعه 13 رجب در سال سى‏ام عام الفيل (1) بطرز عجيب و بيسابقه‏اى در درون كعبه يعنى خانه خدا بوقوع پيوست،محقق دانشمند حجة الاسلام نير گويد:

اى آنكه حريم كعبه كاشانه تست‏ 
بطحا صدف گوهر يكدانه تست‏
 
گر مولد تو بكعبه آمد چه عجب‏
 
اى نجل خليل خانه خود خانه تست

پدر آنحضرت ابو طالب فرزند عبد المطلب بن هاشم بن عبد مناف و مادرش هم فاطمه دختر اسد بن هاشم بود بنا بر اين على عليه السلام از هر دو طرف هاشمى نسب است .

 

جايگاه علي عليه السلام درهستي

معرفت و شناخت كامل شخصيت والاي اميرالمؤمنين علي (ع) و جايگاه او در جهان هستي در حد بشر نيست چه رسول اكرم (ص) خطاب به مولا مي فرمايد :

يا علي لا يعرفك الاّّّ الله و انا

اي علي! تو را هيچكس نشناخت جز خدا و من

درابتداي خلقت، معمار آفرينش، زمين و خورشيد و ماه و بر و بحر اعلام كرد كه آفرينش شما، آفرينش همه چيز، به طفيل محبت پنج نور مقدس است.

يا ملائكتي و سكان سماواتي اعلموا اني ما خلقت سماء مبنيه و لا ارضا محديه و لا قمرا منيرا و لا شمسا مضيئه

و لا فلكا يدور و لا بحرا يجري و لا فلكا يسري الا في محبه هؤلاء الخمسه.

آفرينش بر محبت اينان رقم خورد و عرصه هستي به حب ولايت آنان از عدم شكل گرفت. اگر علي (ع) نبود، آفرينش به تكوينش نمي ارزيد . نوروجود علي (ع) ، مصباح پايگاه آفرينش شد وهستي اول با وجود او شكل گرفت. هدفنامه وجود را نيز به وجود او پيوند زدند.

لو لا كلما خلقت الا فلاك و لو لا علي لما خلقتك...

در زيارتنامه مولي در روز غدير علي (ع) را ندا مي دهيم :

السلامٌَُُُ عليكُُ ايها النبأ العظيم، الذي هم فيه مختلفون

سلام برتو اي خبر بزرگ عالم! خبر بزرگ هستي. پس علي (ع) راز بزرگ خلقت است! اما در او اختلاف كردند. اين بود كه اول مظلوم عالم هم علي نام گرفت.

روزي پيامبر اكرم (ص) در جمع صحابه بودند و جبرئيل، ملك مقرب الهي هم به شكل انساني در آن جمع حاضر بود. پيامبر به جبرائيل رو كردند و با اشاره به اميرالمؤمنين علي (ع) فرمودند: آيا او را مي شناسي؟ عرض كرد: چگونه او را نشناسم كه او در عرش مرا معلم بود و شيوه عبوديت الهي را به من تعليم فرمود. تو به آدم وقتي كه از بهشت قرب رانده شد و به زمين فراق هبوط كرد، با ذكر نام علي (ع) و اهل بيت او به درگاه الهي پذيرفته شد. نوح نام او را بر كشتي خويش حك كردو لنگرگاه كشتي اش را مسجد كوفه قرار داد. خداوند در شب معراج با حبيب خويش با صوت علي (ع) سخن گفت. قرآن كريم، علي (ع) را به منزله نقش پيامبر دانست.

فقل تعالوا ندع ابناء نا و ابناءكم و نساءنا و نساءكم و انفسنا و انفسكم (آل عمران 61)

پيامبر فرمودند: من و علي از يك درختيم (انا و علي من ش جره واحده) و باز فرموده:   (انت مني بمنزله هارون من موسي) و نيز: (انا مدينه العلم و علي بابها) همانا من شهر علمم و علي در آن است. و خطاب به مولي فرمود: (انت اخي و وصيي و وارثي) تو برادر من و وصي و وارث مني. در فرازي از دعاي ندبه  پيامبر خطاب به علي مي فرمايد (لو لا انت يا علي لم يعرف المؤمنون بعدي) اي علي اگر تو نبودي مردم پس از من مؤمنان را نمي شناختند.

در زيارت مطلقه مي خوانيم ((السالم علي ميزان الاعمال)) علي ميزان و معيار اعمال است. امام صادق (ع) در زيارت جدش عرضه مي دارد درود بر تقسيم كننده بهشت و جهنم، درود بر نعمت الهي بر نيكان :

((السلام علي قسيم الجنه و النار السلام علي نعمه الله علي الابرار))

محبت علي عامل رسيدن به كمال

در دواير مختلف هستي،‌هر شعاعي به دور محوري مي چرخد و هر پديده اي حول قطب وجودي كه وابسته به اوست، دور مي زند. امام معصوم محور هستي، قطب عالم وجود، تكيه گاه آفرينش، واسطه فيض الهي به جهان هستي و نگهدارنده كائنات باذن الله است. در اين راستا، محبت و ولايت علي (ع) مربي همه موجودات، هدايتگر آنان به سوي كمال و سبب دوام و قوام تمامي پديده ها از جمال تا انسان است. پيامبر خدا (ص) در اين رابطه بيان زيبايي مي فرمايد:

                                    حبًٌ عليٍٍٍّ حسنه لا تضرمعها سيئهًٌ      (بحار ج 9 ص 401)

محبت علي (ع) حسنه اي است كه با وجود آن هيچ گناهي به انسان صدمه نمي رساند.

بر اين معنا اگر محبت علي (ع) كه نمونه كامل انسانيت و طاعت و  عبوديت و اخلاق است از روي صدق و راستي باشد، مانع ارتكاب گناه مي گردد. مانند واكسني كه مصونيت ايجاد مي كند و نمي گذارد بيماري در شخص واكسينه شده راه يابد. محبت پيشوايي مانند علي (ع) كه نمونه تقوا و پرهيزكاري است آدمي راشيفته رفتار علي (ع) مي كند. فكر گناه را از سر او بدر مي برد، البته به شرطي كه محبتش صادقانه باشد . كسي كه علي (ع) را بشناسد، تقواي او را بشناسد، سوزوگداز عارفانه او را، ناله هاي نيمه شبهايش را و ساده زيستي و كار و تلاش همه جانبه اش را بداند، محال است به خلاف فرمان او كه هميشه امر به تقوي و درستي مي كرد عمل كند. يعني هر محبي به خواسته محبوبش احترام مي گذارد و فرمان او را گرامي مي دارد. فرمانبرداري از محبوب لازمه محبت صادق است.

 پس محب واقعي علي ، واله و حيران علي و عاشق و جانباز علي، رهرو راستين علي است

عبادت علي عليه السلام

از نظر اسلام هركار خير و مفيدي كه با انگيزه پاك خدايي توأم باشد عبادت است،‌از اينرو درس خواندن، كار و كسب و فعاليت اجتماعي داشتن، اگر لله و في الله باشد عبادت است. با وجود اين پاره اي از تعاليم اسلام همچون، نماز، روزه، مناجات و دعا و ... هستند كه فقط به منظور عبادت وضع شده اند.

اما عبادت اميرالمؤمنين :

علي (ع) شخصيتي است كه ميدانهاي جنگ را مي آرايد، ميدانهاي سياست را مي آرايد، نزديك به پنج سال بر بزرگ ترين كشورهاي آنرزو دنيا حكومت مي كند، ولي با آن همه كار و مشغله كه همه وقت انسان را به خودش مشغول مي كند عبادتي در بالاترين حد ممكن دارد. در چنين مواردي انسانهاي يك بْعدي مي گويند: در راه خدا كار مي كنيم و كارمان براي خداست پس دعا و عبادت ما همين كار ماست ولي علي (ع) اين كارها را دارد و در بسياري از شبها هزار ركعت نماز هم          مي  خواند. زمان پيامبر (ص) او يك جوان انقلابي و همه كاره در ميدانهاي مختلف است. هميشه مشغول است و وقت خالي ندارد. اما همان روزها وقتي نشستند و گفتند در بين اصحاب، عبادت چه كسي از همه بيشتر است؟ ابودرداء گفت:‌علي (ع). گفتند: چطور؟ نمونه و مثال آورد و همه را قانع نمود. زمان خلافت هم باز بيشترين عبادت را دارد، بطوريكه امام چهارم كه خود زين العابدين و سيد الساجدين است در مورد عبادت ايشان فرمود:

            و من يطيق هذا؟                          چه كسي طاقت چنين اعمالي را دارد؟

در اين مجال اندك به ذكر چند نكته پيرامون عبادت از ديدگاه اميرالمؤمنين (ع) اكتفا مي كنيم:

1- توجه كامل به انجام واجبات توأم با تمركز و حضور قلب

در هنگاميكه جنگ صفين و در ليله الحرير، در بحبوحه جنگ، هنگام اداي نماز،‌ بين دو صف جايي براي حضرت علي (ع) مهيا شد تا نماز بخوانند، آن حضرت در حاليكه تيرها از طرفين وي عبور مي كرد و بر زمين فرود مي آمد، بدون هيچ تزلزلي به نماز مشغول شد. چرا كه از ديدگاه اميرالمؤمنين ، اهميت هيچ عبادتي مانند اداي واجبات نمي باشد. لذا مي فرمايد:

((لا عباده كاداء الفرائض))

و بواسطه همين تمركز و توجه كامل به اداي فرائض است كه بهترين زمان براي در آوردن تير از پاي حضرت را زمان مشغول بودن ايشان به نماز مي دانند. چرا كه در آنحال هيچ توجهي به غير خدا ندارد.

2- عبادتهاي بي حاصل

از ديدگاه اميرالمؤمنين بسياري عبادات بي حاصل است :

چه بسيار انسان روزه داري كه بهره اي جز گرسنگي و تشنگي از روزه داري خود ندارد. و چه بسا شب زنده داري كه از شب زنده داري چيزي جز رنج و بي خوابي به دست نياورد! خوشا خواب زيركان و افطارشان.

از اين رو علاوه بر پرهيز از آفات عبادت همچون ريا و عجب و ... امام علي (ع) يكي از لوازم روي آوردن به مستحبات را نشاط روحي مي دانند و مي فرمايند :

براي دلها، روي آوردن و نشاط، و پشت كردن و فراري است. پس آنگاه كه ((نشاط)) دارند، آن را بر انجام ((مستحبات)) واداريد و آنگاه كه پشت كرده ((بي نشاط)) است، به انجام ((واجبات)) قناعت كنيد.

3- اقسام عبادات

(( إن قوما عبدوالله رغبه فتلك عباده التجار وإن قوما عبدوالله رهبه فتلك عباده العبيد و إن قوما عبدوالله شكرا فتلك عباده الاحرار))

همانا گروهي خداي را به انگيزه پاداش مي پرستند ، اين عبادت تجار است و گروهي او را از ترس مي پرستند، اين عبادت بردگان است و گروهي او را از روي سپاسگزاري مي پرستند و اين پرستش آزادگان است.))

و از كلمات قصارشان است كه :

من تو را بخاطر بيم از كيفرت و يا به خاطر طمع در بهشت عبادت و پرستش نكرده ام.

من تو را بدان جهت پرستش كردم كه شايسته پرستش يافتم.

4- وجوه عبادات

نهج البلاغه و بيانات اميرالمؤمنين پر است از ترسيمها و مطالب مربوط به عبادت وعبادت پيشگان!

گاهي سيماي عابدين و سالكين از نظر شب زنده داري ها خوف و خشيتها، شوق و لذتها، سوزو گدازها، آه و ناله ها و تلاوت قرآنها ترسيم شده و گاهي واردات قلبي و عنايات غيبي كه در پرتو عبادت و مراقبه و جهاد نفس نصيبشان مي گردد،‌بيان شده است، گاهي تأثير عبادت از نظر (گناه زدايي) و محو آثار تيره گناهان مورد بحث قرار گرفته است، گاهي به اثر عبادت از نظر درمان پاره اي بيماريهاي اخلاقي و عقده هاي رواني، اشاره شده است. گاهي هم از لذتها و بهجت هاي خالص و بي شائبه و بي رقبت عباد و زهاد و سالكان راه ذكري به ميان آمده است.

الهي كفي به عزا ان اكون لك عبدا و كفي به فخرا ان تكون لي ربا انت كما احب فاجعلني كما تحب

 

 


 
  

 
دسته بندی: <-PostCategory-> | تاريخ: 6 / 11 / 1391برچسب:, | ساعت: 11:35 | نویسنده: عادل خمیسی نیا
 

تاريخچه حجاب

اطلاع ما از جنبه تاريخی كامل نيست . اطلاع تاريخی ما آنگاه كامل است‏
كه بتوانيم درباره همه مللی كه قبل از
اسلام بوده‏اند اظهار نظر كنيم . قدر
مسلم اينست كه قبل از اسلام در ميان بعضی
ملل حجاب وجود داشته است .
تا آنجا كه من در كتابهای مربوطه خوانده‏ام در ايران
باستان و در ميان‏
قوم يهود و احتمالا در هند حجاب وجود داشته و از آنچه در
قانون اسلام آمده‏
سخت‏تر بوده است . اما در جاهليت عرب حجاب وجود نداشته است و
به‏
وسيله اسلام در عرب پيدا شده است
.
ويل دورانت در صفحه 30 جلد 12
" تاريخ تمدن " ( ترجمه فارسی ) راجع‏
به قوم يهود و قانون تلمود می‏نويسد
: .
" اگر زنی به نقض قانون يهود می‏پرداخت چنانكه مثلا بی آنكه چيزی بر

سر
داشت به ميان مردم می‏رفت و يا در شارع عام نخ می‏رشت يا با هر سنخی‏ از مردان درد دل می‏كرد يا صدايش آنقدر بلند بود كه چون در خانه‏اش تكلم‏ می‏نمود همسايگانش می‏توانستند سخنان او را بشنوند ، در آن صورت مرد حق‏  داشت بدون  پرداخت مهريه او را طلاق دهد " .

مقدمه :

حجاب و پوشش صحیح زنان یکی از عوامل بسیار مؤثر در حفظ خانواده است. زنی که خودسرانه جلوه‌گری کند، آتش هوس مردان را می‌افروزد و چشم و دل سبکسران را بی‌اختیار به دنبال خود روان می‌کند.
هزاران پرونده جنایی و ناموسی، فحشا و
روابط نامشروع بی‌شمار از عواقب تلخ بلای بی‌حجابی و بدحجابی است که گریبان دنیای امروز را گرفته است.
حجاب، حصار و حریم عفت زن و سنگر محکمی است که راه ورود
فساد و هرزگی‌ها را سد می‌کند و به زن شخصیت و احترام می‌بخشد تا ملعبه شهوات و بازیچه بوالهوسی‌ها قرار نگیرد. در جامعه‌ای که زنانش با حجاب صحیح و پوشش کامل رفت و آمد کنند، جوانان هم با خاطری آرام به کار خود مشغول می‌شوند و دور از هر گونه تحریک بی‌جا و خیال خام، در زمان مناسب، با رضایت و خرسندی به تشکیل خانواده علاقمند می‌گردند و ازدواج می‌کنند.
در دین مقدس اسلام به حجاب اهمیت خاصی داده
شده است که به مواردی از آن اشاره می‌شود:

در قرآن مجید بیش از ده آیه در مورد حجاب و حرمت نگاه به نامحرم وجود دارد.
یکی از این آیات، آیه 59 سوره احزاب است
:

« یا ایهاالنبی قل لازواجک و بناتک و نساءالمومنین یدنین علیهن من جلابیبهن ذلک ادنی ان یعرفن فلا یوذین و کان الله غفورا رحیما»

 (ای پیامبر، به زنان و دخترانت و نیز به زنان مومنین بگو خود را بپوشانند تا شناخته نشوند و مورد اذیت قرار نگیرند. و خداوند بخشنده مهربان است.)
جلاب به معنای یک پوشش سراسری است؛ یعنی زن باید
همه اندامش پوشیده باشد تا همچون گلی لطیف از دسترس هوسرانان مصون و محفوظ باشد.
در سوره نور آیه 31 نیز مفصلا در مورد حجاب و حرمت نگاه به نامحرمان سخن به
میان آمده است.
مفهوم و ابعاد حجاب در قرآن

حجاب در لغت به معنای مانع، پرده و پوشش آمده است. استعمال این کلمه، بیشتر به معنی پرده است. این کلمه از آن جهت مفهوم پوشش میدهد که پرده، وسیلهی پوشش است، ولی هر پوششی حجاب نیست؛ بلکه آن پوششی حجاب نامیده میشود که از طریق پشت پرده واقع شدن صورت گیرد.
حجاب، به معنای
پوشش اسلامی بانوان، دارای دو بُعد ایجابی و سلبی است. بُعد ایجابی آن، وجوب پوشش بدن و بُعد سلبی آن، حرام بودن خودنمایی به نامحرم است؛ و این دو بُعد باید در کنار یکدیگر باشد تا حجاب اسلامی محقق شود؛ گاهی ممکن است بُعد اول باشد، ولی بُعد دوم نباشد، در این صورت نمیتوان گفت که حجاب اسلامی محقق شده است.
اگر به معنای
عام، هر نوع پوشش و مانع از وصول به گناه را حجاب بنامیم، حجاب میتواند اقسام و انواع متفاوتی داشته باشد. یک نوع آن حجاب ذهنی، فکری و روحی است؛ مثلاً اعتقاد به معارف اسلامی، مانند توحید و نبوت، از مصادیق حجاب ذهنی، فکری و روحی صحیح است که میتواند از لغزشها و گناههای روحی و فکری، مثل کفر و شرک جلوگیری نماید.
علاوه بر این، در قرآن از انواع دیگر حجاب که در رفتار خارجی انسان تجلی
میکند، نام برده شده است؛ مثل حجاب و پوشش در نگاه که مردان و زنان در مواجهه با نامحرم به آن توصیه شدهاند.
هدف و فلسفه حجاب

هدف اصلی تشریع احکام در اسلام، قرب به خداوند است که به وسیله‌ی تزکیه‌ی نفس و تقوا به دست میآید:

إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاکُمْ (حجرات؛13) بزرگوار و با افتخارترین شما نزد خدا با تقواترین شماست.


-=هُوَ الَّذِی
بَعَثَ فِی الْأُمِّیِّینَ رَسُولاً مِنْهُمْ یَتْلُوا عَلَیْهِمْ آیاتِهِ وَ یُزَکِّیهِمْ وَ یُعَلِّمُهُمُ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَةَ وَ إِنْ کانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِی ضَلالٍ مُبِینٍ؛
اوست خدایی که میان عرب امّی (قومی که خواندن و
نوشتن هم نمیدانستند) پیغمبری بزرگوار از همان قوم برانگیخت، تا بر آنان وحی خدا را تلاوت کند و آنها را (از لوث جهل و اخلاق زشت) پاک سازد و کتاب سماوی و حکمت الهی بیاموزد؛ با آن که پیش از این، همه در ورطه‌ی جهالت و گمراهی بودند.=-
از
قرآن کریم استفاده میشود که هدف از تشریع حکم الهی، وجوب حجاب اسلامی، دست‌یابی به تزکیه‌ی نفس، طهارت، عفت و پاکدامنی است. آیاتی همچون:

قُلْ لِلْمُؤْمِنِینَ یَغُضُّوا مِنْ أَبْصارِهِمْ وَ یَحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ ذلِکَ أَزْکى لَهُمْ؛ ای رسول ما مردان مؤمن را بگو تا چشمها از نگاه ناروا بپوشند و فروج و اندامشان را محفوظ دارند، که این بر پاکیزگی جسم و جان ایشان اصلح است.



حجاب چشم

قُلْ لِلْمُؤْمِنِینَ یَغُضُّوا مِنْ أَبْصارِهِمْ (نور؛30) ای رسول ما به مردان مؤمن بگو تا چشمها را از نگاه ناروا بپوشند.

 

قُلْ لِلْمُؤْمِناتِ یَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصارِهِنَّ(نور؛31) ای رسول به زنان مؤمن بگو تا چشمها را از نگاه ناروا بپوشند.


حجاب در گفتار

نوع دیگر حجاب و پوشش قرآنی، حجاب گفتاری زنان در مقابل نامحرم است:

فَلا تَخْضَعْنَ بِالْقَوْلِ فَیَطْمَعَ الَّذِی فِی قَلْبِهِ مَرَضٌ(احزاب؛32) پس زنهار نازک و نرم با مردان سخن نگویید؛ مبادا آن که دلش بیمار (هوا و هوس) است به طمع افتد.


حجاب رفتاری

نوع دیگر حجاب و پوشش قرآنی، حجاب رفتاری زنان در مقابل نامحرم است. به زنان دستور داده شده است به گونهای راه نروند که با نشان دادن زینتهای خود باعث جلب توجه نامحرم شوند

وَ لا یَضْرِبْنَ بِأَرْجُلِهِنَّ لِیُعْلَمَ ما یُخْفِینَ مِنْ زِینَتِهِنَّ(نور؛31) و آن طور پای به زمین نزنند که خلخال و زیور پنهان پاهایشان معلوم شود.


از مجموع مباحث طرح شده به روشنی استفاده می
شود که مراد از حجاب اسلامی، پوشش و حریم قایل شدن در معاشرت زنان با مردان نامحرم در انحای مختلف رفتار، مثل نحوه‌ی پوشش، نگاه، ‌حرف زدن و راه رفتن است.
بنابراین، حجاب و پوشش زن نیز به منزله‌ی یک حاجب و مانع در مقابل افراد نامحرم
است که قصد نفوذ و تصرف در حریم ناموس دیگران را دارند. همین مفهوم منع و امتناع در ریشه‌ی لغوی عفت نیز وجود دارد؛
حجاب و عفت

دو واژه‌ی «حجاب» و «عفت» در اصل معنای منع و امتناع مشترکاند. تفاوتی که بین منع و بازداری حجاب و عفت است، تفاوت بین ظاهر و باطن است؛ یعنی منع و بازداری در حجاب مربوط به ظاهر است، ولی منع و بازداری در عفت، مربوط به باطن و درون است؛ چون عفت یک حالت درونی است، ولی با توجه به این که تأثیر ظاهر بر باطن و تأثیر باطن بر ظاهر، یکی از ویژگی‌های عمومی انسان است؛ بنابراین، بین حجاب و پوشش ظاهری و عفت و بازداری باطنی انسان، تأثیر و تأثّر متقابل است؛ بدین ترتیب که هرچه حجاب و پوشش ظاهری بیش‌تر و بهتر باشد، این نوع حجاب در تقویت و پرورش روحیه‌ی باطنی و درونی عفت، تأثیر بیش‌تری دارد؛ و بالعکس هر چه عفت درونی و باطنی بیش‌تر باشد باعث حجاب و پوشش ظاهری بیش‌تر و بهتر در مواجهه با نامحرم میگردد.
حجاب زنان سالمند

قرآن مجید به شکل ظریفی به این تأثیر و تأثّر اشاره فرموده است. نخست به زنان سالمند اجازه میدهد که بدون قصد تبرّج و خودنمایی، لباسهای رویی خود، مثل چادر را در مقابل نامحرم بردارند، ولی در نهایت میگوید: اگر عفت بورزند، یعنی حتی لباسهایی مثل چادر را نیز بر ندارند، بهتر است.

وَ الْقَواعِدُ مِنَ النِّساءِ اللاَّتِی لا یَرْجُونَ نِکاحاً فَلَیْسَ عَلَیْهِنَّ جُناحٌ أَنْ یَضَعْنَ ثِیابَهُنَّ غَیْرَ مُتَبَرِّجاتٍ بِزِینَةٍ وَ أَنْ یَسْتَعْفِفْنَ خَیْرٌ لَهُنَّ وَ اللَّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ.(نور؛60)


علاوه بر رابطه‌ی قبل، بین پوشش ظاهری و عفت باطنی،
رابطه‌ی علامت و صاحب علامت نیز هست؛ به این معنا که مقدار حجاب ظاهری، نشانهای از مرحله‌ی خاصی از عفت باطنی صاحب حجاب است. البته این مطلب به این معنا نیست که هر زنی که حجاب و پوشش ظاهری داشت، لزوماً از همه‌ی مراتب عفت و پاکدامنی نیز برخوردار است.
آیا حجاب مانع همه بزهکاری های اجتماعی است؟

با توجه به همین نکته، پاسخ این اشکال و شبهه‌ی افرادی که برای ناکارآمد جلوه دادن حجاب و پوشش ظاهری، تخلفات بعضی از زنان با حجاب را بهانه قرار میدهند آشکار میگردد؛ زیرا مشکل این عده از زنان، ضعف در حجاب باطنی و فقدان ایمان و اعتقاد قوی به آثار مثبت حجاب و پوشش ظاهری است و قبلاً گذشت که حجاب اسلامی ابعادی گسترده دارد و یکی از مهم‌ترین و اساسی‏ترین ابعاد آن، حجاب درونی و باطنی و ذهنی است که فرد را در مواجهه با گناه و فساد، از عقاید و ایمان راسخ درونی برخوردار می‌کند؛ و اساساً این حجاب ذهنی و عقیدتی، به منزلهی سنگ بنای دیگر حجابها، از جمله حجاب و پوشش ظاهری است؛ زیرا افکار و عقاید انسان، شکل دهنده‌ی رفتارهای اوست.
البته، همان
گونه که حجاب و پوشش ظاهری، لزوماً به معنای برخورداری از همه‌ی مراتب عفاف نیست، عفاف بدون رعایت پوشش ظاهری نیز قابل تصور نیست. نمیتوان زن یا مردی را که عریان یا نیمه عریان در انظار عمومی ظاهر میشود عفیف دانست؛ زیرا گفتیم که پوشش ظاهری یکی از علامتها و نشانههای عفاف است، و بین مقدار عفاف و حجاب، رابطه‌ی تأثیر و تأثّر متقابل وجود دارد. بعضی نیز رابطه‌ی عفاف و حجاب را از نوع رابطه‌ی ریشه و میوه دانسته‌اند؛ با این تعبیر که حجاب، میوه‌ی عفاف، و عفاف، ریشه‌ی حجاب است. برخی افراد ممکن است حجاب ظاهری داشته باشند، ولی عفاف و طهارت باطنی را در خویش ایجاد نکرده باشند. این حجاب، تنها پوسته‌ و ظاهری است. از سوی دیگر، افرادی ادعای عفاف کرده و با تعابیری، مثل «من قلب پاک دارم، خدا با قلب‌ها کار دارد»، خود را سرگرم می‌کنند؛ چنین انسانهایی باید در قاموس اندیشه‌ی خود این نکته‌ی اساسی را بنگارند که درون پاک، بیرونی پاک می‌پروراند و هرگز قلب پاک، موجب بارور شدن میوه‌ی ناپاکِ بی‌حجابی نخواهد شد.

حجاب نزد فاطمه زهرا

 
  

 
دسته بندی: <-PostCategory-> | تاريخ: 6 / 11 / 1391برچسب:, | ساعت: 11:30 | نویسنده: عادل خمیسی نیا
 

علاوه بر عواملي كه در كنترل غريزة جنسي و تسكين شهوت بحث شد، از طريق «تغذيه»، «ورزش» و ساير عوامل روزمرّه نيز، مي توان به مبارزه با اين غريزه برخاست.

جواناني كه فعلاً زمينة ازدواج ندارند، بايد از بي كاري دوري گزينند،و به هر وسيله اي كه باشد خود را سرگرم ساخته، و بدانند كه در اين دوران جواني هر چه بخواهند مي توانند پيش رفته و در كارهاي علمي، فكري، اقتصادي، اجتماعي ... به مراحل عالي دست يابند، و از سوي ديگر اين نوع اشتغالات آنان را از كشيده شدن به امور جنسي باز مي دارد.

نوع تغذيه و كميّت و كيفيّت آن در تشديد و تسكين شهوت بسيار مؤثر است، بنابراين جوانان آگاه سعي كنند از پرخوري اجتناب نموده، و از غذاهايي كه در اين زمينه مؤثّر است استفاده نمايند.مثلاّ انواع غذاهاي:ليمودار،گوشت ماده،كافور،ادويه،ترشي،قهوه ... چنانچه در كتابهاي مختلف گياهي و غذايي و جنسي نوشته شده براي تسكين شهوت مؤثر است.

از همه مهم تر تفريحات سالم،كوهنوردي، مسابقات علمي، ورزش روزمرّه بمقدار لازم، برنامه هاي بسيار سودمند، در تقليل و تسكين غريزة جنسي فوق العاده مفيد مي باشد.

در دين مقدّس اسلام در مورد همة اينها دستورات خاصّي داشته، و خود حضرات معصومين عليهم السّلام، و در رأس آنان رسول خدا(ص) دوستدار ورزشكاران بوده، و در موارد زيادي شخصاً در مسابقات ورزشي، شركت فرموده،و براي برندگان جوائزي را اهداء نموده است.

و بالاخره جوانان غيرمتأهّل بيش از ديگران بايد از صحنه هاي شهوت انگيز دوري گزينند، از تماشاي فيلم هاي خطرناك، سريال هاي زناشوئي، عكس هاي سكسي، شنيدن صداهاي مهيّج دختران و زنان، از حضور در مجالس نامطلوب كلوپ ها و پارتي ها و سينماها، خواندن موضوعات شهوت انگيز، و رفاقت و مصاحبت دوستان بوالهوس خودداري نمايند، و الّا گرفتار دام هاي خطرناك شيطان، و شياطين انسان نما خواهند شد، و ندامت و پشيماني هاي بعدي نتيجه نخواهد داشت.

راههای کنترل غریزه جنسی با توجه به تعالیم اسلام

اكامى جنسى، پى آمدهاى ناگوارى دارد و مبارزه با اقتضاى غریزه در محدوده اى كه طبیعت انسان بدان نیاز دارد، غلط است، ولى با برداشتن قید و بندهاى اجتماعى، مشكل حل نمى شود، بلكه بر شمار مشكلات افزوده خواهد شد. درباره ى غریزه ى جنسى نیز باید گفت كه برداشتن ضابطه ها، عشق واقعى را مى كُشد و طبیعت را هرزه و بى بندوبار مى كند. در این زمینه، هر چه عرضه بیشتر گردد، هوس و میل به تنوّع افزایش مى یابد. به گفته ى راسل در كتاب زناشویى و اخلاق، عطش روحى در مسایل جنسى غیر از حرارت جسمى است. آن چه با ارضا تسكین مى یابد، حرارت جسمى است نه عطش روحى. پس آزادى در مسایل جنسى به شعله ورتر شدن شهوت ها خواهد انجامید؛ زیرا هوس، سیرى ناپذیر است. بنابراین، هر چند ممكن است برخى ممنوعیّت هاى جنسى در روابط اجتماعى زن و مرد، عوارض هاى روانى و رفتارى پدید آورد، ولى برداشتن ممنوعیت هاى قانونى و مشروع و دادن آزادى بى حدّ و مرز، پى آمدهاى بسیار خطرناك ترى دارد. براى رسیدن به آرامش روانى و كنترل غریزه های انسان، دو چیز لازم است:

1. باید همه ى غریزه هاى انسان به طور طبیعى، معقول و مطلوب ارضا شود.

2. از تحریك غریزه ها به ویژه غریزه ى جنسى پیش گیرى شود.

باید گفت ازدواج بهترین پاسخ به نیاز روحى، روانى و جسمى جوانان است كه در پرتو آن، دختر و پسر براى ایجاد كانونى گرم و سرشار از عشق و صفا و آرامش تلاش مى كنند و با انس و همدلى، از گرماى وجود یكدیگر لذّت مى برند و غریزه ى جنسى به صورت طبیعى و معقول، بر آورده مى شود. تعبیر از غریزه جنسى و آثار آن بر شخصیت جوانان، به «بحران» قلم پردازى و یا بزرگ نمایى نیست، بلكه حقیقتى است روشن، براى همه كسانى كه شخصیت جوان را به خوبى مى شناسند و یا خود جوانند و یا دست كم دوران جوانى خود را كم و بیش به یاد دارند. حكمت از غریزه جنسى استمرار و بقاى نوع بشر است و به همین جهت سالم ترین، بایسته ترین و مطلوب ترین نوع مواجهه با آن و بهترین راه حل مقابله با آن، ازدواج و نكاح مشروع است. انسان با نكاح به موقع و در وقت نیاز ـ بى آنكه به دیرى یا زودى آن فكر كند ـ به مقبول ترین و كامل ترین صورت خود به نیازمندى خویش پاسخ مثبت مى دهد و پیش از آنكه به عواقب و پى آمدهاى آزاردهنده و فشارهاى غریزه به دنبال آن عقده هاى روانى دچار گردد، آن را مهار ساخته و از التهاب آن كاسته است و قبل از آنكه انرژى انباشته آن از وجودش سرازیر شود و دامنش را آلوده كرده و بسوزاند، آن را با پاسخ طبیعى و مشروع ـ بى اضطراب و نگرانى ـ فرو نشانده است و این نخستین توصیه دین در این مورد است.

رسول اكرم(ص) مى فرمایند: «یا معشر الشباب! من استطاع منكم الباه فلیتزوّج ...؛اى جمعیت، جوانان هر كس از شما توانایى ازدواج دارد ازدواج كند ...». از حضرت صادق(ع) روایت شده است كه فرمودند: «جاء رجل إلى أبى علیه السلام فقال له: هل لك من زوجة؟ قال: لا، فقال أبى: ما احبّ أنّ لى الدّنیا و ما فیها و انّى بتّ لیلة و لیست لى زوجة. ثم قال: الرّكعتان یصلّیهما رجل متزوّج افضل من رجل أعزب یقوم لیله و یصوم نهاره. ثمّ أعطاه أبى سبعة دنانیر ثمّ قال: تزوّج بهذه. ثمّ قال أبى: قال رسول اللّه صلى اللّه علیه و آله: اتخذوا الأهل فإنّه ارزق لكم؛ مردى به محضر پدرم ـ كه درود خدا بر او باد ـ رسید، آن حضرت به او فرمود: آیا همسرى دارى؟ عرض كرد: نه! پدرم فرمود: من دوست ندارم همه دنیا و آنچه در آن است از آنِ من باشد در حالى كه یك شب را بى همسر، سر به بالین گذارم! سپس فرمود: دو ركعت كه مرد زن دار بجاى آورد بهتر است ازمرد بى همسرى كه شبش را به نماز قیام كند و روزش را با روزه تمام كند. آنگاه پدرم هفت دینار داد و گفت: با این پول ازدواج كن. سپس پدرم از رسول اكرم(ص) نقل كرد كه فرمود: براى خود تشكیل خانواده دهید كه براى روزى شما بهتر و مفیدتر است».

اگر براى كسى به هر دلیلى امكان ازدواج نباشد، چنین شخصى تحت هیچ عنوان مجاز نیست روى به گناه آورد زیرا خطر گناه و آلوده دامنى بسیار فراتر از فشارها و رنجهاى عزوبت و بى همسرى است و در صورت خوف وقوع در گناه، ازدواج به هر صورت ممكن واجب مى شود. و لذا چنین كسى یا باید خود را كنترل كند و دست به گناه نیالاید و یا مقدمات ازدواج خود را از هر راه ممكن فراهم آورد. قرآن كریم مى فرماید و باید آن كسانى كه ازدواج برایشان مقدور نیست عفّت بورزند: (و لستعفف الّذین لا یجدون نكاحا حتی یغنیهم الله من فضله والذین یبتغون الکتاب مما ملکت ایمانکم فکاتبوهم ان علمتم فیهم خیرا و آتوهم من مال الله الذی آتاکم و لا تکرهوا فتیاتکم علی البغآء ان اردن تحصنا لتبتغوا عرض الحیوة الدنیا و من یکرههن فان الله من بعد اکراههن غفور رحیم؛ و كسانى كه امكانات زناشویى نمى یابند، باید عفت بورزند تا خدا آنها را از كرم خویش بى نیاز گرداند و از مملوكان شما، كسانى كه خواستار مكاتبه [باز خرید] خویش هستند، اگر در آنها خیرى (توانایى) یافتید، قرار بازخرید آنها را بنویسید، و از مالى كه خدا به شما داده است به ایشان بدهید، و كنیزان خود را در حالى كه پاكدامنى مى ورزند، براى دستیابى به متاع دنیا، به زنا وادار نكنید، و هر كس آنها را به زور وادار كند، بى تردید خدا، پس از اجبارشان، نسبت به آنها آمرزنده ى مهربان است. «سوره نور، آیه 33 »).

یكی از مباحث مهم و ضروری در تربیت جنسی پیش از ازدواج، شیوه های كنترل و تسلط بر غریزه ی جنسی است؛ كنترل این غریزه به دو صورت ممكن است تحقق پذیرد، 1ـ كنترل منفى. 2ـ كنترل مثبت.

كنترل منفى

غالبا وقتى سخن از كنترل غریزه جنسى به میان مى آید، توجه اشخاص به سمت و سوى نوع منفى آن جلب مى شود و آن این است كه كسى با وجود تحریكات مختلف و مواجهه با عوامل انگیزش این غریزه، بخواهد با میل تحریك شده اش مبارزه و مقابله كند و به سوى ارتكاب جرم نرود، چنین كارى گرچه قطعا بهتر از آلایش دامن و عمل به جرم است، ولى پیامدهاى سوء و مخرب آن بر كسى پوشیده نیست. این كار هم به غایت دشوار است و هم زیانبار، و بدین جهت هرگاه شخصى به كنترل غریزه سفارش مى شود، با چنین برداشتى از آن، و تصور دشوارى و زیانبارى آن، از پذیرفتن چنین توصیه هایى سر باز مى زند.

كنترل مثبت

غریزه جنسى اگر با ازدواج مهار نگردد، مطلوب ترین راه تسلط بر آن، كنترل مثبت است و آن پرهیز از صحنه ها و كارهایى است كه به تحریك این غریزه مى انجامد. این نوع از كنترل، كه در حقیقت جنبه پیشگیرى دارد هم راحت است و هم بى زیان و بلكه مفید. راحت است، زیرا در این صورت همچون وسیله نقلیه اى است با سرعت معمولى و قانونى، كه در مواجهه با خطر، مهار حركت آن زحمت چندانى ندارد، بر خلاف ماشینى كه با سرعتى بسیار فراتر از حد شناخته شده و بایسته خود، سیر مى كند كه چه بسا به كلى اختیار آن از دست صاحبش بیرون رفته و مصیبتها به بار آورد و كنترل آن هم در صورت تحقق، صدها زیان و رنج و زحمت و اضطراب براى وسیله و صاحب آن به همراه دارد و بى زیان است، زیرا با این حال كنترل غریزه فشارى بر جسم و روان تحمیل نمى كند تا به آن صدمه اى وارد شود و مفید است چون موجب مى شود مغز و اعصاب و قواى بدن در حالت عادى به سر برند و تعادل روانى شخص محفوظ بماند و انرژى و سرمایه هاى جسمى و روحى او بیهوده مصرف نشوند.

طبق قرآن كریم باید كسانى كه قدرت و وضعیت مساعد براى ازدواج ندارند عفت پیشه كنند و عفت در این آیه گرچه در ابتدا مفهوم عمل خاصى منافى با آن را دارد، ولى با تأمل بیشتر معلوم مى شود كه آیه كریمه معنایى عام دارد و عفت در همه اعضا و اندام را شامل است.

شیوه های كنترل مثبت :

1ـ پرهیز از فكر و ترسیم صحنه هاى محرك در ذهن و خیال

عبداللّه بن سنان از امام صادق(ع) نقل مى كند كه حضرت(ع) فرمود: «انّ عیسى قال للحواریّین: ... انّ موسى امركم ان لا تزنوا و أنا آمركم أن لا تحدّثوا انفسكم بالزنا فضلاً عن أن تزنوا فانّ من حدّث نفسه بالزنا كان كمن أوقد فى بیت مزوّق فأفسد التزاویقَ الدّخان و ان لم یخرق البیت: عیسى به اصحاب خود گفت: ... موسى به شما دستور داد كه زنا نكنید و من به شما دستور مى دهم كه فكر زنا هم در سر نپرورانید تا چه رسد به اینكه زنا كنید زیرا كسى كه خیال زنا كند مانند كسى است كه در خانه اى نقش و نگار شده دود و آتش به پا كند. چنین كارى گرچه خانه را نمى سوزاند ولى زینت و صفاى آن را مكدّر كرده و فاسد مى كند».

2ـ دورى از نگاههاى مسموم و مناظر تحریك آمیز

قرآن كریم در دو آیه متوالى دستور به اغماض و نگهدارى چشم از نگاه حرام و هوس آلود داده است. در آیه اول مى فرماید: «قل للمؤمنین یغضّوا من أبصارهم و یحفظوا فروجهم ...؛ به مؤمنان بگو دیدشان را از نامحرمان فرو نشانند و نهانگاههاى خود را از وقوع در حرام نگه دارند» و در آیه بعدى مى فرماید: «و قل للمؤمنات یغضضن من ابصارهنّ و یحفظن فروجهنّ ...؛ به زنان مؤمن بگو چشمهایشان را فرو گیرند و نهانگاههاى خویش را محافظت كنند»( سوره نورآیه 30 ـ 31).  جالب این است كه در هر دو مورد خداوند متعال نخست دستور به مراقبت از نگاه محرك و عفت چشم مى دهد و آنگاه به حفاظت از عورت فرمان داده است. رسول اكرم(ص) مى فرمایند: «النّظرة سهم مسموم من سهام ابلیس فمن تركها خوفا من اللّه اعطاه اللّه ایمانا یجد حلاوته فى قلبه؛ نگاه هوس آلود تیرى است مسموم از تیرهاى شیطان. هر كس آن را به جهت خوف الهى ترك كند، خداوند ایمانى به او مى بخشد كه حلاوت آن را در قلب خود احساس مى كند».

3ـ گوش ندادن به آوازها و موسیقیهاى تحریك كننده و مبتذل

در حدیثى از حضرت صادق(ع) آمده است: «إنّ رجلا سأله عن سماع الغناء، فنهى عنه و تلا قول اللّه عزّ و جلّ: «انّ السّمع و البصر و الفؤاد كلّ اولئك كان عنه مسؤولاً» و قال یسأل السّمع عمّا سمع و الفؤاد عمّا عقد و البصر عمّا ابصر؛ مردى از آن حضرت در باره شنیدن آواز محرك پرسید. حضرت از آن نهى كرده و این آیه را خواندند: به یقین گوش و چشم و دل هر یك مورد سؤال خواهند بود و فرمود: گوش از آنچه شنیده و قلب از آنچه بدان دل بسته و چشم از آنچه دیده است مسؤول بوده و بازخواست خواهند شد».

4ـ اجتناب شدید از گفتگوهاى دوستانه و نشستهاى غفلت زا و معاشرت با دوستان ناباب و گوش سپردن به سخنان تحریك آمیز

از حضرت امام باقر(ع) این گونه روایت شده است: «من اصغى إلى ناطق فقد عبده، فإن كان النّاطق یؤذى عن اللّه عزّ و جلّ فقد عبد اللّه و ان كان یؤذى عن الشّیطان فقد عبد الشیطان ؛هر كس به سخن گوینده اى گوش فرا دهد او را بندگى كرده است، پس اگر ناطق از خدا بگوید شنونده، خداوند را بنده شده و اگر از شیطان و سخنان شیطانى بر زبانش جارى كند قطعا بندگى شیطان كرده است».

5ـ اعتدال در خوردن

بى تردید پرخورى و بى نظمى در خوردن در ذخیره سازى و انباشتن موادى كه نیازمند تفریغ باشد مؤثر است، ولى در صورت اعتدال و كم خورى سهم ناچیزى از آن صرف تهیه آن مواد مى شود. در حدیثى كه قبلاً از پیامبر گرامى(ص) نقل كردیم، آن حضرت پس از آنكه جوانان را به ازدواج ترغیب مى كنند مى فرمایند: «و من لم یستطع فلیصم، فإنّ الصّوم به وِجاء ؛هر كس قدرت بر ازدواج ندارد و روزه بگیرد یقینا روزه نیروى غریزه او را تضعیف مى كند».

6ـ اشتغال، ورزش و سرگرمیهاى مفید

زیرا با وجود فراغت، هم مواد غذایى در تقویت غریزه به مصرف مى رسد و هم فكر و خیال مصروف چاره سازى در تفریغ آن مى شود و به همین جهت در روایات بر اشتغال و كار و پرهیز از فراغت تأكید بسیار شده است.حضرت امام صادق(ع) در حدیث پردامنه «مفضّل» مى فرمایند: «... و هكذا الانسان لو خلا من الشّغل لخرج من الأشر و العبث و البطر الى ما یعظم ضرره علیه و على من قرب منه ...؛ و همین گونه انسان اگر بى كار و فارغ باشد، به بیهودگى و سرمستى دچار مى شود و بر اثر آن به مسایلى مبتلا مى شود كه زیان آن هم بر خود و هم بر نزدیكان او سنگینى خواهد كرد ...». ورزش های بدنی نظیر كوهنوردی، شنا و ... نیز می توانند انسان را در مراقبت و تسلط بر این غریزه كمك كنند.

7ـ تلاوت قرآن

بى شك انس با قرآن، تلاوت، تدبر و تفكر در مضامین آن، خود شفاى هر دردى است كه به سرعت كار هر پریشانى را رو به سامان مى برد و زخمهاى پنهان را التیام مى دهد، و همتها را تا آسمانها بالا مى برد و بشر را از فرو رفتن در عالم حیوانات را نجات مى بخشد. امیر مؤمنان(ع) مى فرمایند: «و تعلّموا القرآن فانه ربیع القلوب و استشفوا بنوره فانّه شفاء الصّدور و احسنوا تلاوته فأنّه انفع القصص ...؛ قرآن را فرا گیرید زیرا قرآن بهار دلهاست و از نور آن بر مرضها و دردهاى خود مرهم بگذارید زیرا آن داروى شفابخش سینه هاست و آن را نیكو تلاوت كنید كه به یقین سودمندترین قصه هاست».

8- روزه داری

پیامبر اسلام (ص) می فرماید: «ای گروه جوانان هر كدام از شما كه قدرت ازدواج دارد، ازدواج كند و اگر برای وی مقدور نیست، روزه بگیرد؛ زیرا روزه شهوت جنسی را كنترل می كند». خلاصه اینكه راه حل دین در خصوص نوع مقابله و مواجهه به غریزه جنسى، نخست ازدواج و نكاح مشروع است و در صورت عدم امكان، كنترل مثبت با شرحى كه بیان شد و سپس كنترل منفى با وجود همه زیانهاى آن، ولى هیچ گاه به بى بند و بارى و افسارگسیختگى و آلودگى به گناه رضایت نمى دهد و زیان آن را به مراتب خسارت بارتر و ویرانگیرتر از ضرر كنترل منفى مى داند. بزرگان گفته اند: «نفس را مشغول بدار و گرنه او تو را به خود مشغول خواهد ساخت». رسول اكرم(ص) می فرماید نگاه هوس آلود، تیرى است مسموم از تیرهاى شیطان. هر كس آن را به جهت خوف الهى ترك كند، خداوند ایمانى به او مى بخشد كه حلاوت آن را در قلب خود احساس مى كند.

کنترل غرایز جنسی و هواهای نفسانی در پرتو آموزه‏های روایی

اصلاح و تهذیب نفس در جوانی

عفت و پاک‏دامنی، نتیجه مبارک تقوای الهی و مایه ارزش معنوی و نزدیکی به خداوند است. این حالت پسندیده و فضیلت برتر روحی - اخلاقی، در دوران جوانی مایه زیبایی درون و اهل آن سزاوار ستایش است. در دوران جوانی، کشورجان در معرض هجوم لشکر شهوت است و عفت، تنها نیروی محافظ آن پس جوان باید با تقویت این نیرو، پیروز این میدان مبارزه شود. یکی از مشکلات اساسی دوران جوانی، کنترل غرایز است؛ غرایزی که بر اثر رشد جوان کم‏کم طغیان می‏کند و همه وجود او را در دام خود، اسیر و او را از هرگونه حرکت سازنده باز می‏دارد. جوانی که از ارزش و بهای لحظه‏های جوانی آگاه است، هرگز از آینده خود بی‏خبر نمی‏ماند و در راه خودسازی و اصلاح نفس به سختی می‏کوشد. و تلاش ورزیدن در این راه از سفارش‏های پیاپی و مؤکد ائمه دین است. حضرت علی علیه‏السلام می‏فرماید:

 

لاتترک الْاجتهاد فی اصلاح نفْسک فانه لایعینک علیها الا الجد.

کوشش و برای اصلاح درون و خودسازی را رها نکن؛ زیرا جز تلاش و جدیت، چیزی تو را در برابر نفست یاری نمی‏کند.

اصلاح نفس و تلاش برای مبارزه با نفس و منکر، به ویژه در دوران جوانی، از سفارش‏های مؤکد ائمه دین و خداوند قادر است.

رویارویی شهوت و عقل، در جوانی

نیروی غریزه جنسی، برای بقای نسل و ادامه حیات، در سرشت آدمی به ودیعه نهاده شده است. نیز در دوران جوانی که دوره رشد همه جانبه انسان است، غرایز انسانی و در رأس آنها غریزه جنسی رشد چشم‏گیری می‏یابد. طغیان برخی غریزه‏ها به ویژه غریزه قدرتمند شهوت، جوان را با بحران رو به رو می‏سازد و فکر و دل جوان را به خود مشغول می‏کند. همچنین نیروی عقل و اندیشه را در انزوا قرار می‏دهد و راه حق و حقیقت را می‏بندد. امام معصوم علیه‏السلام به این موضوع، چنین اشاره می‏کند: «هوای نفس، قوی‏ترین نیروی مسلط بر انسان است و همین نیروست که انسان را از حق باز می‏دارد».

نیروی شهوت و هوای نفس، دشمن دیرین عقل است و با طغیان گری خویش، عقل را اسیر می‏سازد، چنان‏که حضرت امیرمؤمنان، علی علیه‏السلام بارها همگان را به این امر توجه می‏داد که: «کمْ منْ عقْل أسیر تحْت هوی أمیر؛ چه بسیار عقلی اسیری که زیر دست و گرفتار هوایی است که امیر و فرمانده است».

 

بر اثر این آسیب، برخی جوانان در دوران جوانی دچار گونه‏ای ناهماهنگی رفتاری و ضعف عقلی می‏شوند و از این رهگذر، به نوعی بی‏بندوباری و بی‏قیدی تن می‏دهند. در این دوران، نیروی شهوت با قدرت و شدت تمام‏تر، روح جوان را تسخیر می‏کند و او را به بی‏راهه می‏کشاند. دراین باره، این سفارش گران‏سنگ حضرت علی علیه‏السلام شایسته توجه و اندیشه است که:

غلبة الشهوة تبطل العصمة و تورد الهلک.

چیرگی شهوت، مایه از بین رفتن نیروی بازدارنده در برابر گناه، عامل نابودی است. شهوت یک نیروی استعماری درونی است که جسم و جان را به خدمت می‏گیرد و راه را بر رشد و تعالی انسان می‏بندد. به فرموده امام علی علیه‏السلام :

منْ لمْ یمْلک شهْوته یمْلک عقْله؛

هر کس شهوت خود را در دست نگیرد، عقلش را هم به دست نمی‏گیرد».

در پرتو چیرگی بر شهوت‏ها، ارزش آدمی در امان می‏ماند و در صورت شکست شهوت اندیشه و عقل شهوت ، تباه و نابودی آدمی حتمی است.

پی‏آمدهای طغیان غرایز و چگونگی مهار آن

برخی از گناهان که در پی طغیان غریزه شهوت دامن‏گیر جوانان می‏شود، اثر بسیار ناگواری بر دستگاه مغز و اعصاب جوان بر جای می‏گذارد. قدرت اندیشه و حافظه او را در صورت زیاده‏روی جوان در پیروی از غریزه جنسی، سلول‏های مغزی او از بین می‏روند. یکی از گناهانی که آثار بسیار خطرناکی بر روی جسم و روح عامل می‏گذارد، گناه خودارضایی است. برای غلبه بر نیروی شهوت و رهایی از این عادت ناپسند، گفته کانت تأمل برانگیز است، او می‏گوید:

هیچ چیز مانند خودارضایی، ذهن و جسم را ضعیف نمی‏کند و این نوع شهوت‏رانی، به کلی با طبیعت آدمی مغایر است، ولی این موضوع نباید از جوان پنهان بماند، بلکه باید آن را با همه زشتی‏اش پیش روی او قرار داد. به او بگوییم که بدین طریق، از تولیدمثل خواهد افتاد و یادآور شویم که این عادت زشت، بیش از هر چیز دیگری، قدرت جسمی‏اش را تباه خواهد کرد با این کار، سبب پیری زودرس و صاحب عقلی واقعا ضعیف خواهد شد.

در آموزه‏های دینی و اخلاقی، برای چیرگی بر نیروی شهوانی، هشدارهایی داده شده است که از آن جمله‏اند: آگاهی از پی‏آمدهای شوم آن، توکل بر یاری خدا، برخورداری از اراده و توان خدادادی، همراهی با دوستان آگاه و دل سوز و باوفا، تقویت نیروی عقل و اندیشه سالم، بهره‏گیری از تخصص افراد کارشناس و آگاه، توجه عمیق به امور عبادی و عملی، و ارتباط پیوسته با خدا، توجه به ورزش، دوری از پرخوری و گرایش به روزه‏گرفتن و کم خوری. رعایت و اهتمام همیشگی این دستورها نه تنها مایه رهایی از وسوسه‏های جوانی می‏شود، بلکه روح جوان را پالایش، اراده او را محکم و فکر او را جلا و قلب او را صفا می‏دهد. مولوی چه زیبا سروده است: ترک شهوت‏ها و لذت‏ها سخاست          هر که در شهوت فرو شد، برنخاست

پیروی از شهوت‏ها، دریچه گناهان به سوی آدمی را می‏گشاید و پی‏آمدهای جسمی و روحی جبران ناپذیری برجا می‏گذارد.


پی آمدهای خطرناک پیروی از شهوت ها

شایسته است که جوانان به درستی از پی‏آمدهای خطرناک شهوت‏رانی آگاه شوند و با علم به آن، از جاده انحراف و گمراهی فاصله بگیرند.امام علی علیه‏السلام می‏فرماید: «شهوت، عقل آدمی را به آتش می‏کشد و قلبش را می‏میراند.» از آن حضرت، در حدیثی دیگر نقل است: «من تسرها الی الشهوات تسْرع الیه الآفات؛ کسی که به سوی شهوت‏ها می‏شتابد، آفت‏ها نیز به سوی وی می‏شتابند.» در حقیقت، انسانی که در پی شهوت‏ها و خواسته‏های نامشروع حرکت می‏کند، به زودی از کار خود پشیمان و سرافکنده خواهد شد و در حزن و اندوه عمر و شخصیت تباه شده فرو خواهد رفت. امیرپارسایان، علی علیه‏السلام می‏فرماید: «کمْ منْ شهوة ساعة اوْریْت حزْنا طویلا؛ چه بسیار شهوت‏های زودگذر که پشیمانی و رنج طولانی در پی دارد». البته کسی که بنده شهوت است، از کسی که بنده دیگران است، زبون‏تر و پست‏تر است، چنان‏که حضرت علی علیه‏السلام در سخنی به یاد ماندنی فرمود: «عبده الشهوة أذل منْ عبد الرق».

پیروی از شهوت‏ها، ناتوانی نیروی عقل و اراده و پشیمانی و خواری گنه‏کار را در پی دارد.

غریزه جنسی؛ نگاه ابزاری یا استقلالی

در میان خواسته‏ها و غرایزهای موجود در نفس بشری، غریزه جنسی، آشکارتر و نمایان‏تر است. در نگاه استقلالی به غریزه‏ها و شهوت‏ها، هر اندیشه و عمل و راهی که به مطلوب غریزی بینجامد، جایز و روا شمرده می‏شود. چشم‏چرانی، خودارضایی، میل و گرایش به دیدن صحنه‏های مهیج و مانند آن، نتیجه نظر استقلالی به غریزه جنسی و در حقیقت، نادیده گرفتن مرتبه انسانی بشر است. بر اثر همین نگاه، برخی از افراد همه چیز را در دایره مادی، جنسی و شهوی دنبال می‏کنند و می‏کوشند از هر راه ممکن به خواسته‏های خود برسد. در مقابل این نگرش، نگاه ابزاری به غریزه جنسی وجود دارد که آن را عاملی برای رشد انسانی و ابزاری برای رسیدن به کمال و آراستگی به ویژگی‏های برجسته اخلاقی می‏شمارد. در این حال، به خواسته‏های شهوانی، در دایره عقل و شرع پاسخ داده می‏شود. امام علی علیه‏السلام می‏فرماید:

العاقل منْ عصی هواه فی طاعة ربه.

عاقل، کسی است که در راه اطاعت پروردگار، با هوای نفس مخالفت می‏کند.

آن بزرگوار در رهنمودی دیگر فرمود: «بر هوای خود مالک شو!» گرایش‏های شهوانی، از حیطه اختیار خارج است، ولی هدایت و جهت دهی به آن و شیوه به کارگیری آن، به چگونگی اراده و اختیار آدمی مربوط است. در مجموع، نگاه ابزاری به غریزه جنسی و استفاده درست از آن، بسیار سازنده است، ولی نگاه استقلالی به خواهش جنسی و خارج ساختن آن از دایره عقل و دین، هر چند لذت‏های شهوانی به همراه دارد، به قیمت تباهی مرتبه انسانی و از دست دادن فضیلت تمام می‏شود.

هدف قرار دادن غریزه جنسی و پاسخ دادن به آن از هر راه ممکن، پی‏آمدهای زیان‏باری به همراه دارد، ولی کنترل غریزه‏ها و جهت‏دهی آن در راه درست، زمینه رشد و کمال آدمی را فراهم می‏کند.


مددخواهی از خداوند، برای کنترل غریزه‏ها

حضرت علی علیه‏السلام می‏فرماید:

ایها الناس منْ سلک الطریق الواضح ورد الْماء و منْ خالف وقع فی التیه.

ای مردم، هر که راه روشن و راست را بپیماید، به آبادی می‏رسد و هرکه به بی‏راهه برود، در بیابان بی آب و گیاه فرود می‏آید.

انسان سیراب شده از زلال معنویت که از گنداب‏های آلوده و خواهش‏های نفسانی رو می‏گرداند و تنها رو به خالق آسمان‏ها دارد. آن گاه نیز که در برابر پیروی از خواهش‏های نفسانی قرار می‏گیرد، می‏گوید: «رب السْجن احب الی مما یدعونی الیه؛ پروردگارا زندان برایم محبوب‏تر است از آنچه مرا به آن فرا می‏خوانند.» (یوسف: 34). به راستی حضرت یوسف چه نگاهی به خواهش جنسی و لذت‏های شهوانی داشت که زندان را بر راحت‏طلبی در کاخ عزیز مصر ترجیح می‏داد؟! در وجود یوسف علیه‏السلام ، عقل و ایمان حاکم است و او آن جایی را دوست دارد که بتواند، باارزش‏ترین گوهر وجود خود، یعنی پاکی را از مکر و فریب راهزنان عزت، شرف و شخصیت حفظ کند، هر چند آنجا از سخت‏ترین شرایط اقلیمی، اقتصادی و جسمی باشد. او زندان را برمی گزیند تا جهل، جای‏گزین عقل نشود و در این راه، از خداوند متعال نیز یاری می‏خواهد:

والا تصرف عنی کیْدهن اصْب الیهن و اکنْ من الجاهلین. (یوسف: 34)

 

و اگر کید اینان را از من برنگردانی، به آنان مایل می‏شوم و آن گاه از جاهلان خواهم بود.

و با این اندیشه و تصمیم والا و کنترل اراده است که از سوی حق نیز پاسخ می‏شنود:

فاستجاب له ربه فصرف عنه کیدهن انه هو السمیع العلیم. (یوسف: 34)

پروردگارش دعای او را به اجابت رساند و کید ایشان را از او بگردانید و به راستی خدا شنوای داناست.

کسی که با خداوند چنین پیوندی دارد، از لذت برتر؛ یعنی جمال محبوب و محبت به او بهره‏مند می‏شود و به آسانی در دام شهوت‏ها گرفتار نمی‏آید.

در صورتی که انسان رشته پیوند خود را با خداوند، محکم و در هر حال به او تکیه کند، به راحتی در دام شهوت‏ها و انحراف‏ها نمی‏افتد.


 
  

 
دسته بندی: <-PostCategory-> | تاريخ: 6 / 11 / 1391برچسب:, | ساعت: 11:25 | نویسنده: عادل خمیسی نیا
 

حفظ تعادل شخصیت در دارائی و تنگدستی: دیدگاه اسلامی با تآکید بر عوامل حفظ کرامت انسانی با رهنمودهای خود انسان را در جهت فراهم شدن تعادل شخصیت هدایت نموده است، بگونه ای که نه ثروت و نه تهیدستی نتواند انسان را دچار سرکشی و از هم گسیختگی شخصیتی نماید. امام علی (ع) در این باره می فرمایند: "به ثروت و رفاه دل شاد مکن و از تهیدستی و گرفتاری اندوه به دل راه مده؛ زیرا طلا با آتش گداخته و ناب شود و مؤمن با بلا و گرفتاری." شخصیّت و کرامت انسانی زندگی و دنیا: دنیا دارای ابعاد متفاوتی باشد، یک روز خوب است وبه نفع انسان و یک روز هم آنطور که انسان می خواهد نیست. این نوع تجربه و نگرش از ابعاد دنیا می تواند انسان را واقع بین و صبور نماید، زیرا همیشه منتظر این نیست که به نفعش باشد، می داند که دنیا صورت دیگری هم دارد، و این مسئله موجب می شود که او نسبت به ناملایمات زندگی مقاومت بیشتری از خود نشان دهد زیرا او فقط نیست که وجه ضرر دیگران را می بیند، بلکه دنیا چنین است که همبشه آنطور که انسان انتظار دارد و به نفع اوست رقم نمی خورد، وجه دیگر این نگاه و تجربه وجه اجتکاعی آن هست که انسانها خود را با روشهای مختلف برای مقابله برای روزی که امکان دارد متضرر شوند آماده می نمایند، بیمه ها، خیریه ها، برخورداری انسانها از پشتوانه معنوی و مادی و همچنین تعاون و یاری و برادری و توکل به خداوند و تمسک جستن ازیاری خدا و استفاده بهینه از فرصتها و سپاسگزاری نیز از جمله مواردی و راهبردهائیست که انسان با درایت با کیاست و تدبیر خود از آن بهره مند می شود، و این موجب می شود که انسان معتدل و میانه رو در وقت دارائی به خود قره نگردد و وقت ضرر خود را نبازد و روحیه خود را از دست ندهد، در این رابطه امیر مؤمنان حضرت علی (ع) می فرماید: "دنيا براي تودو روز است. يك روز به نفع تو و طبق تمايلات تو است ويك روز به ضرر تو و بر خلاف خواهشهاي تو است. روزی كه به نفع تو است و نعم الهي را در اختيار داري طغيان و سر كشی منما، و روزی كه به ضرر تو است و گرفتار ناملائماتی، صابر و برد بار باش." نهج البلاغه، كلمه 390 توصیه های بزرگان دین در رابطه با شخصیت حضرت علي ( ع ) : نفس خويش را عزيز شمار و به هيچ پستي و دنائتي تن مده گر چه عمل پست، تو را به تمنيياتت برساند زيرا هيچ چيز با شرافت نفس برابري نمي كند و هرگز به جاي عزت از دست داده، عوضي همانند آن نصيبت نخواهد شد. فرزند عزيز آزادگي را از كف مده و بنده و برده دگران مباش كه خداوند تو را آزاد قرار داده است. نهج البلاغه، نامه 31 حضرت علي (‌ ع ): هيچ كس حيا نكند وقتي از او بپرسند چيزي را كه نمي داند صريحاً بگويد نمي دانم. اولياء اسلام در موارد بسياری مردم را از حياء احمقانه و خجالت كشيدنهاي بي مورد بر حذر داشته اند. نهج البلاغه ، فيض ، ص 1113 حضرت علي ( ع ) فرمودند : امور نا چيز و پست را ناديده انگاريد و بدين وسيله قدر و منزلت خود را در جامعه، بزرگ و پر ارزش كنيد. تحف العقول، ص 366 حضرت علي ( ع ) : كساني كه خود گرفتار عيوبي هستند دوست دارند معايب دگران شايع شود و زبان زد مردم گردد تا براي آنها ميدان عذرآوردن، وسعت پيدا كند. ((نهج البلاغه ، ملا فتح الله ، ص 105 )) حضرت علي ( ع ) فرمودند : صفت ناپسند از خود رضائي، وسيله آشكار شدن زشتيها و عيوب آدمي است. غرر الحكم، ص 338 حضرت علي ( ع ) فرمودند : تمنّاي تمجيد نابجا از مردم داشتن ابلهي و حماقت است. غرر الحكم ، ص 470 امام حسن ( ع ) : عادات، در وجود آدميان با قهر وغلبه حكومت می كنند. كسی كه در پنهانیبه چيزی عادت كند آشكارا و در محضر مردم مفتضحش خواهد ساخت. مجموعه ورام، ج 2 ، ص 113 شخصیّت و کرامت انسانی 2 از جمله عواملی که موجب بزرگ نمودن شخصیّت و حفظ کرامت انسانی انسان می گردد، خویشتن داری از انجام گناه می باشد، آنقدر این مسئله در بزرگ نمودن انسان مؤثر است که می توان گفت، توجّه به این مسئله می تواند انسان را از اسفل سافلین به اعلی علیین برساند و مانع این است که مرتبه بزرگی انسان به پست ترین درجه برسد و موجب بزرگی انسان در دنیا و آخرت است ، حتی به گونه ای که با وجود نداشتن ثروت و اقوام و مقام اجتماعی ؛ با عظمت و ابهت زندگی خود را سپری نمایند. این موضوع می تواند تأکید به این مسئله حیاتی داشته باشد که عوامل دیگری غیر از خویشاوند و ثروت و پست و مقام نیز با عث بزرگی انسانها و جامعه انسانی شود که توجّه به آنها می تواند افراد و جامعه را از ذلت و خواری به عزت و بزرگی برساند. در این مورد حضرت امام جعفر صادق(ع) می فرماید: "كسي كه مي خواهد با نداشتن اقوام، عزيز و محترم باشد، با نداشتن ثروت، غنی و بی نياز باشد، با نداشتن مقام شامخ اجتماعی دارای ابهت و عظمت باشد، بايد خويشتن را از ذلت گناه و ناپاكی به محيط با عزت اطاعت الهي منتقل نمايد." بحار 15، قسمت 2، ص 164 شخصیّت و کرامت انسانی1 دوری جستن از عادات بد در پنهان موجب حفظ شخصیّت انسان در آشکاراست. از عوامل دیگر خودسازی انسان در رابطه با عادات، رفتار بدی است که بی اهمیّتی به آن او را دچار مشکل می نماید، حتّی اگر پنهانی آن عادات را انجام دهد. در این باره امام حسن ( ع ) می فرماید: عادات، در وجود آدميان با قهر وغلبه حكومت می كنند. كسی كه در پنهانی به چيزی عادت كند آشكارا و در محضر مردم مفتضحش خواهد ساخت. مجموعه ورام، ج 2 ، ص 113 وبلاگ شخصیت و کرامت انسانی فرا رسیدن ماه محرم را تسلیت می گوید. امام حسين ( ع ): خدايا! تو می دانی آن چه اتفاق افتاد، برای مسابقه در قدرت يا خواستن چيزی از متاع فانی اين جهان نبود، بلكه همه بدان جهت بود كه نشانه های دينت را بنمايانيم و در شهرهای تو دست به اصلاحات زنيم، تا بندگان ستمديده ات ايمن شوند و احكام متروك دين تو دوباره به جريان افتد. تعریف انسان شناسی هر منظومه معرفتی را که به بررسی انسان یا بعد یا ابعادی از وجود او، یا گروه و قشر خاصی از انسان ها می پردازد می توان انسان شناسی نامید . انسان شناسی و انواع مختلف و متنوعی دارد که به لحاظ روش یا نوع نگرش از یکدیگر متمایز می شوند. انواع انسان شناسی این مقوله را می توان بر اساس روش به انسان شناسی تجربی ،عرفانی ،فلسفی و دینی تقسیم نمود. اما با توجه به نوع نگرش به انسان شناسی کلان یا کل نگر و انسان شناسی خرد یا جزء نگر تقسیم کرد. اندیشمندان برای حل معماها و پرسش های مطرح شده درباره انسان در طول تاریخ بشر راههای مختلفی را در پیش گرفته اند. و انسان شناسی در مکاتب نتیجه بررسیهای آنان می باشد. برخی به بررسی مسأله با روش تجربی پرداخته و انسان شناسی تجربی را بنیان نهاده اند که دربرگیرنده همه رشته های علوم انسانی است . گروهی راه درست شناخت انسان را سیر وسلوک عرفانی و دریافت شهودی دانسته و با تلاش هایی که از طریق انجام داده اند به نوعی شناخت از انسان که می توان آن را انسان شناسی عرفانی نامید دست یافته اند. جمعی دیگر از راه تعقل و اندیشه فلسفی به بررسی زوایای وجود انسان دست یازیده و او را از این منظر مورد تحقیق قرار داده و نتیجه تلاش فکری خود را انسان شناسی فلسفی نامیده اند . سرانجام گروهی با استمداد از متون دینی و روش نقلی درصدد شناخت انسان برآمده و انسان شناسی دینی را پایه گذاری کرده اند . انسان در اسلام انسان در جهان بینی اسلامی داستانی شگفت دارد . انسان اسلام تنها یک‏ حیوان مستقیم القامه که ناخنی پهن دارد و با دو پا راه می‏رود و سخن‏ می‏گوید نیست . انسان و حیوان یکی نیستند. این موجود از نظر قرآن ژرف‏تر و مرموزتر از این است که‏ بتوان آن را با این چند کلمه تعریف کرد . قرآن انسان را مدحها و ستایشها کرده و هم مذمتها و نکوهشها نموده است‏ . عالی‏ترین مدحها و بزرگترین مذمتهای قرآن درباره‏ء انسان است ، او را از آسمان و زمین و از فرشته برتر و در همان حال از دیو و جار پایان پست‏تر شمرده است . از نظر قرآن انسان موجودی است که توانایی دارد جهان را مسخر خویش سازد و فرشتگان را به خدمت خویش بگمارد ، و هم می‏تواند به‏ " اسفل سافلین " سقوط کند . این خود انسان است که باید در باره‏ء خود تصمیم بگیرد و سرنوشت نهایی خویش را تعیین نماید . سخن خویش را از ستایشهای انسان در قرآن تحت عنوان " ارزشهای انسان‏ " آغاز می‏کنیم . ارزشهای انسان . 1 انسان خلیفه‏ء خدا در زمین است . " روزی که خواست او را بیافریند ، اراده خویش را به فرشتگان اعلام‏ کرد . آنها گفتند : آیا موجودی می‏آفرینی که در زمین تباهی خواهد کرد و خون خواهد ریخت ؟ او گفت : من چیزی می‏دانم که شما نمی‏دانید " بقره / . 30 ) . " اوست که شما انسانها را جانشینهای خود در زمین قرار داده تا شما را در مورد سرمایه‏هایی که داده است در معرض آزمایش قرار دهد " انعام / . 165 . . 2 ظرفیت علمی انسان بزرگترین ظرفیتهایی است که یک مخلوق ممکن است‏ داشته باشد . " تمام اسماء را به آدم آموخت ( او را به همه‏ء حقایق آشنا ساخت ) . آنگاه از فرشتگان ( موجودات ملکوتی ) پرسید : نامهای اینها را بگویید چیست . گفتند : ما جز آنچه تو مستقیما به ما آموخته‏ای نمی‏دانیم ( آنچه‏ را تو مستقیما به ما نیاموخته باشی ما از راه کسب نتوانیم آموخت ) . خدا به آدم گفت : ای آدم ! تو به اینها بیاموز و اینها را آگاهی ده . همینکه آدم فرشتگان را آموزانید و آگاهی داد ، خدا به فرشتگان گفت : نگفتم که من از نهانهای آسمانها و زمین آگاهم ( می‏دانم چیزی را که حتمانمی‏دانید ) و هم می‏دانم آنچه را شما اظهار می‏کنید و آنچه را پنهان‏ می‏دارید ؟ " (بقره / 31 - . 33 ) . 3 او فطرتی خدا آشنا دارد . به خدای خویش در عمق وجدان خویش آگاهی‏ دارد . همه‏ء انکارها و تردیدها ، بیماریها و انحرافهایی است از سرشت‏ اصلی انسان یا همان فطرت انسان . " هنوز که فرزندان آدم در پشت پدران خویش بوده ( و هستند و خواهند بود ) خداوند ( با زبان آفرینش ) آنها را بر وجود خودش گواه گرفت و آنها گواهی دادند " (اعراف / . 172 ). " چهره‏ء خود را به سوی دین نگه‏دار ، همان که سرشت خدایی است و همه‏ء مردم را بر آن سرشته است " (روم / . 43 ). . 4 در سرشت انسان علاوه بر عناصر مادی که در جماد و گیاه و حیوان وجود دارد ، عنصری ملکوتی و الهی وجود دارد . انسان ترکیبی است از طبیعت و ماورای طبیعت ، ماده و معنی ، جسم و جان . به عبارت دیگر روح بعد غیر مادی انسان انسان است. " آن که هر چه را آفرید نیکو آفرید و آفرینش انسان را از گل آغاز کرد ، سپس نسل او را از شیره‏ء کشیده‏ای که آبی پست است قرارداد ، آنگاه او را بیاراست و از روح خویش در او دمید " (سجده / 7 - . 9 ) . . 5 آفرینش انسان، آفرینشی حساب شده است ، تصادفی نیست . انسان‏ موجودی انتخاب شده و برگزیده است . " خداوند آدم را بر گزید و توبه‏اش را پذیرفت و او را هدایت کرد " (طه / . 121 ) . . 6 او شخصیتی مستقل و آزاد دارد ، امانتدار خداست ، رسالت و مسؤولیت دارد ، از او خواسته شده است با کار و ابتکار خود زمین را آباد سازد و با انتخاب خود یکی از دو راه سعادت و شقاوت را اختیار کند . آزادی و اختیار انسان لازمه مسئولیت اوست. " همانا امانت خویش را بر آسمان و زمین و کوه‏ها عرضه کردیم ، همه از پذیرش آن امتناع ورزیدند و از قبول آن ترسیدند ، اما انسان بار امانت‏ را به دوش کشید و آن را پذیرفت . همانا او ستمگر و نادان بود " (احزاب / . 72 ) . " ما انسان را از نطفه‏ای مرکب و ممزوج آفریدیم تا او را مورد آزمایش‏ قرار دهیم ، پس او را شنوا و بینا قرار دادیم . همانا راه را به او نمودیم ، او خود یا سپاسگزار است و یا کافر نعمت . ( یا راه راست را که نمودیم خواهد رفت و به سعادت خواهد رسید و یا کفران نعمت کرده ، منحرف می‏گردد " (دهر / . 3 ) . . 7 او ازیک کرامت ذاتی و شرافت ذاتی بر خوردار است ، خدا او را بر بسیاری از مخلوقات خویش برتری داده است . او آنگاه خویشتن واقعی خود را درک و احساس‏می‏کند و به خودشناسی میرسد که این کرامت و شرافت را در خود درک کند و خود را برتر از پستیها و دنائتها و اسارتها و شهوترانیها بشمارد . ارزش واقعی انسان درمکتب اسلام متبلور می شود. " همانا ما بنی آدم را کرامت بخشیدیم و آنان را بر صحرا و دریا ( خشک و تر ) مسلط کردیم و بر بسیاری از مخلوقات خویش برتری دادیم( اسراء / . 70 ) . 8 او از وجدانی اخلاقی برخوردار است ، به حکم الهامی فطری زشت و زیبا را درک می‏کند . " سوگند به نفس انسان و اعتدال آن ، که ناپاکیها و پاکیها را به او الهام کرد( شمس / 8 و . 9 " ) . . 9 او جز با یاد خدا با چیز دیگر آرام نمی‏گیرد . خواستهای او بی‏ نهایت است ، به هر چه برسد از آن سیر و دلزده می‏شود مگر آنکه به ذات‏ بی حد و نهایت خدا بپیوندد . " هماناتنها بایاد او دلها آرام می‏گیرد " (رعد / . 28 ) " ای انسان ! توبه سوی پرورد گار خویش بسیار کوشنده هستی و عاقبت او را دیدار خواهی کرد " (انشقاق / . 6 ). . 10 نعمتهای زمین برای انسان آفریده شده است . رابطه انسان و دنیا دراسلام به درستی تعریف شده است. " همانا اوست که آنچه در زمین است برای شما آفرید " (جاثیة / . 13 ) . " آنچه در آسمانها و آنچه در زمین است مسخر او قرار داده است ( پس‏ او حق بهره‏گیری مشروع همه‏ء اینها را دارد " . . 11 او را برای این آفرید که تنها خدای خویش را پرستش کند و فرمان‏ او را بپذیرد . پس او وظیفه‏اش اطاعت امر خداست . " همانا جن و انس را نیافریدیم مگر برای اینکه مرا پرستش کنند " ( ذاریات / . 56 ) . 12 او جز در راه پرستش خدای خویش و جزبا یاد او خود را نمی‏یابد ،و اگر خدای خویش را فراموش کند خود را فراموش می‏کند و نمی‏داند که‏ کیست و برای چیست و چه باید کند و کجا باید برود . " همانا از آنان مباشید که خدا را فراموش کردند و خداوند خودشان را ازیاد خودشان برد " (حشر / . 18 ). . 13 او همینکه از این جهان برود و پرده‏ء تن که حجاب چهره‏ء جان است‏ دور افکنده شود ، بسی حقایق پوشیده که امروز بر او نهان است بروی آشکار گردد . " همانا پرده را کنار زدیم ، اکنون دیده‏ات تیز است " (ق / . 22 ) . . 14 او تنها برای مسائل مادی کار نمی‏کند ، یگانه محرک او حوایج مادی‏ زندگی نیست . او احیانا برای هدفها و آرمانهایی بس علی می‏جنبد و می‏جوشد . او ممکن است که از حرکت و تلاش خود جز رضای آفریننده ، مطلوبی دیگر نداشته باشد . نیازهای مادی و معنوی انسان مجموعاً موجب حرکت انسانها می شوند . " ای نفس آرامش یافته ! همانا به سوی پرورد گارت باز گرد با خشنودی‏ متقابل : تو از او و او از تو خشنود " فجر / . 28 . " خداوند به مردان و زنان با ایمان باغها وعده کرده است که در آنها نهرها جاری است ، جاویدان در آنجا خواهند بود و هم مسکنهای پاکیزه ، اما خشنودی خدا از همه‏ء اینها برتر و بالاتر است . آن است رستگاری بزرگ " توبه / . 72 . بنابر آنچه گفته شد از نظر قرآن انسان موجودی است برگزیده از طرف‏ خداوند ، خلیفه و جانشین او در زمین ، نیمه ملکوتی و نیمه مادی ، دارای فطرتی خدا آشنا ، آزاد ، مستقل ، امانتدار خدا و مسؤول خویشتن و جهان ، مسلط بر طبیعت و زمین و آسمان ، ملهم به خیر و شر ، و جودش از ضعف و ناتوانی آغاز می‏شود و به سوی قوت و کمال سیر می‏کند و بالا می‏رود اما جز در بارگاه الهی و جز با یاد او آرام نمی‏گیرد ، ظرفیت‏ علمی و عملی‏اش نا محدود است ، از شرافت و کرامتی ذاتی بر خوردار است‏ ، احیانا انگیزه هایش هیچ گونه رنگ مادی و طبیعی ندارد ، حق بهره گیری‏ مشروع از نعمتهای خدا به او داده شده است ولی در برابر خدای خودش و ظیفه دار است . ضد ارزشها در عین حال ، همین موجود در قرآن مورد بزرگترین نکوهشها و ملامتها قرار گرفته است . " او بسیار ستمگر و بسیار نادان است " احزاب / . 72 . " او نسبت به پروردگارش بسیار ناسپاس است " حج / 66 " او آنگاه که خود را مستغنی می‏بیند طغیان می‏کند " علق / . 7 . " او عجول و شتابگر است " اسراء / . 11 . " او هرگاه به سختی بیفتد و خود را گرفتار ببیند ، ما را در هر حال ( به یک پهلو افتاده و یا نشسته و یا ایستاده ) می‏خواند . همینکه گرفتاری‏ را از او بر طرف کنیم گویی چنین حادثه‏ای پیش نیامده است " یونس / . 12 . انسان زشت است یا زیبا ؟ چگونه است ؟ آیا انسان از نظر قرآن یک موجود زشت و زیباست ، آن هم‏ زشت زشت و زیبای زیبا ؟ آیا انسان یک موجود دو سرشتی است : نیمی از سرشتش نور است و نیمی‏ ظلمت ؟ چگونه است که قرآن ، هم او را منتها درجه مدح می‏کند و هم منتها درجه مذمت ؟ ! حقیقت این است که این مدح و ذم ، از آن نیست که انسان یک موجود دو سرشتی است : نیمی از سرشتش ستودنی است و نیم دیگر نکوهیدنی ، نظر قرآن‏ به این است که انسان همه‏ء کمالات را بالقوه دارد و باید آنها را به‏ فعلیت برساند ، و این خود اوست که باید سازنده و معمار خویشتن باشد . شرط اصلی وصول انسان به کمالاتی که بالقوه دارد " ایمان " است . از ایمان ، تقوا و عمل صالح و کوشش در راه خدا بر می‏خیزد ، به وسیله‏ء ایمان‏ است که علم از صورت یک ابزار ناروا در دست نفس اماره خارج می‏شود و به صورت یک ابزار مفید در می‏آید . و علم و ایمان لازم و ملزوم یکدیگرند. پس انسان حقیقی که خلیفة الله است ، مسجود ملائکه است ، همه چیز برای‏ اوست و بالاخرش دارنده‏ء همه‏ء کمالات انسانی است ، انسان بعلاوه‏ء ایمان‏ است ، نه انسان منهای ایمان . انسان منهای ایمان ، کاستی گرفته و ناقص‏ است . چنین انسانی حریص است ، خونریز است ، بخیل و ممسک است ، کافر است ، از حیوان پست‏تر است . در قرآن آیاتی آمده است که روشن می‏کند انسان ممدوح چه انسانی است و انسان مذموم چه انسانی است . از این آیات استنباط می‏شود که انسان فاقد ایمان وجدا از خدا انسان واقعی نیست . انسان اگر به یگانه حقیقتی که با ایمان به او ویاد او آرام می‏گیرد بپیوندد ، دارنده‏ء همه‏ء کمالات است و اگر از آن حقیقت - یعنی خدا - جدا بماند ، درختی را ماند که از ریشه‏ء خویشتن جدا شده است . ما به عنوان نمونه دو آیه را ذکر می‏کنیم : « و العصر إن الانسان لفی خسر إلا الذین آمنوا و عملوا الصالحات و تواصوا بالحق و تواصوا بالصبر » (سوره‏ء عصر) . سوگند به عصر ، همانا انسان در زیان است ، مگر آنان که ایمان آورده و شایسته عمل کرده و یکدیگر را به حق و صبر و مقاومت توصیه کرده‏اند . ²ولقد ذرأنا لجهنم کثیرا من الجن و الانس ، لهم قلوب لا یفقهون بها و لهم‏ أعین لا یبصرون بها و لهم آذان لا یسمعون بها أولئک کالانعام بل هم أضل اعراف / . 179 . " همانا بسیاری از جنیان و آدمیان را برای جهنم آفریده‏ایم ( پایان‏ کارشان جهنم است ) ، زیرا دلها دارند و با آنها فهم نمی‏کنند ، چشمها دارند و با آنها نمی‏بینند ، گوشها دارند و با آنها نمی‏شنوند . اینها مانند چهار پایان بلکه راه گم کرده‏ترند " . گستره ی رسالت پیامبر(ص) 1- با یک استدلال ثابت کنید که چرا ولایت و رهبری جامعه (ولایت ظاهری) از پایه های دین اسلام است . 2- این سخن امام علی (ع) که فرمودند"رسول خدا بابی از علم به روی من گشود که از آن هزار باب دیگر گشوده می شد."، بیان گر کدام قلمرو رسالت پیامبر اکرم است؟ چگونه؟ 3- بنابر سخن امام باقر (ع) که برای اسلام پنج پایه برشمرد ، کدام پایه را مهم- ترین برشمردند؟ 4- این جمله ی امام خمینی (ره) که می فرماید" مجموعه ی قانون برای اصلاح جامعه کافی نیست. برای این که قانون مایه ی اصلاح بشر بشود، به قوه ی اجرائیه و مجری احتیاج دارد."چگونه ضرورت حکومت اسلامی را ثابت می کند؟ 5- مطابق با کدام ولایت وجود پیامبر اکرم(ص)واسطه ی همه ی خیرات و برکات مادی ومعنوی انسان هاست؟ 6- به ترجمه ی آیات زیر دقت کنید و توضیح دهید که این آیات بر کدام یک از قلمرو های رسالت پیامبر اکرم (ص)دلالت دارد؟ 1- بدین گونه تو را در میان امتی که پیش از ایشان مردمان دیگری بودند فرستادیم تا آنچه را به تو وحی می کردیم بر آنان بخوانی ... (رعد،13) 2- بگو از خدا و رسول اطاعت کنید, پس اگر روی بگردانید، همانا که خداوند کافران را دوست ندارد. (آل عمران،32) 3- به یقین خدا بر مؤمنان منت نهاد که رسولی از خودشان در میانشان بر انگیخت تا آیات خود را برایشان بخواند و پاکشان گرداند و کتاب وحکمت به آنان بیاموزد،قطعاً پیش از آن دو گمراهی آشکار ی بودند (آل عمران ،164) 7- چگونه می توان از "ضرورت پذیرش ولایت الهی و دوری از حکومت طاغوت" برای اثبات ولایت وسرپرستی پیامبر اکرم(ص) استفاده کرد ؟ 8- "طاغوت" چه کسی است ؟ چرا پذیرش ولایت طاغوت در اسلام منع شده است؟ 9- دلایل ضرورت تشکیل حکومت اسلامی را بنویسید. تداوم رسالت 1- کدام یک از قلمروهای رسالت پیامبراکرم(ص) پس از ایشان ادامه نمی یابد ؟ چرا؟ 2- نکات مهمی را که از آیه ی تطهیر به دست می آید,بنویسید. (3مورد) 3- با استفاده از حدیث غدیر ولایت و جانشینی حضرت علی (ع) را ثابت کنید. 4- چرا انتخاب پیامبر بر عهده مردم نیست و از جانب خدا انجام می شود؟ 5- تداوم کدام یک از قلمروهای مربوط به رسالت پیامبر اکرم(ص) ضروری است ؟ این تداوم در چه شکلی انجام می گیرد؟ 6- چرا تعیین امام باید از جانب خداوند و با اعلام پیامبرصورت گیرد و مردم نمی توانند امام را تعیین کنند؟ 7- چگونه از آیه ولایت برای تعیین امامت حضرت علی (ع) استفاده می شود؟ 8- پیامبر اکرم (ص) در اولین دعوت خویشان به اسلام جانشین خود را معین فرمود. انجام این کار در ابتدای دعوت در بردارنده ی چه پیامی است؟ 9- ترجمه حدیث ثقلین را بنویسید و سه پیام درباره قران وعترت ازآن استخراج کنید. 10- الف: این سخن پیامبر را تکمیل کنید و ترجمه آن را در مقابل آن بنویسید: من کنت مولاه ................................ .............................. .......................... ب: پیامبر اکرم (ص) این عبارت را در چه واقعه ای بیان کرد؟ ج: آیا می توان گفت کلمه "مولا" در این عبارت به معنی دوست است؟ چرا؟ **************************************************************************************** درس هفتم : مبارزه ی مستمر (قسمت اول) 1- چه عاملی باعث شد که احادیث پیامبر اکرم (ص) پس از رحلت ایشان به درستی حفظ و نگهداری نشود ؟ آیااین مشکل برای پیروان ائمه (ع) نیز پیش آمد؟ 2- چگونه حکومت عدل نبوی به سلطنت کسرایی تبدیل شد ؟ 3- ترجمه ی آیه 144 سوره آل عمران چنین است : " ومحمد (ص) نیست مگر رسولی که بیش ازاو رسولان دیگـری بودند. پس اگر او بمـیرد یا کشته شود ، آیا شـما به عـقب برخواهید گشت ؟ هرکس به عقب باز گردد به خدا هیچ گزندی نرساند وخداوند به زودی پاداش سپاسگزاران را می دهد ." با توجه به این آیه تو ضیح دهید : الف- مهم ترین خطری که پس از رحلت رسول خدا (ص) مسلمانا ن را تهدید می کرد چه بود؟ ب-سپا سگزاران واقعی نعمت وجود رسول خدا (ص) پس از رحلت ایشان چه کسانی هستند؟ 4-مهم ترین مسا یل و مشکلات اجتماعی و فرهنگی عصر پس از پیا مبر چه چیز-هایی بود؟ 5-چرا قر ان کریم مردم رابه مطا لعه ی سر گذشت ملتها دعوت کرده است؟ 6-تفا وت اساسی حکو مت بنی امیه و بنی عباس و با رهبری رسول خدا (ص) در چه چیزی بود؟ مبارزه ی مستمر (قسمت دوم) 1- الف- ترجمه آیات را تکمیل کنید. ذلک الذی یبشر الله این است آنچه خداوند مژده می دهد عباده الذین امنوا بندگان خود را که ایمان آورد ند و عملوا الصا لحا ت ................................................ قل لا اسا لکم علیه اجرا بگو برای این از شما مزدی نمی خوا هم الا المودّه فی القربی .................................................. (شوری . 23) قل ما سالتکم من اجر بگو هر مزدی که از شما خواستم فهو لکم برای خود شماست ان اجری الا علی الله مزد من نیست .مگر بر خدا و هو علی کل شئ شهید و او بر هر چیزی گواه هست (سبا ء.47) ب-3پیام در ارتباط با مزد رسالت رسول خدا (ص) که از این ایات به دست می اید. بنویسید. 2-ائمه اطهار (ع ) در حوزه مرجعیت علمی خود چه اقداماتی را انجام می دادند؟ 3-چرا ائمه اطهار (ع ) در حوزه ی زندگی سیاسی و اجتماعی خود از برخی روشهای متفاوت بهره می برند؟ 4-ائمه ی اطهاردرمبارزه علیه حاکمان جورچه اصولی رامراعات می کردند؟ 5- ائمه ی اطهارازدوجهت مبارزه ی باحاکمان جور رابرخوردلازم می دانستند.آن دوجهت راتوضیح دهید. 6-اصل تقیه چیست وچرا ائمه اطهار(ع)ازاین اصل بهره می برند؟ 7- یکی ازدرسهای مهّمی که می توان ازروشهای متفاوت ایمه اطهار(ع)درمواجهه ی بامسایل گرفت،چیست؟آن راتوضیح دهید. 8-کدامیک ازقلمروهای مربوط به رسالت پیامبراکرم(ص)نیازمندبه پیگیری پس ازایشان است؟چرا؟ خورشید پنهان 1- آیا تحقق انتظاردرجامعه،بدون حضورانسانهای منتظرامکان پذیراست؟چرا؟ 2- چه کسانی می تواننددرهنگام ظهورامام عصر(عج)ویژگی های لازم برای یاری وهمراهی آن حضرت راداشته باشند؟ 3- بنابرسخن امام صادق(ع)یکی ازویژگیهای یاران حضرت مهدی(عج)محکم ترازصخره هابودن است.چه کسی می توانداین خصوصیت رادرهنگام ظهورداشته باشد؟ 4- آیاکسی که درنبردحق وباطل زمان خود درعرصه ی حق علیه باطل حضورفعال نداشته باشد،می تواند دررکاب امام عصر(عج)باشدواورا یاری کند؟چرا؟ 5- علت غیبت امام عصر(عج)چیست؟ 6- چراامام عصر(عج)بهره مندی مردم ازایشان درعصرغیبت رابه بهره مندی ازخورشیدپشت ابرتشبیه کرده اند؟ سه موردازاین شباهتها راذکرکنید. 7- دوران غیبت درچه زمانی پایان می یابد؟ 8- غیبت درمقابل ظهوراست یا حضور؟ تفاوت این دودرچیست؟ 9- چه تفاوتی میان انتظار مثبت وسازنده با انتظارمنفی ومخرب وجود دارد؟ 10- بنابرآیه ی11سوره ی رعدکه می فرماید"خداوندوضع هیچ گروهی راتغییرنمی دهد،مگرآن که آنها خودوضع خویش رادگرگون سازند"علت اصلی غیبت امام زمان(عج)چیست؟ 11- چگونگی رهبری وامامت حضرت ولیعصر(عج)درقلمرو ولایت معنوی راتوضیح دهید. : در انتظار طلوع 1- آیا می توان گفت که آینده ی تاریخ انسان به چه سرنوشتی خواهد انجامید؟ چگونه؟ 2- خداوند در آیه ی17 سوره ی رعد می فرماید "همو از آسمان آبی فرو فرستاد. پس رودخانه هایی به اندازه ی گنجایش خودشان روان شدند, و سیل, کفی بلند روی خود برداشت، و از آنچه برای به دست آوردن زینتی یا کالایی، در آتش گدازند هم نظیر آن کفی برآید . خداوند حق و باطل را چنین مثل می زند.اما کف, بیرون افتاده از میان می رود.ولی آنچه به مردم سود می رساند در زمین باقی می ماند. خداوند مثل ها را چنین می زند." الف – چه شباهت هایی میان آب رودخانه و کف با حق و باطل وجود دارد؟ ب- آیا می توان از این مثال, آینده ی تاریخ انسان ها را مشخص کرد؟ 3- آیا موضوع موعود و منجی, خاص دین اسلام است؟ توضیح دهید. 4- امتیاز دیدگاه شیعه درباره ی موعود با دیگران در چیست؟(ذکر دو مورد) 5- جواب مبنایی درباره ی مسأله ی طول عمر امام زمان چیست؟ 6- انتظار ظهور امام زمان (عج) چه تأثیری در شخص منتظر می گذارد؟ 7- پویایی جامعه ی شیعه ناشی از چه عامل هایی است؟ 8- معنای آیه ی زیر را تکمیل کنیدو پیام آن درباره ی آینده ی تاریخ را بنویسید. و لقد کتبنا فی الزبور همانا در زبور نوشتیم من بعد الذکر پس از ذکر(تورات) ان الارض یرثهما ................................ عبادی الصالحون ................................... ولایت فقیه 1- جدول زیر را تکمیل کنید: مرجع تقلید ولی فقیه نوع انتخاب شخصی عمومی تعداد اشخاص شرایط عمومی 2- فقیهی می تواند رهبری جامعه اسلامی را بر عهده گیرد که مشروعیت و مقبولیت داشته باشد. این دو اصطلاح را تعریف کنید. 3- تفاوت اساسی نظام اسلامی با سایر حکومت های دمکراتیک چیست؟ 4- آیا مسئولیت مردم در نظام اسلامی با انتخاب رهبر و سایر مسئولان جامعه خاتمه می یابد؟ 5- نقش زمینه سازی حکومت اسلامی برای حکومت جهانی حضرت مهدی (عج) را توضیح دهید. 6- انتخاب ولی فقیه، بنا بر قانون اساسی، در کشور ما به چه صورت انجام می گیرد؟ 7- با توجه به نامه ی حضرت علی (ع) به مالک اشتر توضیح دهید که : الف- چرا نباید سخن افراد سخن چین را با شتاب پذیرفت؟ ب- چرا نباید با افراد ترسو مشورت کرد؟ ج- چرا نباید افراد نیکوکار و بد کار در نظر رهبر یکسان باشد؟ د- چه کسی در حکومت اسلامی بیش از دیگران به عدالت نیازمندند؟ ه- چرا مهربانی و محبت رهبر باید شامل حال همه ی افراد جامعه باشد؟ و- چرا رهبر باید عیب جویان را از خود دور کند؟ کرامت نفس 1- برخی شرایط اجتماعی یا اقتصادی را عامل گناه و خطای خود معرفی می کنند. چنین نظری تا چه اندازه می تواند درست باشد؟ 2- چرا انسان کریم از انجام گناه پروا دارد؟ 3- عامل اصلی ناتوانی برخی انسانها در کنترل شهوت و تحریکات بیرونی چیست؟ 4- برخی از آثار کرامت نفس را توضیح دهید (سه مورد) . 5-جملات زیر را تکمیل کنید : کسی که در بیرون تن به ذلت میدهد ، ابتدا ………… قدر و منزلت هر کس به میزان …………….. 6- چگونه میتوان کرامت نفس را پرورش داد و تقویت کرد ؟ 7- الف) ترجمه ی آیه شریفه زیر را کامل کنید : ولله العزه جمیعاً ……………. و لرسوله ……..…….. وللمومنین …………… ولکن المنافقین لایعلمون ………… ب) از اینکه عزت را ابتدا برای خدا و سپس برای رسول و بعد از آن برای مؤمنین اعلام می کند چه نتیجه ای می توان گرفت؟ ج) آیا منافقین میتوانند به میزانی هرچند اندک ، بهره مند از عزت باشند ؟ 8- بنا بر سخن حضرت علی (ع) اگر خداوند در نظر کسی بزرگ شد ، ثمره و نتیجه ی آن چیست؟ 9- بنا بر سخن امام سجاد (ع) ،از همه ی مردم گرامی تر چه کسی است؟ 10- بنا بر سخن امام علی (ع) در چه صورتی شهوت ها نزد انسان پست و حقیر می شود؟ 11- امام صادق (ع) قیمت و بهای نفس خود را چه چیزی میدانند؟ 12- خود عالی و اصیل با خود دانی و غیر اصیل چه تفاوتی دارد؟ 13-سه مثال از تقابل و رویارویی میان خودعالی و خود دانی ذکر کنید . 14- چرا انسان صاحب کرامت اهل پیمان شکنی نیست؟ کرامت نفس 1- برخی شرایط اجتماعی یا اقتصادی را عامل گناه و خطای خود معرفی می کنند. چنین نظری تا چه اندازه می تواند درست باشد؟ 2- چرا انسان کریم از انجام گناه پروا دارد؟ 3- عامل اصلی ناتوانی برخی انسانها در کنترل شهوت و تحریکات بیرونی چیست؟ 4- برخی از آثار کرامت نفس را توضیح دهید (سه مورد) . 5-جملات زیر را تکمیل کنید : کسی که در بیرون تن به ذلت میدهد ، ابتدا ………… قدر و منزلت هر کس به میزان …………….. 6- چگونه میتوان کرامت نفس را پرورش داد و تقویت کرد ؟ 7- الف) ترجمه ی آیه شریفه زیر را کامل کنید : ولله العزه جمیعاً ……………. و لرسوله ……..…….. وللمومنین …………… ولکن المنافقین لایعلمون ………… ب) از اینکه عزت را ابتدا برای خدا و سپس برای رسول و بعد از آن برای مؤمنین اعلام می کند چه نتیجه ای می توان گرفت؟ ج) آیا منافقین میتوانند به میزانی هرچند اندک ، بهره مند از عزت باشند ؟ 8- بنا بر سخن حضرت علی (ع) اگر خداوند در نظر کسی بزرگ شد ، ثمره و نتیجه ی آن چیست؟ 9- بنا بر سخن امام سجاد (ع) ،از همه ی مردم گرامی تر چه کسی است؟ 10- بنا بر سخن امام علی (ع) در چه صورتی شهوت ها نزد انسان پست و حقیر می شود؟ 11- امام صادق (ع) قیمت و بهای نفس خود را چه چیزی میدانند؟ 12- خود عالی و اصیل با خود دانی و غیر اصیل چه تفاوتی دارد؟ 13-سه مثال از تقابل و رویارویی میان خودعالی و خود دانی ذکر کنید . 14- چرا انسان صاحب کرامت اهل پیمان شکنی نیست؟ منابع 1- بحار 15، قسمت 2، ص 164 2- مجموعه ورام، ج 2 ، ص 113 3- :کتاب انسان در قرآن نویسنده : شهید مطهری صفحه 8-15 4- کتاب: انسان شناسی نویسنده: محمود رجبی صفحه: 21


 
  

 
دسته بندی: <-PostCategory-> | تاريخ: 4 / 11 / 1391برچسب:, | ساعت: 12:14 | نویسنده: عادل خمیسی نیا
 

انسان و حيوان

انسان ، خود نوعي حيوان است . از اين رو با ديگر جانداران مشتركات بسيار دارد . اما يك سلسله تفاوتها با هم جنسان خود دارد كه او را از جانداران ديگر متمايز ساخته و به او مزيت و تعالي بخشيده و او را بي رقيب ساخته است .

تفاوت عمده و اساسي انسان با ديگر جانداران كه ملاك « انسانيت » او است و منشاء چيزي به نام تمدن و فرهنگ انساني گرديده است در دو ناحيه است : بينشها و گرايشها .

جانداران عموماً از اين مزيت بهره مندند كه خود را و جهان خارج را درك مي كنند و بدانها آگاهند و در پرتور آن آگاهيها و شناختها ، براي رسيدن به خواسته ها و مطلوبهاي خود تلاش مي نمايند .

انسان نيز مانند جانداران ديگر يك سلسله خواسته ها و مطلوبها دارد و در پرتور آگاهيها و شناختهاي خويش براي رسيدن به آن خواسته ها و مطلوبها در تلاش است . تفاوتش با ساير جانداران در  شعاع و وسعت و گستردگي آگاهيها و شناختها ، و از نظر تعالي سطح خواسته ها و مطلوبها است .

اينست آنچه به انسان مزيت و تعالي بخشيده و او را از ساير جانداران جدا ساخته است .

ملاك امتياز انسان

بينش وسيع و گستردة انسان دربارة جهان ، محصول كوشش جمعي بشر است كه در طي قرون و اعصار روي هم انباشته شده و تكامل يافته است . اين بينش كه تحت ضوابط و قواعد و منطق خاص در آمده نام « علم » يافته است . علم به معني اعم يعني مجموع تفكرات بشري دربارة جهان كه شامل فلسفه هم مي شود محصول كوشش جمعي بشر است كه نظم خاص منطقي يافته است .

گرايشهاي معنوي و والاي بشر ، زادة ايمان و اعتقاد و دلبستگيهاي او به برخي حقايق در اين جهان است كه آن حقايق ، هم ماوراي فردي است ، عام و شامل است ، و هم ماوراي مادي است ، يعني از نوع نفع و سود نيست . اينگونه ايمانها و دلبستگيها ، به نوبة خود ، مولود برخي جهان بيني ها و جهان شناسي ها است كه يا از طرف پيامبران الهي به بشر عرضه شده است و يا برخي فلاسفه خواسته اند نوعي تفكر عرضه نمايند كه ايمانزا و آرمان خيز بوده باشد .

به هر حال گرايشهاي والا و معنوي و فوق حيواني انسان آنگاه كه پايه و زير بناي اعتقادي و فكري پيدا كند نام « ايمان » به خود مي گيرد .

پس نتيجه مي گيريم كه تفاوت عمده و اساسي انسان با جانداران ديگر كه ملاك « انسانيت » او است و انسانيت وابسته به آن است ، علم و ايمان است .

دربارة امتياز انسان از جانداران ديگر سخن فراوان گفته شده است . برخي منكر امتياز اساسي ميان اين نوع و ساير انواع هستند ، تفاوت آگاهي و شناخت انسان با حيوان را از قبيل تفاوت كمي و حداكثر تفاوت كيفي مي دانند ، نه تفاوت ماهوي ، همة آن شگفتيها و اهميتها و عظمتها كه نظر فلاسفة بزرگ شرق و غرب را سخت دربارة مسأله شناخت در انسان جلب كرده است ، چندان مورد توجه اين گروه واقع نشده است .

اين گروه انسان را از نظر خواسته ها و مطلوبها نيز يك حيوان تمام عيار مي دانند بدون كوچكترين تفاوتي از اين نظر . برخي ديگر تفاوت او را در جان داشتن مي دانند ، يعني معتقدند جاندار و ذي حيات منحصر به انسان است ، حيوانات ديگر نه احساس دارند و نه ميل و نه درد و نه لذّت ، ماشينهايي بي جان اند شبيه جاندار ، تنها موجود جاندار انسان است ، پس تعريف حقيقي او آن است كه موجودي است جاندار . ديگر انديشمندان كه انسان را تنها جاندار جهان نمي دانند و به امتيازات اساسي ميان او و ساير جانداران قائلند هر گروهي به يكي از مختصات و امتيازات انسان توجه كرده اند . از اين رو انسان با تعبيرها و تعريفهاي مختلف و متفاوتي تعريف شده است از قبيل : حيوان ناطق ( تعقل كننده ) ، مطلق طلب ، لايتناهي ، آرمانخواه ، ارزشجو ، حيوان ماوراء الطبيعي ، سيري ناپذير ، غير معين ، متعهد و مسؤول ، آينده نگر ، آزاد و مختار ، عصيانگر ، اجتماعي ، خواستار نظم ، خواستار زيبايي ، خواستار عدالت ، دوچهره ، عاشق ، مكلف ، صاحب وجدان ، دو ضميري ، آفريننده و خلاق ، تنها ، مضطرب ، عقيده پرست ، ابزار ساز ، ماوراء جو ، تخيل آفرين ، معنوي ، دروازة معنويت ، و . . .

بديهي است كه هر يك از اين امتيازات به جاي خود صحيح است اما شايد اگر بخواهيم تعبيري بياوريم كه جامع تفاوتهاي اساسي باشد همان به كه از علم و ايمان ياد كنيم و بگوئيم انسان حيواني است كه با دو امتياز « علم و ايمان » از ديگر جانداران امتياز يافته است .

آيا انسانيت روبناست ؟

وجوه مشترك انسان با حيوان ، و وجوه امتياز او از حيوان سبب شده كه انسان داراي دو زندگي باشد ، زندگي حيواني و زندگي انساني ، و به تعبير ديگر زندگي مادي و زندگي فرهنگي .

آن چيزي كه لازم است مورد توجه واقع شود اين است كه تنها ايمان مذهبي قادر است كه انسان را به صورت يك « مومن » واقعي در آورد ، هم خودخواهي و خودپرستي را تحت الشعاع ايمان و عقيده و مسلك قرار دهد ، و هم نوعي « تعبد » و « تسليم » در فرد ايجاد كند به طوري كه انسان در كوچكترين مسئله اي كه مكتب عرضه مي دارد به خود ترديد راه ندهد ، و هم آن را به صورت يك شي عزيز و محبوب و گرانبها در آورد در حدي كه زندگي بدون آن برايش هيچ و پوچ و بي معني باشد ، و با نوعي غيرت و تعصب از آن حمايت كند .

انسان مانند برخي از جانداران ديگر ، اجتماعي آفريده شده است ، فرد به تنهايي قادر نيست نيازهاي خويش را بر طرف سازد ، زندگي بايد به صورت يك « شركت » در آيد كه همه در وظايف و بهره ها سهيم باشند و يك نوع « تقسيم كار » ميان افراد بر قرار شود : با اين تفاوت ميان انسان و ساير جاندارهاي اجتماعي مانند زنبور عسل كه در آنها تقسيم كار و وظيفه به حكم غريزه و به فرمان طبيعت صورت گرفته است ، و امكان هر نوع تخلف و سرپيچي از آنها گرفته شده است ، بر خلاف انسان كه موجودي آزاد و مختار است و كار خويش را آزادانه و به عنوان « وظيفه » و « تكليف » بايد انجام دهد .

زندگي سالم اجتماعي آن است كه افراد قوانين و حدود و حقوق يكدگير را محترم شمارند ، عدالت را امري مقدس به حساب آورند ن به يكديگر مهر بورزند ، هر يك براي ديگري آن را دوست بدارد كه براي خود دوست مي دارد و آن را نپسندد كه براي خويش نمي پسندد ، به يكديگر اعتماد و اطمينان داشته باشند ، ضامن اعتماد متقابل آنها كيفيات روحي آنها باد ، هر فردي خود را متعهد و مسؤول اجتماع خويش بشمارد ، در سري ترين نهانخانه ها همان تقوا و عفاف از آنها بروز كند كه در ملا عام ، در نهايت بي طمعي به يكديگر نيكي كنند ، در مقابل ظلم و ستم بپاخيزند و به ستمگر و فسادگر مجال ستمگري و افساد ندهند نه ارزشهاي اخلاقي را محترم بشمارند ، با يكديگر مانند اعضاي يك پيكر ، متحمد و متفق بوده باشند .

آن چيزي كه بيش از هر چيز حق را محترم ، عدالت را مقدس ، دلها را به يكديگر مهربان و اعتماد متقابل را ميان افراد برقرار مي سازد ، تقوا و عفاف را تا عمق وجدان آدمي نفوذ مي دهد ، به ارزشهاي اخلاقي اعتبار مي بخشد ، شجاعت مقابله با ستم ايجاد مي كند و همة افراد را مانند اعضاي يك پيكر به هم پيوند مي دهد و متحد مي كند ، ايمان مذهبي است .

مجموعة تعليمات اسلامي از يك لحاظ سه بخش را تشكيل مي دهد :

الف . اصول عقايد : يعني چيزهايي كه وظيفة هر فر كوشش دربارة تحصيل عقيده دربارة آنهاست . كاري كه در اين زمينه بر عهدة انسان است از نوع كار تحقيقي و علمي است .

ب . اخلاقيات : يعني خصلاتهايي كه وظيفة يك فرد مسلمان اين است كه خويشتن را به آن خصلتها و خوبيها بيارايد و از اضداد آنها خويشت را دور نگه دارد . كاري كه در اين زمينه بر عهدة انسان است نوع مراقبت نفس و خودسازي است .

ج . احكام : يعني دستورهايي كه مربوط است به فعاليتهاي خارجي و عيني انسان ، اعم از فعاليتهاي معاشي و معادي ، دنيوي و اخروي ، فردي و اجتماعي .

اصول عقايد اسلامي بر حسب مذهب شيعه پنج اصل است : توحيد ، عدل ، نبوت ، امامت و معاد .

اسلام دربارة اصول عقايد كه وظيفة هر فرد ، تحصيل عقيدة صحيح دربارة آنهاست تقليد و تعبد را كافي نمي داند ، بلكه لازم مي داند كه هر فردي مستقلاً و آزادانه صحت آن عقايد را به دست آورد . از نظر اسلام عبادت منحصر نيست به عبادات بدني مانند نماز و روزه يا عبادات مالي مانند خمس و زكات ؛ نوعي ديگر از عبادات هم هست و آن عبادت فكري است . تفكر يا عبادت فكري اگر در مير تنبيه و بيداري انسان قرار گيرد از سالها عبادت بدني برتر و بالاتر است .

انسان اگر بخواهد صحيح قضاوت كند بايد در مورد مطلبي كه مي انديشد كاملاً بي طرفي خود را حفظ كند ، يعني كوشش كند كه حقيقت خواه باشد و خويشتن را تسليم دليلها و مدارك نمايد ؛ درست مانند يك قاضي كه روي پرونده اي مطالعه مي كند ، بايد نسبت به طرفين دعوا بي طرف باشد ، قاضي اگر تمايل شخصي به يك طرف داشته باشد به طور ناخود آگاه دلائلي كه براي آن طرف است نظرش را بيشتر جلب مي كند و دلائلي كه لَهِ طرف ديگر و عليه اين طرف است خودبخود از نظرش كنار مي رود و همين موجب اشتباه قاضي مي گردد .

انسان در تفكرات خود اگر بي طرفي خود را نسبت به نفي يا اثبات مطلبي حفظ نكند و ميل نفسانيش به يك طرف باشد ، خواه ناخواه و بدون آنكه خودش متوجه شود عقربة فكرش به جانب ميل و خواهش و نفسانيش متمايل مي شود . اين است كه قرآن هواي نفس را نيز مانند تكيه بر ظن و گمان يكي از عوامل لغزش مي شمارد . درسورة النجم مي فرمايد :

آن يتبعون الا و ما تهوي الانفس .

پيروي نمي كنند مگر از گمان و از آنچه نفسها خواهش مي كنند .

 


امام صادق (ع) فرمود : خداوند در قرآن بندگان خويش را با دو آيه اختصاص داد و تاديب فرمود : يكي اينكه تا به چيزي علم پيدا نكرده اند تصديق نكنند
( شتبازدگي در تصديق ) و ديگر اينكه تا به چيزي علم پيدا نكرده اند ، تا به مرحلة علم و يقين نرسيده اند رد و نفي نكنند ( شتبازدگي در انكار ) . خداوند در يك آيه فرمود :

الم يوخذ عليهم ميثاق الكتاب آن لا يقولوا علي الله الا الحق .

آيا از آنها در كتاب ( كتاب فطرت يا كتابهاي آسماني ) پيمان گرفته نشده كه جز آنچه حق است (حق بودنش محرز است ) به خداوند نسبت ندهند .

در آيه ديگر فرمود :

بل كدبوابما لم يحيطوا بعلمه .

انكار كردن و تكذيب كردند چيزي را كه به علم آن احاطه نداشتند
( نمي شناختند ) .

يكي از موجبات لغزش انديشه ، گرايش به شخصيتها است . شخصيتهاي بزرگ تاريخي يا معاصر از نظر عظمتي كه در نفوس دارند بر روي فكر و انديشه و تصميم و ارادة ديگران اثر مي گذارند و در حقيقت هم فكر و هم ارادة ديگران را تسخير مي كنند ، ديگران آنچنان مي انديشند كه آنها مي انديشند و آنچنان تصميم مي گيرند كه آنها مي گيرند ، ديگران در مقابل آنها استقلال فكر و ارادة خود را از دست مي دهند .

قرآن كريم ما را دعوت به استقلال فكري مي كند و پيرويهاي كوركورانه از اكابر و شخصيتها را موجب شقاوت ابدي مي داند ، لهذا از زبان مردمي كه از اين راه گمراه مي شوند نقل مي كند كه در قيامت مي گويند : ربنا انا اطعنا سادتنا و كبر ائنا فاضلونا السبيلا .

پروردگارا ما بزرگان و اكابر خويش را پيروي و اطاعت كرديم و در نتيجه
ما را گمراه ساختند .

قرآن كه دعوت به تفكر و انديشه مي نمايد علاوه بر اينكه راههاي لغزش انديشه را ارائه داده است ، منافع تفكر را نيز ارائه داده است ، يعني موضوعاتي كه شايسته است انسان در آن موضوعات فكر خويش را به كار اندازد و از آنها به عنوان منابع علم و اطلاع خويش بهره گيري نماي نيز ارائه داده است .

در اسلام به طور كلي با صرف انرژي فكري در مسائلي كه نتيجه اي جز خسته كردن فكر ندارد يعني راه تحقيق براي انسان در آنها باز نيست و همچنين مسائلي كه فرضا قابل تحقيق باشد فائده اي به حال انسان ندارد مخالفت شده است .

 

پيغمبر اكرم علمي را كه دارا بودن آن سودي نبخشد و نداشتن آن زياني نرساند بيهوده خواند  . اما علومي كه راه تحقيق در آنها باز است و به علاوه سودمند مي باشد مورد تاييد و تشويق اسلام است .

قرآن ضمير انساني را به عنوان يك منبع معرفت ويژه نام مي برد . از نظر قرآن ، سراسر خلقت آيات الهي و علائم و نشانه هايي براي كشف حقيقت است . قرآن از جهان خارج انسان به « آفاق » و از جهان درون انسان به « انفس » تعبير مي كند و از اين راه اهميت ويژة ضمير انساني را گوشزد مي نمايد . اصطلاح « آفاق و انفس » در ادبيات اسلامي از همين جا پديد آمده است .

« كانت » فيلسوف آلماني جمله اي دارد كه شهرت جهاني دارد و همان جمله بر لوح قبرش حك شده است . مي گويد :

دو چيز است كه اعجاب انسان را سخت بر مي انگيزد : يكي آسمان پرستاره اي كه بالاي سرما قرار گرفته است و ديگر وجدان و ضميري كه در درون ما قرار دارد .

 


رابطة علم و ايمان

رابطه انسانيت انسان و حيوانيت او ، به عبارت ديگر رابطة زندگي فرهنگي و معنوي انسان را با زندگي مادي او دانستيم ، روشن شد انسانيت در انسان اصالت و استقلال دارد ، صرفاً انعكاسي از زندگي حيواني او نيست . و هم معلوم شد كه علم و ايمان دو ركن از اركان اساسي انسانيت انسان است . اكنون مي خواهيم ببينيم اين دو ركن و آن دو وجهة انسانيت ، خود با يكديگر چه رابطه اي دارند يا مي توانند داشته باشند .

متأسفانه در جهان مسيحيت ، به واسطة برخي قسمتهاي تحريفي عهد عتيق (تورات) انديشه اي در اذهان رسوخ يافته است كه هم براي علم گران تمام شده و هم براي ايمان ، آن انديشه ، انديشة تضاد علم و ايمان است . ريشة اصلي اين انديشه همان است كه در « عهد عتيق » سفر پيدايش آمده است .

در باب دوم آية 16 و 17 سفر پيدايش دربارة آدم و بهشت و شجرة ممنوعه چنين آمده است :

« خداوند ، آدم را امر فرموده گفت : از همة درختان باغ بي ممانعت بخور ، اما از درخت معرف نيك و بد زنهار نخوري زيرا روزي كه از آن خوردي هر آينه خواهي مرد » .

براي ما مسلمانان كه از قرآن آموخته ايم خداوند همة اسماء (حقايق) را به آدم و آنگاه فرشتگان را امر فرمود كه آدم را سجده كنند و شيطان از آن جهت راندة درگاه شد كه بر خليفه الله آگاه به حقايق سجده نكرد ؛ و سنت به ما آموخته است كه شجرة ممنوعه ، طمع ، حرص و چيزي از اين مقوله بود يعني چيزي كه به حيوانيت آدم مربوط مي شد نه به انسانيت او ، و شيطان وسوسه گر همواره بر ضد عقل و مطابق هواي نفس حيواي وسوسه مي  كند و آنچه در وجود انسان مظهر شيطان است ، نفس آماره است نه عقل آدمي ، آري براي ما كه چنين آموخته ايم ، آنچه در سفر پيدايش مي بينيم سخت شگفت آور است .

 ناحية تأثيرات علم از يك طرف ، و ايمان از طرف ديگر بر روي انسان است . آيا علم به چيزي مي خواند و ايمان به چيز ديگري ضد آن ؟ علم ، ما را به گونه اي مي خواهد بسازد و ايمان به گونه اي مخالف آن ؟ علم ما را به سويي مي برد و ايمان به سويي ديگر ؟ يا علم و ايمان متمم و مكمل يكديگرند ، علم نيمي از ما را مي سازد و ايمان نيمي ديگر را هماهنگ با آن ؟

علم به ما روشنايي و توانايي مي بخشد و ايمان عشق و اميد و گرمي ، علم ابزار مي سازد و ايمان مقصد ، علم سرعت مي دهد و ايمان جهت ، علم توانستن است و ايمان خوب خواستن ، علم مي نماياند كه چه هست و ايمان الهام مي بخشد كه چه بايد كرد ، علم انقلاب برون است و ايمان انقلاب درون ، علم جهان را جهان آدمي مي كند و ايمان روان را روان آدميّت مي سازد ، علم وجود انسان را به صورت افقي گسترش مي دهد و ايمان به شكل عمودي بالا مي برد ، علم طبيعت ساز است و ايمان انسان ساز . هم علم به انسان نيرو مي دهد ، هم ايمان ، اما علم نيروي منفصل مي دهد و ايمان نيروي متصل . علم زيبايي است و ايمان هم زيبايي است . علم زيبايي عقل است و ايمان زيبايي روح ، علم زيبايي انديشه است و ايمان زيبايي احساس . هم علم به انسان امنيت مي بخشد و هم ايمان . علم امنيت بروني مي دهد و ايمان امنيت دروني . علم در مقابل هجوم بيماريها ، سيلها ، زلزله ها ، طوفانها ، ايمني مي دهد و ايمان در مقابل اضطرابها ، تنهائيها ، احساس بي پناهي ها ، پوچ انگاري ها . علم جهان را با انسان سازگار مي كند و ايمان انسان را با خودش .

بديهي است كه نه علم مي تواند جانشين ايمان گردد كه علاوه بر روشنايي و توانايي ، عشق و اميد ببخشد ، سطح خواسته هاي ما را ارتقا دهد و علاوه بر اينكه ما را در رسيدن به مقاصد و هدفها و در پيمودن راه به سوي آن مقاصد و اهداف مدد مي دهد ، مقاصد و آرمانها و خواسته هايي از ما را كه به حكم طبيعت و غريزه بر محور فرديت و خودخواهي است از ما بگيرد و در عوض ، مقاصد و آرمانهايي به ما بدهد بر محور عشق و علاقه هاي معنوي و روحاني ، و علاوه بر اينكه ابزاري است در دست ما جوهر و ماهيت ما را دگرگون سازد : و نه ايمان مي تواند جانشين علم گردد ، طبيعت را به ما بشناساند ، قوانين آن را بر ما مكشوف سازد و خود ما را به ما بشناساند .

جدايي علم و ايمان خسارتهاي غير قابل جبران به بار آورده است . ايمان را در پرتور علم بايد شناخت . ايمان در روشنايي علم از خرافات دور مي ماند . با دور افتادن علم از ايما ، ايمان به جمود و تعصب كور و با شدت به دور خود چرخيدن و راه به جايي نبردن تبديل مي شود . آنجا كه علم معرفت نيست .

جورج سارتن اعتراف دارد كه ايماني كه مورد نياز انسان است ايمان ديني و مذهبي است . وي دربارة نياز انسان به مثلت « هنر و دين و علم » چنين مي گويد :

هنر ، زيبايي را آشكار مي سازد و همين جهت ماية شادي زندگي مي شود . دين محبّت مي آورد و موسيقي زندگي است . علم با حق و راستي و عقل سروكار دارد و ماية هوشياري نوع بشر مي شود . به هر سه اينها نيازمنديم ، هم به هنر ، هم به دين ، هم به علم ، علم به صورت مطلقي براي زندگي لازم است ولي هرگز به تنهايي كافي نيست .

 

 


منابع

كتاب انسان و ايمان

نوشته : استاد مرتضي مطهري


فهرست

 

انسان و حيوان                                                                                1

ملاك امتياز انسان                                                                           2

آيا انسانيت رو به بناست ؟                                                                4

مجموعه تعليمات اسلامي از اين لحاظ سه بخش را تشكيل مي دهد         6

رابطه دين و ايمان                                                                          12

منابع                                                                                               16

 


 
  

 
دسته بندی: <-PostCategory-> | تاريخ: 3 / 11 / 1391برچسب:, | ساعت: 11:5 | نویسنده: عادل خمیسی نیا
 

من با افرادي برخوردم كه اين سوال را داشتند: " مگر شيطان فرشته نيست؟ و مگر نه اينكه فرشته ها قدرت سركشي و عصيان از فرمان خدا را ندارند پس چطور شيطان توانسته چنين كاري را انجام دهد و از در گاه ملكوتي رانده شود؟ در لابلاي مطالبي كه در اينترنت مشاهده مي كردم به اين مقاله برخوردم كه نظر شما را هم به اين مطلب جلب مي نمايم:

فرق بين فرشته و ملائكه با جن و شيطان

 

قرآن کریم از حقیقتی یاد کرده است بنام ملک و فرشته ، و از حقیقت دیگری یاد کرده است به نام شیطان و جن در آیه 15 سوره الرحن آمده: «و خلق الجان من مارج من نار» ترجمه:'' و جنّ را از شعله‏هاى مختلط و متحرّک آتش خلق کرد!''

قرآن همه مأمورانی را که در نظام‏ خلقت از طرف پروردگار دخالت دارند " ملک " می‏نامد، ولی در مقابل‏ به " جن " هم قائل است. جن در ردیف ملائکه نیست، در ردیف انسان‏ است، یعنی در عالم جزء مخلوقاتی است که مکلف و موظف‏اند، مثل انسان‏، منتها جن مخلوقی است که درجه‏اش از انسان پایین‏تر است. قرآن می‏گوید ما انسان را از خاک، گل، این جور چیزها آفریدیم و جن را از شعله‏ای از آتش آفریدیم .جنس او آتشین است، این یک جنس‏ است و او جنس دیگری، مبدأ مادی این یک چیز است و مبدأ مادی او چیز دیگری.

شیطان هم راجع به آدم اول همین حرف را زد، گفت«خلقتنی من‏ نار و خلقته من طین»(اعراف/12) ''مرا از آتش آفریدی و او را از گل''. معروف است که:جن، جسم آتشین است که به شکلهای گوناگون حتی به شکل سگ و خوک درمی آید و فرشته جسم نورانی است که به شکل های گوناگون به جز سگ و خوک در می آید. جن واقعا وجود دارد حتی تکلیف دارند و مانند انسانها عبادت می کنند. شیطان یکی از مقربان الهی بود که بعد از سالها عبادت به علت سرپیچی از فرمان الهی از درگاه الهی رانده شد او از جنیان بود و از فرمان الهی مبنی بر سجده در پیشگاه آدم سرپیچی نمود.معمولا ارتباط ملک با انسان را به شکل القاء خاطرات خوب در روح انسان بیان می‏کنند که حدیث‏ هم هست که در قلب انسان دو گوش است ، از یک گوش ملک و از گوش‏ دیگر شیطان القائات تلقین می‏کنند .

و در قرآن آمده است که ملک یا فرشته تمثل پیدا می‏کند یعنی ذات و جنسش جسم نیست ولی می‏تواند مثال‏ جسمانی پیدا کند و در نظر انسان ، در جلوی چشم انسان مجسم بشود . درباره‏ روح القدس و مریم می‏گوید : « فتمثل لها بشرا سویا » ترجمه: در این هنگام، ما روح خود را بسوى او فرستادیم و او در شکل انسانى بى‏عیب و نقص، بر مریم ظاهر شد (مریم - 17 ) . شیطان هم‏ همین طور است ، گاهی بشر را صرفا به وسیله وساوسی که در دل او القاء می‏کند اغوا می‏نماید و گاهی در جلوی چشم بشر تمثل پیدا می‏کند فرشتگان پاک و معصومند ، و قرآن هم به پاکى و عصمت آنها اعتراف کرده ، آنجا که مى گوید :« بل عباد مکرمون لا یسبقونه بالقول و هم بامره یعملون» ترجمه:''آنها بندگان گرامى خدا هستند ، در هیچ سخنى بر او پیشى نمى گیرند و فرمانهاى او را گردن مى نهند'' ( آیه 36 و 37 سوره انبیاء ) . اصولا از آنجا که در جوهر آنها عقل است و نه شهوت بنا براین کبر و غرور و خودخواهى ، و بطور کلى انگیزه هاى گناه در آنها وجود ندارد ..

آیا شیطان فرشته بود ؟

استثناء ابلیس در بعضى آیات قرآن از جمع ملائکه این تصور را به وجود مى آورد که ابلیس از فرشتگان بوده و با توجه به عصیان و سرکشى او این اشکال به نظر مى رسد که چگونه از فرشته اى این گناهان کبیره ممکن است سر بزند ؟ ! آیات قرآن این مشکل را حل کرده مى گوید : کان من الجن ( ابلیس از طائفه جن بود ) آنها موجوداتى هستند از چشم ما پنهان و داراى عقل و شعور و خشم و شهوت .

قرآن از یک سو مى گوید : ''جن را از شعله هاى مختلط آتش آفرید ''( سوره الرحمن آیه 15 ) . و از سوى دیگر هنگامى که ابلیس از سجده بر آدم سرپیچید منطقش این بود : مرا از آتش آفریدى و او را از خاک و آتش برتر از خاک است ( اعراف آیه12) .

از این گذشته آیات قرآن براى ابلیس ذریه ( فرزندان ) قائل شده است ، در حالى که مى دانیم فرشتگان ذریه ندارند . ساختمان جوهره فرشتگان بخوبى گواهى مى دهد که ابلیس هرگز فرشته نبوده ولى از آنجا که در صف آنها قرار داشت و آنقدر پرستش خدا کرده بود که به مقام فرشتگان مقرب خدا تکیه زده بود مشمول خطاب آنها در مساله سجده بر آدم شده و سرپیچى او به صورت یک استثناء در آیات قرآن بیان گردیده اشت.

در کتاب عیون الاخبار از امام رضا (ع) مى خوانیم : فرشتگان همگى معصومند و محفوظ از کفر و زشتیها به لطف پروردگار ، راوى حدیث مى گوید : به امام عرض کردم مگر ابلیس فرشته نبود ؟ فرمود : نه ، او از جن بود ، آیا سخن خدا را نشنیده اید که میفرماید :« و اذ قلنا للملائکة اسجدوا لادم فسجدوا الا ابلیس کان من الجن» .

در حدیثى از امام صادق (ع) آمده است :«الملائکه لا یاکلون و لا یشربون و لا ینکحون ، و انما یعیشون بنسیم العرش» : ترجمه: ''فرشتگان نه غذا مى خورند و نه آب مى نوشند و نه ازدواج مى کنند ، آنها تنها با نسیم عرش زنده اند ! ؟'' آنها نه خواب دارند نه سستى و غفلت چنانکه على (علیه السلام) در حدیثى چنین . مى گوید : « لیس فیهم فترة ، و لا عندهم غفلة ، و لا فیهم معصیة ... لا یغشاهم نوم العیون و لا سهو العقول ، و لا فترة الابدان ، لم یسکنوا الاصلاب و لم تضمهم الارحام »:

ترجمه:''در آنها نه سستى است ، و نه غفلت ، و نه عصیان ... خواب بر آنها چیره نمى گردد و عقل آنها گرفتار سهو و نسیان نمى شود ، بدن آنها به سستى نمى گراید ، و در صلب پدران و رحم مادران قرار نمى گیرند ''. آنها مقامات مختلف و مراتب متفاوت دارند ، بعضى همیشه در رکوعند و بعضى همیشه در سجودند . «ما منا الا له مقام معلوم و انا لنحن الصافون و انا لنحن المسبحون »: ترجمه: ''هر یک از ما مقام معلومى دارد ، ما همواره صف کشیده منتظر فرمان او هستیم و پیوسته تسبیح او مى گوئیم'' ( صافات 164 - 166 ) .

 

آیا شیطان وجود دارد؟ آیا خدا شیطان را خلق کرد؟ استاد دانشگاه با این سوال ها شاگردانش را به چالش ذهنی کشاند. آیا خدا هر چیزی که وجود دارد را خلق کرد؟ شاگردی با قاطعیت پاسخ داد:"بله او خلق کرد" استاد پرسید: "آیا خدا همه چیز را خلق کرد؟" شاگرد پاسخ داد: "بله, آقا" استاد گفت: "اگر خدا همه چیز را خلق کرد, پس او شیطان را نیز خلق کرد. چون شیطان نیز وجود دارد و مطابق قانون که کردار ما نمایانگر ماست , خدا نیز شیطان است" شاگرد آرام نشست و پاسخی نداد. استاد با رضایت از خودش خیال کرد بار دیگر توانست ثابت کند که عقیده به مذهب افسانه وخرافه ای بیش نیست. شاگرد دیگری دستش را بلند کرد و گفت: "استاد میتوانم از شما سوالی بپرسم؟" استاد پاسخ داد: "البته" شاگرد ایستاد و پرسید: "استاد, سرما وجود دارد؟" استاد پاسخ داد: "این چه سوالی است البته که وجود دارد. آیا تا کنون حسش نکرده ای؟ " شاگردان به سوال مرد جوان خندیدند. مرد جوان گفت: "در واقع آقا, سرما وجود ندارد. مطابق قانون فیزیک چیزی که ما از آن به سرما یاد می کنیم در حقیقت نبودن گرماست. هر موجود یا شی را میتوان مطالعه و آزمایش کرد وقتیکه انرژی داشته باشد یا آنرا انتقال دهد. و گرما چیزی است که باعث میشود بدن یا هر شی انرژی را انتقال دهد یا آنرا دارا باشد. صفر مطلق (460- F) نبود کامل گرماست. تمام مواد در این درجه بدون حیات و بازده میشوند. سرما وجود ندارد. این کلمه را بشر برای اینکه از نبودن گرما توصیفی داشته باشد خلق کرد." شاگرد ادامه داد: "استاد تاریکی وجود دارد؟" استاد پاسخ داد: "البته که وجود دارد" شاگرد گفت: "دوباره اشتباه کردید آقا! تاریک هم وجود ندارد. تاریکی در حقیقت نبودن نور است. نور چیزی است که میتوان آنرا مطالعه و آزمایش کرد. اما تاریکی را نمیتوان. در واقع با استفاده از قانون نیوتن میتوان نور را به رنگهای مختلف شکست و طول موج هر رنگ را جداگانه مطالعه کرد. اما شما نمی توانید تاریکی را اندازه بگیرید. یک پرتو بسیار کوچک نور دنیایی از تاریکی را می شکند و آنرا روشن می سازد. شما چطور می توانید تعیین کنید که یک فضای به خصوص چه میزان تاریکی دارد؟ تنها کاری که می کنید این است که میزان وجود نور را در آن فضا اندازه بگیرید. درست است؟ تاریکی واژه ای است که بشر برای توصیف زمانی که نور وجود ندارد بکار ببرد." در آخر مرد جوان از استاد پرسید: "آقا, شیطان وجود دارد؟" زیاد مطمئن نبود. استاد پاسخ داد: "البته همانطور که قبلا هم گفتم. ما او را هر روز می بینیم. او هر روز در مثال هایی از رفتارهای غیر انسانی بشر به همنوع خود دیده میشود. او در جنایتها و خشونت های بی شماری که در سراسر دنیا اتفاق می افتد وجود دارد. اینها نمایانگر هیچ چیزی به جز شیطان نیست." و آن شاگرد پاسخ داد: "شیطان وجود ندارد آقا. یا حداقل در نوع خود وجود ندارد. شیطان را به سادگی میتوان نبود خدا دانست. درست مثل تاریکی و سرما. کلمه ای که بشر خلق کرد تا توصیفی از نبود خدا داشته باشد. خدا شیطان را خلق نکرد. شیطان نتیجه آن چیزی است که وقتی بشر عشق به خدا را در قلب خودش حاضر نبیند. مثل سرما که وقتی اثری از گرما نیست خود به خود می آید و تاریک که در نبود نور می آید. 

   آیا تجسم شیطان از دید قرآن ممکن است ؟

 

بنام خدا ( پناه می بریم از شر شیطان رجیم به خداوند بخشنده و مهربان)

در این پست و شیطان رو از سیمای قرآن مورد بررسی قرار می دهیم و سپس در پست آینده شیطان رو از دید انجیل و تورات نظاره گر می شیم و در سومین پست به مقایسه ای تطبیقی بین این دو دیگاه می پردازیم ودر این بین سریال صهیونیستی اغماء رو هم در بوته نقد قرار می دهیم. اما برای تفسیر آیات از تفسیر المیزان علامه طباطبایی که مورد وثوق شیعه وسنی است و المیزان ایشان در دانشگاه الازهر مصر مورد استناد قرار می گیرداستفاد می کنیم

کلمه شیطان در (63) آیه و کلمه شیاطین در (17)آیه و کلمه ابلیس در ( 11 ) آیه در قرآن آمده است ، شیطان در بعضی از آیات دوبار استعمال شده ، لفظ ابلیس دقیقا 11 بار بدون تکرار آمده است و نکته جالب اینست که از 11 بار 9 بار آیه مربوطه به داستان سجده ملائکه بر حضرت آدم و تمرد ابلیس از دستور خداوند و خط و نشانهای ابلیس برای آینده انسان دارد در یکی از همین آیات ( الاسراء65_61) خداوند بعد از ذکر داستان به صراحت بعد از استعمال کلمه ابلیس در آیه بعدی از نام شیطان برای ابلیس استفاده می کند که به آن خواهیم پرداخت چون در این 91 مورد آیه روشهای شیطان (ابلیس) مشابه است از موارد تکراری پرهیز می شود .

 

اما قبل از اینکه به بحث درباره ابلیس بپردازیم با ذکر 3 آیه درباره نزول جسمی ! فرشتگان بر انبیاء ومردم عادی نشان می دهیم اگر قرار بود شیطان بصورت تجسم بر انسانها متجلی شود قرآن در این باره صراحت لازم را بکار می برد یعنی چون در قرآن هیچ موردی در تجسم شیطان ذکر نشده و انواع دیگری از روشهای شیطان معرفی می شود پس قضیه تجسم شیطان در گمراه کردن مردم مردود است .(برهان خلف)

 

1_فَاتَّخَذَتْ مِنْ دُونِهِمْ حِجاباً فَأَرْسَلْنا إِلَيْها رُوحَنا فَتَمَثَّلَ لَها بَشَراً سَوِيًّا(مريم/17)‏

 

در مقابل آنان پرده اى آويخت ، پس ما روح خود را نزد او فرستاديم كه به صورت انسانى تمام عيار بر او مجسم گشت (17)

ترجمه تفسير الميزان جلد 14 صفحه 46

((فارسلنا اليها روحنا فتمثل لها بشرا سويا)) - از ظاهر سياق بر مى آيد كه فاعل كلمه تمثل ضميرى است كه به روح بر مى گردد پس روحى كه به سوى مريم فرستاده شده بود به صورت بشر ممثل شد، و معناى تمثل و تجسم به صورت بشر اين است كه در حواس بينائىمريم به اين صورت محسوس شود، و گرنه در واقع باز همان روح است نه بشر.و چون از جنس بشر و جن نبود، بلكه از جنس ملك و نوع سوم مخلوقات ذوى العقول بود كه خدا او را در كتابش وصف نموده ، و ملك ناميده ، و آن فردى را كه ماءمور وحى است جبرئيل ناميده ، مثلا فرمود: ((من كان عدوا لجبريل فانه نزله على قلبك باذن اللّه )) و جاى ديگر او را روح خوانده ، فرموده : ((قل نزله روح القدس من ربك )) و نيز فرموده : ((نزل به الروح الامين على قلبك )) و نيز او را رسول خوانده و فرمود: ((انه لقول رسول كريم )) لذا ازهمه اينها مى توان فهميد كه آن روحى كه براى مريم به صورت بشرى مجسم شد همان جبرئيل بوده است .

 

2- وَ لَقَدْ جَاءَت رُسلُنَا إِبْرَهِيمَ بِالْبُشرَى قَالُوا سلَماً قَالَ سلَمٌ فَمَا لَبِث أَن جَاءَ بِعِجْلٍ حَنِيذٍ(69)فَلَمَّا رَءَا أَيْدِيهُمْ لا تَصِلُ إِلَيْهِ نَكرَهُمْ وَ أَوْجَس مِنهُمْ خِيفَةً قَالُوا لا تخَف إِنَّا أُرْسِلْنَا إِلى قَوْمِ لُوطٍ(70) ، سوره هود

 

فرستادگان ما نزد ابراهيم آمدند تا به او مژده دهند نخست سلام كردند و ابراهيم جواب سلام را داد و چيزى نگذشت كه گوساله اى چاق و بريان برايشان حاضر ساخت . (69)ولى وقتى ديد دستشان به آن غذا نمى رسد رفتارشان را ناپسند و خصمانه تشخيص داده ، از آنان احساس ترس كرد، فرستادگان ما گفتند: مترس ما ماموران عذاب به سوى قوم لوطيم . (70)

 

اين آيات ، داستان بشارت يافتن ابراهيم (عليه السلام ) به اينكه صاحب فرزند خواهد شد را در بردارد و اين در حقيقت به منزله زمينه چينى است براى بيان داستان رفتن ملائكه نزد لوط پيغمبر براى هلاك كردن قوم او، چون اين داستان در ذيل آن داستان آمده و در دنباله داستان بشارت يافتن ابراهيم (عليه السلام ) بيانى آمده كه قصه هلاك كردن قوم لوط را توجيه و بيان مى كند و آن اين جمله است : ((انه قد جاء امر ربك و انهم آتيهم عذاب غير مردود)). منظور از كلمه ((رسل )) در آيه مورد بحث ملائكه اى هستند كه به نزد ابراهيم (عليه السلام ) فرستاده شدند تا او را به فرزنددار شدن بشارت دهند و نيز به نزد جناب لوط فرستاده شدند تا قوم آن جناب را هلاك سازند، و كلمات مفسرين در عدد آن فرشتگان مختلف است ، البته بعد از آنكه همه اتفاق دارند بر اينكه از دو نفر بيشتر بوده اند چون كلمه ((رسل )) جمع است و جمع بر كمتر از سه نفر اطلاق نمى شود. و در بعضى از روايات وارده از ائمه اهل بيت (صلوات اللّه عليهم ) آمده كه آنها چهار نفر از فرشتگان گرامى خداى تعالى بوده اند،ابراهيم (عليه السلام ) نيز ميپنداشت كه واردين ميهمانانى از جنس بشرند در اكرامشان زياده روى كرد

 

 آيا شيطان زشت است يا زيبا؟

اگر منظور از زشتى و زيبايى وجود و هستى و ذات باشد كه در دار هستى هيچ موجود زشتى يافت نمى‏شود چرا كه همه صادر از حضرت حق‏اند و معلول او و چون خداى بزرگ جميل است و سنخيت ايجاب مى‏كند كه معلول خداى جميل نيز زيبا و جميل باشد.

و اگر منظور زشتى و زيبايى فعل باشد آرى عصيان آلودگى است و عامل به آن ولو از زيبايى چهره برخوردار باشد اما از ديدگاه واقع زشت است و ناپسند و اگر منظور زشتى و زيبايى چهره و صورت باشد كه چون شيطان از طايفه جنيان است و آنان از جنس جسمى لطيف به نام آتش خلق شده‏اند و لذا محسوس به حواس ظاهرى ما نمى‏باشند و شيطان چون امر حضرت حق را عصيان نمود نمى‏تواند از گروه فرشتگان باشد. چون فرشتگان تسليم محض خداوند بزرگ‏اند و هيچ‏گونه گناه و عصيانى درباره آنها متصور نيست قرآن درباره فرشتگان مى‏فرمايد كه: فرشتگان اهل نافرمانى خداوند نيستند.

و همچنين قرآن كريم به صراحت مى‏فرمايد: شيطان از نوع جن بود و از راه و رسم بندگى

خدا خارج شد.

در جايى مى‏فرمايد: ما جن را از آتش آفريديم.

و باز مى‏فرمايد: شيطان گفت من بهتر از انسانم چون مرا از آتش خلق كردى و او را از گل.

اينها همه دليل آن است كه شيطان جن است و از آتش آفريده شده است.

اما درباره اين كه چرا در ماجراى سجود شيطان همراه با فرشتگان معرفى گشته است بايد گفت اين كه قرآن فرمود: قلنا للملائكة اسجدوا لآدم فسجدوا الا ابليس.

اين علامت تغليب است يعنى اگر صد نفر از يك گروه در جايى باشند ولى در جمع آنها يك نفر غريبه باشد وقتى كه صدا مى‏كنيم آن يك نفر را نيز همراه بقيه برمى‏شمريم. در فرهنگ محاوره اين غلبه كثير بر قليل رايج است. شيطان به قدرى عبادت كرده بود كه در جرگه فرشتگان و همراه آنان بود نه اين كه فرشته باشد.

 

 

 

 

 


 
  

 
دسته بندی: <-PostCategory-> | تاريخ: 3 / 11 / 1391برچسب:, | ساعت: 11:2 | نویسنده: عادل خمیسی نیا
 

شاتره

 

- شاه تره گیاهی است با نام علمی Fumara officinalis و یا گونه های دیگری از جمله f.Vaillantii كه از خانواده شاه تره است و نام عمومی آن در جهان Fumitory است. گونه اول كه گیاه اصلی دارویی آن است بومی اروپا و آسیاست.

خواص دارویی و طبیعی گیاه شاه تره

شاه تره اكثراً در كنار جاده ها و یا به عنوان علف هرز مزارع می روید و بیشتر توسط كشورهای شرقی اروپا صادر می شود. قسمت مورد استفاده آن شامل برگ، ساقه و گل هاست كه به طور مخلوط با هم استفاده می شوند.

شاه تره ای كه در بازار ایران است مربوط به دو گونه آخری بوده كه با گونه اصلی دارای خواص مشابهی است. شاه تره حاوی حدود یك درصد آلكالوئید است كه بیش از ۳ مورد آنها تعیین فرمول شده اند و در نتیجه مشخص شده است كه اكثراً از مشتقات بنزیل اینتروكینولین هستند. مهم ترین این آلكالوئیدها شامل فومارین (پروتویین) فوماری لین وسیناكسین هستند. از دیگر تركیبات مهم آن می توان فلاونوئیدها و اسیدهای گیاهی به ویژه اسید فوماریك و مویسلاژ را نام برد.

خواص دارویی:

در طب عوام به عنوان ادرارآور و مسهل مصرف می شود. هم چنین یكی از كاربردهای وسیع آن جهت رفع مشكلات پوستی از جمله اگزما است. كه اثر اخیر را مربوط به وجود اسید فوماریك موجود در آن می دانند.

اسید فوماریك ماده ای است كه به میزان قابل توجهی در این گیاه وجود دارد و در سال های اخیر آن را به طریقه مصنوعی نیز تهیه می كنند كه در بعضی از داروها نظیر داروهای پسوریازیس (نوعی بیماری پوستی) مصرف می شود.

یكی از خواصی كه از نظر علمی برای این گیاه اثبات شده است صفرا آوری آن است، به همین دلیل آن را از زمان قدیم برای رفع مشكلات صفراوی مصرف می كرده اند. البته آلكالوئید پروتوپین آن می تواند در مواردی باعث كاهش صفرا شود. بهترین زمان برداشت گیاه در فصل بهار و بعد از زمان گل دهی است كه گیاه به طور كامل رشد كرده است.

با توجه به این كه گیاه در همه مناطق به طور همزمان رشد نمی كند لذا نمی توان زمان كاملاً مشخصی را جهت جمع آوری آن ذكر كرد. در ایران فرآورده صنعتی از این گیاه وجود ندارد، ولی در بعضی از كشورها محصولاتی به شكل قطره از عصاره این گیاه به صورت منفرد و یا مخلوط با گیاهان دیگر تهیه شده است.

 

تهیه چای:

به همراه ۴-۲ گرم از خشك شده این گیاه (مخلوط برگ، ساقه و گل) یك لیوان آب جوش افزوده و ۱۵ دقیقه بگذارید بماند، سپس آن را صاف نموده و گرما گرم قبل از غذا میل كنید.

می توان روزانه تا سه نوبت این مقدار را (صبح، ظهر، شب) تكرار كرد.(جمعاً می توان روزانه ۱۲-۶ گرم گیاه كه معادل حدود سه لیوان محصول صاف شده است را مصرف كرد.)

شاه تره گیاهی است كه نمونه خشك آن در بازار موجود است و به شكل طبیعی خرد شده و ریز است، لذا می توان مستقیماً آب جوش را روی آن ریخت و نوشیدنی تهیه كرد.

توصیه می شود دم كرده شاه تره را گرم بنوشید، زیرا با سرد شدن محلول بعضی از مواد موجود در آن رسوب می كند (این موضوع در مورد اكثر گیاهان صادق نیست و می توان محلول تهیه شده از آنها را سرد هم مصرف كرد.)

در بسیاری از موارد عرق شاه تره مورد استفاده است، در حالی كه بسیاری از خواص موجود در این گیاه با توجه به روش تهیه ای كه ذكر شد در محلول باقی می ماند، چرا كه عرق شاه تره برخی از این خواص را با مقدار مصرف عادی ذكر شده، دارا نیست، البته باید به خاطر داشته باشید كه مصرف مقادیر زیاد ممكن است باعث لرز، تشنج و حتی مرگ شود.

در مورد مصرف شاه تره در طول دوران بارداری و شیردهی اطلاعات متناقضی وجود دارد و بهتر است در این دوران مصرف نشود.

 


 
  

 
دسته بندی: <-PostCategory-> | تاريخ: 3 / 11 / 1391برچسب:, | ساعت: 10:59 | نویسنده: عادل خمیسی نیا
 

 

تاریخچه واکسیناسیون

 

جان ميليونها نفر با استفاده از پني سيلين ، سولفا تيل آميد ،و داروهاي باكتري كش مشابه نجات يافته است . اما شايد با اثر پيشگيري كننده ايمن سازي كه از ديگر اكتشافات تصادفي است جانهاي بيشتري نجات يافته باشند .تا پيش از صده نوزدهم يكي از بزرگترين بلايايي كه دامن گير بشر مي شد آبله بود . تنها دو بيماري، يعني طاعون و مالاريا ، به اندازه آبله قرباني داشته اند . چگونگي مبارزه با مالاريا با استفاده از كينين و داروهاي ضد مالاريا انجام مي شد حشره كشها نيز در حذف پشه هاي ناقل بيماري مفيد واقع شدند . پس از آنكه مشخص شد عامل انتقال طاعون ككهاي بدن موش هستند ،اين بيماري نيز سر انجام در مناطق توسعه يافته جهان با انجام اقدامات بهداشتي مهار شد .شهرت ادوارد جنر به دليل آشنا كردن جهانيان با واكسني است كه جان ميليونها نفر را از مرگ شوم ناشي از آبله رهانيده و چندين ميليون نفر ديگر را از ظاهر زشت و وحشتناكي كه بر اثر ابتلا به اين بيماري ايجاد مي شود ، نجات داده است .

جنر واكسن خود را در پي كار طولاني و طاقت فرسا در آزمايشگاه كشف نكرد . در 19 سالگي شير دوشي به او گفته بود كه هرگز به آبله مبتلا نخواهد شد ، چون قبلاً به آبله گاوي مبتلا شده بود .بعد ها وقتي جنر پزشك شد و به بي فايده بودن تلاشهايش براي درمان اين بيماري پي برد ، جمله آن شير دوش را به خاطر آورد . اوتحقيق كرد و دريافت شير دوشان تقريباً هرگز ، حتي وقتي از مبتلايان به آبله پرستاري مي كنند ، دچار آبله نمي شوند .

به نظرش رسيد كه آبله گاوي را به افراد تلقيح كند ، تل آنها را از ابتلا به بيماري مرگبار تر آبله مصون سازد .اين بخت ياري حقيقي بود . بدون اينكه زحمتي بكشد ، در يافت كه آبله گاوي باعث ايمني در برابر آبله مي شود . قوه تشخيص او به اندازه اي بود كه توانست به ارزش اين حقيقت پي ببرد و از آن استفاده كند.

ادوارد جنر به سال1749 در بركلي از توابع گلاستر شر انگلستان به دنيا آمد . شش ساله بود كه پدرش ، يك روحاني مسيحي ، درگذشت ، برادر بزرگترش مسئوليت تربيت او را به عهده گرفت. تحصيلات ابتدايي خود را در مدارس محلي گذراند ، ودر آنجا به تاريخ طبيعي علاقه مند شد . تحصيل طب را زير نظر دانيل لادلو ، از جراحان سادبري آغاز كرد . در اين هنگام بود كه شير دوش ، رابطه بين آبله گاوي و آبله را برايش تعريف كرد . جنر در سال 1775 در زمينه عقايد روستاييان گلاستر شر در باره آبله به تحقيق پرداخت دريافت كه دو نوع آبله گاوي وجود دارد ، وفقط يكي از آنها از آبله پيشگيري ميكند . همچنين تعيين كرد كه نوع موثر آبله گاوي تنها وقتي اثر محافظتي دارد كه در مرحله خاصي از بيماري منتقل شود .

او براي آزمودن نظريه اش مقداري از مايع درون تاولها دست شير فروشي را كه به آبله گاوي مبتلا بود بيرون كشيد و آن را به لندن برد و بادقت مايع آبله را به پسركي تلقيح كرد و همان طور كه جنر پيش بيني كرده بودپسرك به آبله دچار نشد . جنر از واژه واكسيناسيون استفاده نكرد، بلكه به جايش لفظ مايه كوبي يا « واريوله واكسينه» را به كار برد معناي لغوي اصطلاح لاتيني اخير « تاولهاي ريز گاو » است .

 تا حدود يك قرن بعد ، مايه كوبي جنري آبله گاوي ، تنها روس ايمن سازي عليه بيماري بود . در سال 1880 لويي پاستور براي ايمن سازي مرغان عليه وبا ، كه در يك همه گيري ،10%طيور فرانسه را از بين برده بود ، روسي ابداع كرد . او باكتري ايجاد كننده اين بيماري را جداسازي كرد و با كشت شكل ضعيف شده و تلقيح آن به مرغان ، آنها را نسبت به حمله مرگبار بيماري ايمن ساخت . اصول كلي روش پاستور با روشي كه جنر براي مايه كوبي با آبله گاوي ابداع كرد يكي بود . قبل از آنكه ويروس آبله به شكل آبله گاوي به شير دوش منتقل شود ، در بدن گاو ضعيف شده بود .در سال 1881 ، پاستور با روي آوردن به سياه زخم ،كه از بيماريهاي گاو و گوسفند است، باسيل آنرا جدا كرد . اواين باكتري را در دمايي بالاتر از دماي بدن حيوان كشت داد تا مايعي براي تلقيح تهيه كند كه موجب حمله خفيف سياه زخم در جانور شود ، و حيوان را براي روزي كه دچار حمله شديد بيماري مي شود ، ايمن سازد .

همانطور كه خود پاستور گفت ، او براي ارج نهادن به شايستگي و خدمات مهم يكي از بزرگترين انگليسيان ، يعني جنر واژه واكسيناسيون را به طور كلي براي روش مايه كوبي پيشگيري كننده وضع كرد. چهار سال بعد پاستور واكسني براي بيماري كه در حيوانات هاري و گاه در انسان آب گريزي خوانده مي شود ، ابداع كرد .

پژوهشهاي پيش گامانه پاستور ،كه بر كشف بخت يارانه جنر مبتني بود ،ايمن سازي را به دانش بسيار كار آمد تبديل كرد ، و زمينه را براي وقوع انقلابي در مهار بيماري هاي عفوني آماده ساخت . شايد گذشته از كشف آنتي بيوتيكها ، هيچ اكتشافي چنين تاثير عميقي بر سلامت انسان نگذاشته باشد .به نوشته و.ر كلارك در پايه هاي تجربي ايمني شناسي معاصر (1986) گل سر سبد موفقيتها در فرايند ايمن سازي ريشه كني كامل آبله بوده است . در نيمه نخست اين قرن ، سالانه حدود 2 تا 3 ميليون مورد جديد گزارش مي شد .

در سال 1949 آخرين مورد آبله در ايالات متحده ، ودر سال 1977 آخرين مورد تاييد شده سراسر جهان در سومالي گزارش شد .

 

 

 

واكسن چيست ؟

موجود زنده ، مانند بدن انسان به خودي خود نيروي مقاومت و غلبه يافتن بر ميكروبها را دارد . اين حالت را « مصونيت » مي نامند. اما در برخي از موارد بايد بدن را از خارج كمك كرد ، تا چنين مصونيتي را پيداكند . در بسياري از بيماري هايي كه از ويروس پديد مي آيند ، اگر انسان يكبار آن بيماري را بگيرد و خوب بشود ديگر در برابر آن مصونيت پيدا مي كند . مثلاً آبله ، سرخك و آبله مرغان از بيماري هايي هستند كه اگر يك بار انسان آنها را بگيرد ، براي هميشه از آنها مصونيت پيدا مي كند . يعني ديگر آنها را هرگز نخواهد گرفت .

اما بيماري هاي ديگري مانند آنفولانزا ممكن است چند بار به سراغ به سراغ انسان بيايند .پس براي رهايي از چنگ انها مي آيند و به طور مصنوعي در انسان مصونيت ايجاد مي كنند .

بدين طريق كه ويروس ضعيف شده آن بيماري را به بدن تزريق كرده ، انسان را دچار يك حالت خفيفي از آن بيماري مي نمايند. ولي چون اين بسيار ضعيف است، انسان به زودي بهبودي مي يابد و پس از بهبودي كامل براي يك مدت طولاني در برابر آن مرض ، مصونيت مي يابد .

واكسن زدن يعني تزريق ويروس ضعيف يك بيماري به بدن.

واكسن داراي ميكرب بيماري است كه البته آنرا ضعيف و بي آزار ساخته اند واكسن از پي تزريق در بدن انسان « پادزهر » درست مي كند كه با ويروس بيماري وارد نبرد مي شوند و آنها را خنثي ميكنند .

طرز ساختن واكسن چگونه است ؟

واكسن را اينگونه ميسازند : نخست حيواني را عمداً دچار بيماري مورد نظر مي كنند . سپس ويروس آن بيماري را از بدن حيوان مزبور جدا مي سازند .

مجدداً اين ويروس را به حيواني ديگر تزريق مي كنند و پس از بيمار شدنش ، باز ويروس را از بدنش جدا مي سازند . آنقدر اين عمل را تكرار مي كنند تا به قدري ويروس ضعيف گردد كه اگر آنرا به بدن انساني تزريق كنند نه تنها او را بيمار نكند، بلكه برايش مصونيت هم پديد آورد .

راه ديگر واكسن سازي اين است كه آن را از ويروسهاي مرده يا بي فعاليت به دست مي آورند .

با تزريق اين نوع واكسن بدن مشغول ساختن پادزهر مي شود و خود را آماده دفاع در برابر ميكر وب اصلي مي كند .براي بيماري خواب و آنفولانزا از اين روش استفاده مي كنند . و بالاخرهگاهي هم خود ويروس را بي آنكه ضعيفش گردانند از راه پوست به بدن تزريق مي نمايند . آنگاه چون ويروس از راه غير طبيعي وارد بدن گرديده ، باز در آن ايجاد مصونيت ميكند .

 

طرز عمل واكسنها

 

مزيت ايمن سازي بر سرم درماني ، در طول مدت حفاظت از طريق مايه كوبي است.

واكسنها، علاوه بر توليد فعال پابتنهاي در گردش ، درموارد خاص، ودر هنگام بروز آلودگيهاي بعدي سريعاً موجب واكنش ليمفوسيتها گرديده و دستگاه حساس ايمني را طوري سامان مي دهد كه ميتواند نسبت به حمله اجرام خارجي واكنش سريع نشان دهد ، اين نوع واكنش را پاسخ ياد اور يا خاطره اي مي نامند . براي سهولت امر، مي توان واكسنها را به دودسته مشخص تقسيم نمود:

الف) واكسنهاي باكتريايي

1) واكسنهاي زنده تخفيف حدت يافته : ب. ث . ژ

2)  واكسنهاي كشته:سياه سرفه، حصبه ،وبا

3)  نازهر(توكسوئيد): ديفتري، كزاز

4)  واكسنهاي پلي ساكاريدي: مننگوكوكسيC , A ،پنوموكوكسي

ب) واكسنهاي ويروسي

1) واكسنهاي زنده تخفيف حدت يافته: فلج اطفال خوراكي، سرخجه ،سرخك، اوريون، تب زرد

2) واكسنهاي كشته كامل: انفولانزا ، فلج اطفال تزريقي ، هاري

3) واكسنهاي كشته( بخشي از پادگن) : هپاتيت ب

توكسوئيدها فقط در قبال اگزوتوكسينها ايجاد ايمني مي كنند و كيفيت انها به لحاظ خلوص و قابليت انحلال پادگن بسيار عالي است . ايمني خلطي حاصل از آنها نيز به سادگي قابل اندازه گيري است .

در واكسنهاي باكتريايي كه از ياخته كامل استفاده مي شود ، پادتنهايي توليد مي شوند كه بعضي از آنها احتمالاً جرء اپسونينها هستند. اين واكسنها نقش يك ادجووان (ياور ) را دارند و همراه با ديگر واكسنها موجب افزايش پاسخ ايمني مي شوند.

در مورد ب .ث . ژ وضعيت فرق مي كند ، اين واكن بيشتر ايجاد ايمني سلولي مي كند و پادتن خلطي قابل اندازه گيري توليد نمي نمايد .اين حالت از ايمني سلولي همراه با افزايش حساسيت تاخيري است كه از طريق آزمون حساسيت به توبركولين اندازه گيري مي شود.

واكسن آبله (ويروس واكين ) كه قديمي ترين واكسن ويروسي است، پس از تزريق به انسان به علت قرابت پادگني ، ايجاد ايمني عليه آبله (ويروس واريول ) مي كند. ايمني واكسن عمدتاً از نوع سلولي است و بطور كلي پاسخ پادتني ضعيف است.

استفاده از واكسنهاي زنده تخفيف حدت يافته در افراد مبتلا به نقص دستگاه ايمني سلولي رسماً ممنوع است .

ساير واكسنهاي ويروسي زنده يا تخفيف حدت يافته ،ايجادايمني خلطي همراه با پادتنهاي در گردش مي كنند كه به روش هاي متداول سر مشناسي نظير سرونوترا ليزا سيون ، واكنش ممانعت از هم اگلوتيناسيون ، بررسي ايمني به كمك مواد راديوايزوتوپ ، اليزاو غيره قابل اندازه گيري است. آزمونهاي افزايش حساسيت تاخيري بعضاً دال بر ايمني با واسطه سلولي است .

بعضي واكسنها نظير واكسن خوراكي فلج اطفال يا واكسنهايي كه از طريق بيني تجويز مي شوند ، علاوه بر ايمني خلطي ، ايجاد ايمني موضعي مي نمايند و به دنبال آن ايمونوگلو بولين نوع A توليد مي شود كه موجب ايمني موضعي بسيار قوي خواهد شد و از دخول ويروس از طريق ان مجاري جلو گيري خواهد كرد. نهايتاً، واكسنهاي مننگوكوكسي C ,A ، و پنوموكوكسي پلي والان براساس نوع كپسول وپلي ساكاريد موجود در واكسن ، ايجاد پادتن اختصاصي مي نمايند.

 


 
  

 
دسته بندی: <-PostCategory-> | تاريخ: 3 / 11 / 1391برچسب:, | ساعت: 10:48 | نویسنده: عادل خمیسی نیا
 

توکسوپلاسموز: 

 نوعی بیماری انگلی مشترک بین انسان و دام است که توسط تک یاخته ای بنام toxoplasma gondii ایجاد می شود این تک یاخته اساساً انگل گربه ها است ولی در بین سایر حیوانات و پرندگان سرتاسر دنیا نیز انتشار دارد . اواوسیت عفونت زای این انگل در روده میزبان اصلی گربه سانان تشکیل شده و حیوانات دیگر از جمله انسان بالغ این اواوسیت به بیماری مبتلا میگردند توکسوپلاسما گونده ای به سه فرم :1-تروفوزوئیت 2-کیست 3-اواوسیت وجود دارد:

 تروفوزوئیت ها به تمام سلولهای پستانداران به استثنای گلبولهای قرمز بدون هسته هجوم می آورند و در هنگام مرحله حاد ومزمن بیماری توکسوپلاسموز در نسوج بدن یافت میشوند -کیستها در سلولهای نسوج میزبان تشکیل میشوند و در انتقال بیماری حائز اهمیت هستند زیرا ممکن است در نسوج بدن حیوانات مبتلا وجود داشته باشند و توسط گوشتخواران بلعیده شوند و از این راه بیماری توکسوپلاسموز به انسان و حیوانات گوشتخوار منتقل شود .اواوسیت ها فقط در بافت پوششی روده گربه سانان یافت میشوند و از طریق مدفوع به بیرون راه پیدا میکنند . اواوسیت های دفع شده ابتدا غیر هاگدار و غیر بیماریزا هستند . و طی یک تا پنج روز بسته به شرایط هاگدار و بیماریزا میشوند . انسان به دو گونه به این بیماری مبتلا میشود: 1-بصورت اکتسابی :که در بالغین گاه هیچ گونه علامتی را ندارد و گاه به اشکال بسیار متنوع از یک تب خفیف گرفته تا درگیری اعصاب ،مغز ؛ریه ؛قلب و چشم و غیره متفاوت است. 2-نوع مادر زادی است که مهمترین خطر آن سقط جنین یا زایمان زودرس است . منشا این عفونت معمولا آلودگی مادر در زمان بارداری است البته گاه آلودگی قبل از بارداری به عنوان منشا عفونت قلمداد میشود .عوارض حاصله متنوع بوده و از عفونت بدون نشانه تا اختلالات شدید چشمی و مغزی و نها یتاً سقط را شامل میشود.

 

راههای انتقال: 1-خوردن گوشت حاوی کیست بصورت نیم پخته یا گوشت خام (این تک یاخته تحت تاثیر نمک و حرارت درحین مراحل فرآیند تهیه و تولید گوشت قرمز مورد مصرف انسان از بین می رود) 2-مصرف شیر تازه بز:ابتلا، به این بیماری از طریق مصرف شیر خام بز گزارش شده است و بنابراین شیر بز بایستی قبل از مصرف پاستوریزه شود. 3-مصرف تخم مرغ خام یا نیم پز :توکسوپلاسما با هدفهای مختلف از تخم های حاصل از مرغان فاقد علائم بالینی جدا شده است و به این دلیل تخم مرغهای خام یا نیم پز می توانند از منابع مهم آلودگی شدد انسان به توکسوپلاسموز باشد.4-مصرف آب و غذای آلوده به مدفوع گربه: تماس مستقیم یا مصرف هر گونه مواد غذایی که با مدفوع گربه آلوده باشد ممکن است منجر به بلع اواوسیت ها در انسان شود انتقال اواوسیتها به مواد غذای ممکن است توسط حشرات هم انجام شود. 5-انتقال از طریق جفت:وقتی مادران باردار در جریان حاملگی مبتلا به توکسوپلاسموز می شوند عوامل توکسوپلاسما به جنین منتقل میگردد. توکسوپلاسما گوندئی در نسوج جفت تکثیر حاصل نموده و سپس به نسوج جنین گسترش می یابد اگر چه عفونت انتقالی از طریق جفت در هر مرحله از دوران آبستنی انسان ممکن است اتفاق افتد ولی شدت آلودگی توکسوپلاسموز در مادران باردار به هنگام ابتلا، در نیمه اول آبستنی بیشتر خواهد بود چنانچه زنی بیش از شش ماه قبل از حاملگی مبتلاء به توکسوپلاسموز شده باشد نوزاد وی دچار عفونت نخواهد شد و نیز اگر آلودگی کمتر از شش ماه قبل از حاملگی کسب شده باشد خطر انتقال عفونت به جنین فوق العاده کم است. لازم به ذکر است که آلودگی های قبلی مادر در دوران جوانی نیز به عنوان منشا عفونت قلمداد میشود. عوارض از عفونت بدون علامت ، سقط های خود به خودی ، تولد جنین مرده یا نارس و یا تولد نوزاد آلوده تا اختلالات شدید چشمی و مغزی و نها یتاً سقط را شامل میشود .

 

پیشگیری و کنترل: 1- دستها باید بطور کا ملا دقیق با آب و صابون پس از تماس با گوشت شسته شود 2- شیر آب دسمشویی ها ، چاقوها ؛ چرخ گوشت ها و سایروسایلی که با گوشت نپخته در ارتباط است بایستی با آب وصابون شستوشو داده شوند .زیرا مراحلی از سیر تکاملی انگل توکسوپلاسما گوندئی که در گوشت انجام می شود شرایطی را قراهم می آورد که به سادگی با آب و صابون از بین میروند .هر نوع گوشتی را با درجه حرارت حداقل 70درجه سانتیگراد پخته و سپس به مصرف رساند . زمان حاملگی بایستی از تماس با گربه ، خاک و گوشت خام پرهیز نمایید ظرف مدفوع گربه ها بایستی روزانه تخلیه شود و این کار با احتیات و دقت بایستی انجام شود و حتی المقدور توسط زنان باردار ین کار صورت نگیرد . در موقع باغبانی در حیاط یا باغچه بایستی افراد ا دستکش اسفاده کنند . زنان باردار باید از خطرات بیماری توکسو پلاسموز و نحوه انتقال آن به انسان آگاه باشند .اگر چه تماس با انگل برای هیچ گروهی توصیه نشده است ولی از نظر تئوریک تماس دختران قبل ار سن ازدواج میتواند با ایجاد ایمنی در آنان خطرات بالقوه بیماری را در دوران آبستنی منتفی سازد.

 

پزشکی

انگل یا پارازیت به موجودی اطلاق می‌شود که بر روی و یا در درون موجود زنده دیگری مستقر شده و برای رشد و تکثیر خود از محیط مناسب و مواد غذایی موجود میزبان استفاده می‌کند. لزومی هم ندارد که انگل به میزبان خود آسیب برساند گاهی هم به صورت مسالمت آمیز زندگی می‌کنند. به هر حال خاصیت انگلی این است که بیماریزایی داشته باشد و خاصیت میزبان هم دفاع از خود است. از جمله خاصیت انگل عبارت است از: عفونی کردن، تهاجم ، آسیب زایی و سم زایی. اگر انگل بتواند به میزبان خود آسیب کافی برساند تغییراتی در بدن میزبان بوجود خواهد آمد که تظاهرات آن به صورت بیماری خودنمایی می‌کند.

 

آمیبیاز

آنتامباهیستولیتیکا یک پروتوزوا است که به صورت یک کیست از طریق غذای آلوده ، آب و تماس فرد به فرد (از طریق حوله ، آب دهان ، لیوان فرد آلوده و قاشق) منتقل می‌شود.

 

علایم بالینی

اغلب بدون علامت هستند. تب ، درد کرامپ شکم ، اسهال (حاوی خون یا موکوس) که ممکن است علائم روزها تا هفته‌ها به طول انجامد و دوباره عود کند.

 

درمان

مترانیدازول داروی انتخابی برای موارد علامت‌دار بیماری است. در حالی که دیلوکسانید ممکن است داروی انتخابی برای ارگانیسمهای داخل مجرایی باشد.

 

ژیاردیا

ژیاردیارلامبلیا پروتوزوئر تاژک‌دار است به صورت کیست از طریق تماس فرد به فرد از طریق دهانی ، خوراکی و یا از طریق آشامیدن آب آلوده منتقل می‌شود.

 

تظاهرات بالینی

ممکن است بدون علامت باشد، در صورت بروز علایم به صورت اسهال حاد بسیار شدید توام با اتساع کرامپی شکم ، بی اشتهایی ، اسهال مزمن توام با کاهش وزن جذب می‌باشند.

 

درمان

فورازولیدون ، مترونیدازول و یا کیناکرین از جمله داروهای این بیماری است.

 

تظاهرات بالینی

پلاسمودیومها گلبولهای قرمز را مورد تهاجم قرار می‌دهند، در آنها تکثیر پیدا می‌کند و با پاره کردن سلولهای آلوده سبب ایجاد تب و کم خونی همولیتیک می‌شوند. علائم توام ممکن است شامل سردرد ، درد شکم و بزرگی طحال می‌باشد.

 

درمان

کلروکین ، درمان انتخابی مالاریا در مناطقی است که میزان مقاومت نسبت به کلروکین پایین می‌باشد. در مناطقی که در آنها میزان مقاومت به کلروکین بالا است تجویز کنین به اضافه تتراسیکلین یا پیری متامین سولفادوکسین اندیکاسیون دارد. با تجویز پریماکین که مرحله کبدی چرخه انگل را از بین می‌برد از عود (relapse) عفونت جلوگیری می‌شود (در اورال و ویواکس). پیشگیری در مسافران مصرف دوزهای هفتگی کلروکین و پیشگیری حشرات است.

 

توکسوپلاسموز

توکسوپلا سماگوندئی یک پروتوزای داخل سلولی است که از طریق مدفوعی - دهانی از مدفوع گربه که حاوی اووسیتهای (تخم انگل) آلوده است منتقل می‌شود. انتقال ممکن است با خوردن گوشت پخته نشده ، از طریق انتقال خون یا پیوند اعضا نیز از طریق جفت در خلا عفونت حاد یک زن حامله اتفاق افتد.

تظاهرات بالینی

ممکن است بدون علامت باشد. فرم علامت دار تقریبا 7 روز بعد از مواجه رخ می دهد و با یک سندرم مونوکلئوز مانند هتروفیل منفی توام با لنفادنوپاتی (بیماری غدد لنفاوی) و اسپلنومگالی (بزرگی طحال) مشخص می‌شود. در بیماران دچار سرکوب ایمنی ممکن است عفونت منتشر با درگیری قلب ، ‌ریه‌ها و مغز قابل مشاهده باشد.

 

درمان

پیری متامین و سولفادیازین در همراهی با اسید فولینیک را می‌توان در درمان توکسوپلاسمز بکار برد.

 

ترماتودها

کرمهای مسطح و بیضی شکل و گاهی مخروطی هستند که اندازه آنها چند میلیمتر تا چند سانتیمتر است و تکامل آنها توسط میزبانی به نام حلزون می‌باشد. از ترماتودهایی که توسط آب منتقل می‌شوند، تینیااکی نوکوکوس است که تخم آن با مدفوع سگ و گربه وارد آب و سبزیجات می‌شود و از طریق خوردن آب یا سبزی آلوده در انسان ایجاد کیست هیداتیک می‌نماید که برای مداوای آن نیاز به جراحی خیلی دقیق می‌باشد چون در هنگام عمل جراحی امکان پاره شدن کیست وجود داشته و این کیستها ممکن است در شش، مغز و چشم دیده شود. این بیماریها در ایران بیشتر در مناطق کوهستانی که برای چوپانانی و کسانی که با سگ ارتباط دارند، شایع است از دیگر تینیاها می‌توان تینیاهمولیپس نانا ، تینیاساژینتا می‌باشد.

 

یکی دیگر از انگل هایی که با آب وارد بدن انسان شده و ایجاد بیماری می‌نماید شیستوزما است که با ایجاد بیماری بیلارزیوس می‌نماید، تخم شیستوزما از راه ادرار و گاهی مدفوع وارد آب می‌شود و تخم در آب وارد شده و قسمتی از مرحله تکاملی خود را در آب و قسمتی در بدن حلزون به نام سرکر طی کرده و دوباره وارد آب شده و به صورت موهای سفید کوچکی در آب نمایان است و هرگاه تا 40 ساعت وارد بدن نشود از بین می‌رود و اگر آب آلوده خورده شود. این انگل از طریق خون ، خود را به مثانه رسانده و از جدار مثانه آویزان شده و باعث هماچوری (خون در ادرار) می‌شود.

 

درمان بیماریهای انگلی ناشی از کرمها

پیرانتل پوموات یا مبندازول به صورت یک دوز واحد ، برای درمان مورد استفاده قرار می‌گیرند. چون عفونت مجدد شایع است، تجویز یک دوز دوم در هفته بعد و یا درمان کل خانواده باید مد نظر باشد. یعنی اگر در یکی از افراد آلودگی به کرمها مشاهده شود باید کل خانواده از این داروها استفاده کنند، چون امکان سرایت به کل خانواده وجود دارد


 
  

 
دسته بندی: <-PostCategory-> | تاريخ: 3 / 11 / 1391برچسب:, | ساعت: 10:45 | نویسنده: عادل خمیسی نیا
 

آب مروارید و درمان آن سلامت ایران:اطلاعات‌ اوليه‌ توضيح‌ كلي‌ آب‌ مرواريد عبارت‌ است‌ از كدر شدن‌ عدسي‌ چشم‌. عدسي‌ چشم‌ يك‌ ساختار شفاف‌ و انعطاف‌پذير در نزديكي‌ جلوي‌ كره‌ چشم‌ است‌. عدسي‌ كمك‌ مي‌كند تا اشيايي‌ كه‌ چشم‌ به‌ آنها نگاه‌ مي‌كند تار به‌ نظر نرسند و نيز در شكست‌ و تمركز نور روي‌ شبكيه‌ نقش‌ دارد. عدسي‌ رگ‌ خوني‌ ندارد و توسط‌ زجاجيه‌ كه‌ در اطراف‌ آن‌ قرار دارد تغذيه‌ مي‌شود. اگر تصلب‌ شرايين‌ موجب‌ عدم‌ تغذيه‌ مناسب‌ زجاجيه‌ شود، عدسي‌ چشم‌ نيز منبع‌ تغذيه‌ خود را از دست‌ خواهد داد (اين‌ مشكل‌ اغلب‌ در سنين‌ پيري‌ رخ‌ مي‌دهد). سپس‌ شفافيت‌ و انعطاف‌ پذيري‌ عدسي‌ كم‌ مي‌شود و آب‌ مرواريد اتفاق‌ مي‌افتد. آب‌ مرواريد ممكن‌ است‌ در يك‌ يا هر دو چشم‌ تشكيل‌ شود. البته‌ در اين‌ حالت‌، سرعت‌ رشد آب‌ مرواريد در دو چشم‌ ممكن‌ است‌ متفاوت‌ باشد. آب‌ مرواريد سرطان‌ نيست‌. علايم‌ شايع‌ تاري‌ ديد كه‌ ممكن‌ است‌ در نور روشن‌ بدتر باشد. تاري‌ ديد ممكن‌ است‌ اول‌ بار وقتي‌ توجه‌ فرد را جلب‌ كند كه‌ به‌ هنگام‌ شب‌ در حال‌ رانندگي‌ باشد و به‌ نظر وي‌ برسد كه‌ نورها پخش‌ مي‌شوند يا هاله‌اي‌ دور آنها وجود دارد. دو تا ديدن‌ اشيا (گاهي‌) كدر شدن‌ و رنگ‌ سفيد شيري‌ در آمدن‌ مردمك‌ها (تنها در مراحل‌ پيشرفته‌) علل‌ روند طبيعي‌ پيري‌ آسيب‌ به‌ چشم‌ در بيماري‌هاي‌ كه‌ قند خون‌ بالاست‌، مثل‌ ديابت‌ شيرين‌ التهاب‌، مثل‌ اووئيت‌ (التهاب‌ آن‌ قسمت‌هايي‌ از چشم‌ كه‌ عنبيه‌ را مي‌سازد) داروها، به‌ خصوص‌ كورتيزون‌ و مشتقات‌ آن‌ قرار گرفتن‌ در معرض‌ اشعه‌ ايكس‌، امواج‌ ميكرو ويو و اشعه‌ مادون‌ قرمز علل‌ ارثي‌، و نيز اثرات‌ سرخجه‌ روي‌ چشم‌ جنيني‌ كه‌ مادرش‌ در اوايل‌ حاملگي‌ مبتلا به‌ اين‌ بيماري‌ مي‌شود. گالاكتوزمي‌ (بيماري‌ ارثي‌ در شيرخواران‌ كه‌ باعث‌ ناتواني‌ در هضم‌ شير مي‌شود). عوامل‌ افزايش‌ دهنده‌ خطر سن‌ بالاي‌ 60 سال‌ وجود هر كدام‌ از علل‌ فهرست‌ شده‌ عوامل‌ افزايش‌ دهنده‌ خطر سن‌ بالاي‌ 60 سال‌ وجود هر كدام‌ از علل‌ فهرست‌ شده‌ پيشگيري‌ خانم‌هايي‌ كه‌ در سنين‌ باروري‌ هستند، در صورتي‌ كه‌ سرخجه‌ نگرفته‌اند يا واكسن‌ آن‌ را نزده‌اند، بايد عليه‌ آن‌ واكسينه‌ شوند. مصرف‌ داروهاي‌ كورتيزوني‌ يا هرگونه‌ داروي‌ ديگري‌ كه‌ بر عدسي‌ تأثير مي‌گذارد بايد به‌ دقت‌ تحت‌نظر قرار داشته‌ باشد. بيماري‌هاي‌ چشمي‌اي‌ كه‌ ممكن‌ است‌ باعث‌ آب‌ مرواريد شوند، مثل‌ ايريت‌ (التهاب‌ خود عنبيه‌) و اووئيت‌، بايد سريعاً درمان‌ شوند. به‌ طور منظم‌ از عينك‌ آفتابي‌ مناسب‌ استفاده‌ كنيد. رژيمي‌ داراي‌ مقادير مناسب‌ از ويتامين‌ ـ آ و بتا كاروتن‌ داشته‌ باشيد. عواقب‌ مورد انتظار معمولاً با جراحي‌ خوب‌ مي‌شود. بعضي‌ آب‌ مرواريدها هرگز آن‌ قدر در بينايي‌ اختلال‌ ايجاد نمي‌كنند كه‌ نيازمند جراحي‌ باشد. در سير تشكيل‌ آب‌مرواريد، تعويض‌ مرتب‌ عينك‌ ممكن‌ است‌ به‌ بينايي‌ كمك‌ كند. عوارض‌ احتمالي‌ از دست‌ دادن‌ بينايي‌ عوارض‌ پس‌ از عمل‌ جراحي‌، از جمله‌ پارگي‌ چشم‌، چسبندگي‌ها، عفونت‌، و جدا شدن‌ شبكيه‌ از محل‌ خود درمان‌ اصول‌ كلي‌ معاينه‌ چشم‌ (با افتالموسكپ‌) تشخيص‌ آب‌ مرواريد را تأييد مي‌كند. درمان‌ معمولاً شامل‌ عمل‌ جراحي‌ است‌. در صورتي‌ كه‌ بينايي‌ چندان‌ زياد تحت‌تأثير قرار نگرفته‌ باشد، مي‌توان‌ از عينك‌هايي‌ كه‌ بيشترين‌ فايده‌ را داشته‌ باشند بهره‌ جست‌. در صورتي‌ كه‌ بينايي‌ بدتر شود يا آب‌ مرواريد باعث‌ التهاب‌ و فشار در چشم‌ شود، عدسي‌ چشم‌ با جراحي‌ برداشته‌ مي‌شود. هم‌اكنون‌ روش‌هاي‌ مختلفي‌ براي‌ بيهوشي‌، بستري‌ كردن‌ بيمار، و تصحيح‌ بينايي‌ پس‌ از عمل‌ جراحي‌ وجود دارد. عمل‌ جراحي‌ را مي‌توان‌ با يا بدون‌ بستري‌ كردن‌ بيمار در بيمارستان‌ به‌ انجام‌ رساند. اگر هر دو چشم‌ آب‌ مرواريد داشته‌ باشند، معمولاً با هم‌ عمل‌ نمي‌شوند. داروها معمولاً دارو براي‌ اين‌ بيماري‌ لازم‌ نيست‌. فعاليت‌ هيچ‌ محدوديتي‌ براي‌ آن‌ وجود ندارد، فقط‌ اگر بينايي‌ در شب‌ دچار مشكل‌ شده‌ است‌ در شب‌ رانندگي‌ نكنيد. رژيم‌ غذايي‌ رژيم‌ خاصي‌ توصيه‌ نمي‌شود آب مرواريد آب مرواريد از نظر علمی يعنی ايجاد هرنوع کدورت در عدسی چشم. بصورت طبيعی در داخل چشم انسان درپشت عنبيه عدسی شفافی قرار دارد که به متمرکز کردن شعاعهای نورانی بر روی شبکيه کمک ميکند. همچنين عدسی عنصر اصلی در تطابق برای ديد نزدیک ميباشد. علت پيدايش کدروت در عدسی، تغيير در ساختار پروتئينهای آن ميباشد که ميتواند بصورت مادرزادی يا در اثر ضربه، مصرف بعضی از داروها و سموم، در معرض تشعشعات قرار گرفتن، ابتلا به بيماری قند، و مهمتر از همه بعلت تغييرات سنی اتفاق بيفتد. نوع اخير يعنی آب مرواريد سنی شايعترین نوع و در حدود بیش از 70% موارد را شامل ميگردد. ايجاد کدورت در عدسی چشم را شايد بتوان به يخ زدگی شيشه پنجره در زمستان شبيه کرد فقط با اين تفاوت که پس از ذوب شدن يخ، شيشه دو مرتبه شفاف ميگردد اما برای رفع کدورت از عدسی بجز خارج کردن وجانشين نمودن آن با يک نوع مصنوعی راهی ديگری تا کنون برای بشرشناخته نشده است. البته بايد توجه داشت که صرف وجود کدورت در عدسی چشم حتما به معنی نياز فوری به عمل جراحی نيست. بعضی ازانواع کدورتهای عدسی يا خيلی خفيف هستند و يا در قسمتهايی از عدسی واقع گشته اند که مانع از رسيدن نور به داخل چشم نميگردند و طبعا نياز به درمان نخواهند داشتبه هنگام ايجاد کدورت در عدسی، بعلت ايجاد مانع بر سر راه عبور نوربداخل چشم، بينايی مختل ميگردد که با يک يا چند تا از علائم زير خود را نشان خواهد دادتاری آرام و تدريجی ديد در طی مدت چندين ماه ويا سال در يک يا هر دو چشم تاری ديد در شرايط نوری کم مخصوصا در غروب پخش نور ( ايجاد ويیا افزايش آن نسبت به قبل) بخصوص در هنگام رانندگی در شب در گذرگاههای دو طرفه تغييردر ديد رنگ بخصوص در رنگ آبی؛ در بعضی از انواع تغيير رنگ بقدری است که انگار از پشت يک شيشه زرد رنگ نسبتا مات به اشياء پيرامونمان نگاه ميکنيم دو بيني در يك چشم و يا سايه دار ديدن تغييرات مكرر نمره عينك آب مرواريد چه از نظر علت پيدايش و چه از نظر فرم بالينی انواع متعدد دارد. به همين دليل علائم بيماری و سير پيشرفت آن ميتواند از يک فرد به فرد ديگر کاملا متفاوت باشد. از نظر علت پيدايش، آب مرواريد به گونه های زير تقسيم بندی ميگردد آب مرواريد سنی: شايعترين نوع آب مرواريد مادرزادی آب مرواريد ناشی از ضربه آب مرواريد ناشی از بيماريهای التهابی مزمن داخل چشمی آب مرواريد ناشی از بيماريهای متابوليک مانند بيماری قند آب مرواريد ناشی ازتشعشعات مانند نور ماوراء بنفش، اشعه ايکس وغيره آب مرواريد ناشی از مصرف بعضی از داروها مانند کورتون ويا سموم مانند نفتالين به هر شکل علت هر چه باشد در اکثر اين موارد درمان جراحی است که عدسی کدر شده خارج وبا يک عدد لنز مصنوعی جايگزين میگردد. روشهای غير جراحی مانند عينک و يا دارو در درمان آب مرواريد تقريبا جايگاهی ندارند و فقط ممکن است برای مدت کوتاهی جهت بهبود نسبی ديد استفاده گردند تا بيمار آمادگی عمل را پيدا نمايد. بد نيست که بدانيم آب مرواريد شايعترين بيماری چشم است که نياز به عمل جراحی دارد و شايد بتوان گفت در تمام دنيا شايعترين عمل جراحی است که درتمامی بدن انجام می گيرد. از طرفی ديگر باز هم بد نيست بدانيم که بسياری از صحبنظران معتقدند که جراحی آب مرواريد و جايگزينی آن با عدسی مصنوعی شايد موفقترين روش درمانی در تمام طب باشد با افزايش اميد به زندگی در جوامع پيشرفته و رو به پيشرفت، تعداد افرادی که دچار آب مرواريد در اثر سن میشوند رو به فزونی است. بعبارت دیگر با استدلال ميتوان گفت اگر همه افراد به اندازه کافی عمر کنند بالاخره روزی فرا خواهد رسيد که نياز به عمل آب مرواريد پيدا کنند. چرا که در واقع آب مرواريد يک پروسه طبيعی پيری است که از عوامل ديگر مانند نژاد، جنسيت، تغذيه، آب وهوا وغيره نيز تاثير می پذيرد. يعنی مجموعه يک يا چند تا از اين عوامل سبب ميگردد که بعضی از افراد در سنين پايينتر گرفتار آب مرواريد گردند وبرخی ديگر در سنين بالاتر مبتلا گردند. در کتب چشم پزشکی غربی آماری وجود دارد که 75% افراد بالای 75 سال درجات متفاوتی از کدورت عدسی يا همان آب مرواريد را در چشمشان دارند. در مملکت ما اينچنين آمار دقيقی وجود ندارد ولی بنظرميرسد در جوامعی مانند ما، نرخ شيوع اين بيماری بايد در همين ميزان ويا حتی بيشترباشد که احتمالا علت آن تفاوت نوع تغذيه و يا آب وهوا ميباشد آب مرواريد رسيده (در اين حالت عدسی چشم کاملا کدر شده است) و دو طرفه که بينايی را بشدت و در حد فقط تشخيص حرکت اشياء کاهش داده است زمان مناسب برای عمل جراحی آب مرواريد آنچه که بصورت سينه به سينه نقل میگردد اينست که بايد صبر کرد تا آب مرواريد " رسيده" و آماده عمل گردد. اما امروزه از مقبوليت سخن فوق بشدت کاسته شده و پيشرفت تکنولوژی و نياز روزافزون به ديد بهتر و کاملتر از يکطرف و بهبود شگرف تکنيکهای عمل جراحی آب مرواريد از سوی ديگر سبب گشته تا آب مرواريد در مراحل ابتدايی تری نسبت به يکی دو دهه قبل مورد مداوا قرار گيرد. آنچه که امروزه با صراحت گفته ميشود اينست که موعد عمل جراحی تابعی از نيازهای بينايی روزمره بيمارميباشد که در افراد مختلف کاملا متفاوت است وبر اين اساس موعد عمل جراحی از يک بيماربه بيمار ديگرفرق خواهد کرد. بعنوان مثال يک آب مرواريد مختصر درفردی که شغلش رانندگی است، نياز وی به ديد خوب و کامل در روز و شب ايجاب می کند سريعتر مورد عمل قرار گيرد ودر مقابل يک خانم خانه دار با آب مرواريد متوسط که از عهده فعاليتهای روزمره خود بخوبی بر می آيد اين امکان را دارد که تا مدتها عمل را به تاخير بيندازد. پس بصورت يک قانون کلی ميشود گفت که هر زمان آب مرواريد بينايی را در حدی کاهش دهد که انجام امور روزمره فرد را مختل نمايد، آن موقع موعد عمل خواهد بود علاوه بر اصل کلی فوق نکات زيرنيز در تعيين زمان عمل ميتواند مد نظر قرار گيرد روش عمل جراحی آب مرواريد با روش قديمی که در آن يک برش بزرگ به اندازه حدود 12 ميليمتر روی لبه قرنيه ايجاد گشته وهسته عدسی بطور کامل خارج گرديده و سپس عدسی داخل چشمی در درون چشم جايگذاری گرديده است ومحل برش با 12 عدد بخيه بسيار ظريف دوخته شده است. در اين تصوير مردمک چشم از حالت کاملا گرد بعلت دستکاريهای ضمن عمل خارج گشته که البته در نتيجه نهايی ديد بيمار معمولا بی تاثير ميباشد. بعلت استفاده از اين تعداد بخيه در اين نوع عمل، شماره آستيگماتيسم قابل توجه ای ايجاد ميگردد که سبب تاری ديد در هفته های نخست پس از عمل ميشود. با برداشتن همه يا تعدادی از بخيه ها در طی دو تا سه ماه از ميزان آستيگمات کاسته وبينايی بهبود ميابد امروزه تمايل بر اين است که اجازه ندهيم آب مرواريد به مراحل کاملا رسيده پشرفت نمايد. چرا که اين نوع آب مرواريد بقدری افت ديد ميدهد که تقريبا با نيازهای زندگی امروزی ما منافات دارد. از سوی ديگر عمل جراحی "آب مرواريد رسيده" با تکنيکهای روز که عمدتا بصورت استفاده از سيستمهای فيکوامولسيفيکاسيون و برش کوچک انجام ميگيرد، بسييار مشکل و گاهی غير قابل انجام ميشود که در اينصورت نوع عمل به روشهای قديمی تر که با برش بزرگ و استفاده از بخيه های متعدد ميباشد تغيير مي يابد. بنابراين زمان نقاهت و برگشت ديد طولانی و به دو تا سه ماه افزايش خواهد يافت همچنين "آب مرواريد کاملا رسيده" خطری برای ايجاد آب سياه در چشم محسوب ميگردد که بيمار را مجبور به عمل در شرايط اضطراری خواهد نمود. عملی که ميتواند با فراغ بال و در شرايط کاملا انتخابی انجام گيرد مطمئنا انجام آن در شرايط اضطرار از کيفيت آن خواهد کاست. شکل فوق چشم بيماری را نشان ميدهد که در شرايط اضطراری بعلت ايجاد آب سياه ناشی از آب مرواريد رسيده تحت عمل قرار گرفته است در تکنيکهای امروزی عمل جراحی آب مرواريد که با شکاف کوچک انجام ميگيرد بر خلاف تکنيکهای قديمی تر، هرچه شدت ودانسيته آب مرواريد کمتر باشد عمل خروج عدسی ساده تر و سريعتر و کم عارضه تر انجام ميگيرد و بنابراين بعضی از صاحبنظران عمل آن را در مراحل ابتدايی تر توصيه مينمايند وجود بعضی از بيماريهای همراه نيز ميتواند زمان عمل آب مرواريد را پس و پيش نمايد. بعنوان مثال بيماری که نياز به عمل آب سياه دارد و همچنين درجاتی از آب مرواريد در چشمش مشهود ميباشد، در اينگونه موارد همزمان با عمل آب سياه ، عمل آب مرواريد نيز توسط پزشک معالج توصيه ميگردد. انجام هردو عمل بصورت همزمان صرفه جويی قابل توجه ای در وقت، هزينه، و تعداد سفرهای به اتاق عمل مينمايد بعضی از افراد که خواهان تصحيح عيوب انکساری مانند نزديک بينی يا دوربينی هستند و درجات خفيفی از آب مرواريد در چشمشان وجود دارد میتوانند بجای انجام اعمال جراحی ليزر و ليزيک، عمل آب مرواريد را بصورت زودرس انجام دهند. عمل آب مرواريد وجايگذاری لنز مصنوعی داخل چشمی مناسب ميتواند بخش عمده ای از عيب انکساری را همزمان با درمان آب مرواريد انجام دهد که باز در اين حالت صرفه جويی قابل توجه ای در وقت، هزينه، و تعداد سفرهای به اتاق عمل بيمار مينمايد زمان عمل در آب مرواريد نوع مادرزادی مقوله کاملا متفاوتی از آنچه گفته شد ميباشد. در اينجا بعلت اينکه سيستم بينايی وراههای بينايی در مغز کودک در حال تکامل ميباشد، آب مرواريد سبب تنبلی شديد يک و يا هر دو چشم ميگردد و بنابراين تاخير در عمل صلاح نمی باشد. البته در اينجا نيز نبايد فراموش کرد که آب مرواريد مادرزادی اشکال بالينی بسيار متفاوتی دارد ودر بعضی از انواع آن که اختلال ديد قابل توجه ای را ايجاد نکرده، ميتوان با نظر پزشک معالج صبر نمود. يادمان باشد در مورد آب مرواريد مادرزادی نکات ظريف بسياری وجود دارد که در حوصله اين بحث نيست ودراين مورد حتما به نظريه چشم پزشک معالج کودک عمل گردد جايگاه ليزر در اعمال جراحی آب مرواريد رمز اصلی موفقيت چشمگير اعمال جراحی مدرن آب مرواريد، استفاده از برش کوچک ميباشد که بعلت تغييرات ناچيز در آستيگماتيسم بعد از عمل، دوره نقاهت بسيار کوتاه می گردد. برای اينکه قادر باشيم عمل آب مرواريد را از طريق برش کوچک انجام دهيم، نياز به وسايل و ماشينهايی داريم که بتواند هسته عدسی را قبل از خروج در درون چشم خرد نمايد. برای خرد کردن هسته عدسی عمدتا سه روش وجود دارد: خرد کردن دستی که با استفاده از دو وسيله ساده در درون چشم هسته عدسی به سه قسمت يا بيشتر تقسيم و سپس اين تکه ها خارج می گردد.استفاده از ماشينهای اولتراسوند که با ايجاد امواج ماوراء صوت، هسته عدسی در داخل چشم خرد و بصورت همزمان با وسيله مکنده از چشم خارج می گردداستفاده از ماشينهای ليزر که با استفاده از انرژی نور ليزر هسته عدسی در داخل چشم خرد و بصورت همزمان با وسيله مکنده از چشم خارج می گردد. از سه روش فوق الذکر، استفاده از ماشينهای اولتراسوند که معروف به ماشينهای "فيکوامولسيفيکاسيون" هستند، عموميت بيشتری دارد. چرا که امواج ماوراء صوت قادر هستند هسته های عدسی را در سختيهای از کم تا شديد را خرد نمايند، در حاليکه استفاده از روش دستی يا ماشينهای ليزر فعلی فقط محدود به عدسيهايی می گردد که هسته آنها سختی زيادی نداشته باشد. جالب است که بدانيم حتی ماشينهای ليزر فعلی نيز خود را به اولتراسوند مجهز نموده اند که در حين عمل جراحی آب مرواريد، اگر هسته عدسی قابل خردشدن با ليزر نباشد، با تعويض وضيعت ماشين از ليزر به اولتراسوند بتوان عمل را به پايان رساند.طبق آمارهايی که در کشورهای پيشرفته وجود دارد بيش از 97% اعمال جراحی آب مرواريد با استفاده از تکنولوژی اولتراسوند انجام ميگيرد و علی رغم در دسترس بودن دستگاههای ليزر در اتاق عمل، جراح تمايل کمتری به استفاده از آن دارد و دليل عمده اين امر همان قدرت امواج ماوراء صوت در خرد کردن هسته های عدسی با سختيهای متفاوت می باشد. بنابراين واقعيت با آنچه در ذهن عموم مردم در مورد اعمال جراحی مدرن آب مرواريد و استفاده از ليزر وجود دارد متفاوت ميباشد. تصور شخصی براين است که بعلت شيفتگی خاصی که اکثر مردم نسبت به ليزر ابراز ميدارند، بسياری ترجيح می دهند روشهای اولتراسوند را نيز نوعی ليزر قلمداد کنند. همچنين تصور نادرست ديگری وجود دارد که در روش ليزری جراحی آب مرواريد نيازی به ايجاد برش بروی چشم نمی باشد. اين تصور هيچگاه نمی تواند تحقق پيدا کند، چرا که برای خارج کردن ذرات عدسی کدر شده، هميشه نياز به يک برش، هر چند بسيار کوچک وجود دارد.البته نا گفته نماند که تصور فوق در کدر شدگی ثانويه که پس از عمل جراحی اوليه آب مرواريد ممکن است حادث گردد کاملا صادق است. در اين حالت از نوعی ليزر بنام « ياگ» استفاده می گردد و بدون اينکه برشی روی چشم ايجاد گردد، اين کدر شدگی پشت عدسی مصنوعی از سر راه برداشته می شود.


 
  

 
دسته بندی: <-PostCategory-> | تاريخ: 3 / 11 / 1391برچسب:, | ساعت: 10:43 | نویسنده: عادل خمیسی نیا
 

جمهوری اسلامی

در روز دوازدهم فروردین ماه سال ۱۳۵۸ هجری خورشیدی به دستور آیت الله روح الله خمینی (رهبر انقلاب اسلامی ایران) برقراری حکومت جمهوری اسلامی در ایران به همه پرسی (رفراندوم) ملت ایران گذاشته شد. در این همه پرسی شرکت کنندگان رای خود را به صورت «آری» یا «نه» به صندوق‌ها ریخنتد که در نتیجه آن ۹۸٫۲٪ رأی‌دهندگان به برقراری جمهوری اسلامی ایران رأی دادند. این روز از آن پس روز جمهوری اسلامی نام گرفت و به یک تعطیل عمومی تبدیل شده‌است. این همه‌پرسی نخستین همه پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران در ۲۲ بهمن سال ۱۳۵۷ بوده‌است.

 

  شورای هماهنگی تبلیغات اسلامی با صدور بیانیه‌ای یوم‌الله دوازدهم فروردین را نشان درخشان پیوند عمیق مردم با اركان نظام اسلامی دانست.

  

 شورای هماهنگی تبلیغات اسلامی با صدور بیانیه‌ای یوم‌الله دوازدهم فروردین را نشان درخشان پیوند عمیق مردم با اركان نظام اسلامی دانست.

شورای هماهنگی تبلیغات اسلامی با صدور بیانیه‌ای ضمن تبریك فرا رسیدن سال نو و آغازین بهاری دل‌انگیز و به یاد ماندنی و پایان سال ۸۶ با حضور حماسه ساز مردم دلیر ایران اسلامی، یوم‌الله دوازدهم فروردین سالروز استقرار نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران را گرامی داشته و آن را نشان درخشان پیوند عمیق مردم با اركان نظام اسلامی دانست.

در این بیانیه آمده است: یوم الله دوازدهم فروردین روز پیروزی مستضعفین بر مستكبرین، روز تثبیت انقلاب اسلامی، روز استقرار نظام اسلامی و حكومت سالامی و روز تجلی حكومت عدل الهی و تحقق وعده حق تعالی در بذل عزت و بزرگی بر مستضعفان جهان است.

بیانیه شورای هماهنگی تبلیغات اسلامی در ادامه می افزاید: یوم الله دوازدهم فروردین در شرایطی فرا می‌رسد كه علیرغم تمام تلاش دشمنان اسلام بر علیه كشور و نظام مقدسمان و تحریم انتخابات، مردم قهرمان، یكپارچه و فهیم ایران اسلامی بار دیگر با انگشت‌های جوهری خود پای برگه‌های تأیید و تحكیم انقلاب را انگشت زده و پیام رسای ۱۲ فروردین سال ۵۸ را بار دیگر به نمایش گذاشته و مهر تأییدی دیگر بر تارك درخشان تاریخ انقلاب اسلامی را باخون جوشان خود تأیید كرده و حاضر هستند نهال تناور شده انقلاب را با خون خود سیراب كنند و همچنان گوش به فرمان مقام معظم رهبری همچون سربازی با آگاهی كامل، تفكری روشن و اراده ای پولادین آماده تكرار حماسه‌های آفریده شده در صحنه‌های مختلف سیاسی-عبادی و... بوده و همچنان به میثاق خود با آرمان‌های والای نظام اسلامی پایبند و استوارند.

در پایان این بیانیه نیز آمده است: شورای هماهنگی تبلیغات اسلامی با اشاره به نامگذاری حكیمانه سال ۸۷ به نام سال نوآوری و شكوفایی از سوی رهبر فرزانه انقلاب اسلامی، آن را امری مهم در پیشبرد اهداف بلند مدت نظام و در راستای حماسه ۱۲ فروردین ۵۸ دانست و یادآوری كرد كه بدخواهان نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران به خصوص استكبار جهانی به سركردگی آمریكای ام الفساد جنایتكار بدانند كه هرگز نخواهند توانست صفوف محكم و استوار ملت ایران و جهان اسلامی را كه به سلاح ایمان و دین مبین اسلام مسلح است از هم بگسلند و بعد از گذشت سه دهه از پایداری ملت مقاوم ایران و تلاش بسیار با ارزش مسئولین خدوم و دلسوز در دفاع از كشور و استقلال، آزادی و جمهوری اسلامی، نمی‌توانند مانع عزتمندی ملی و پیشرفت كشورمان شوند. 

   

 

 

 شورای نگهبان به مناسبت روز جمهوری اسلامی:

دوازدهم فروردین یکی از سرنوشت‌سازترین روزهای تاریخ اسلام و ایران است

تهران- خبرگزاری ایسکانیوز:دوازدهم فروردین سال 1358، روز جمهوری اسلامی ایران، بی گمان یکی از مهم‌ترین و سرنوشت‌سازترین روزهای تاریخ اسلام و ایران است.

 

 

به گزارش گروه سیاسی باشگاه خبرنگاران دانشجویی ایران" ایسکانیوز" به نقل از پایگاه اطلاع رسانی این شورا، شورای نگهبان با صدور بیانیه ای ، 12 فروردین روز جمهوری اسلامی را گرامی داشت .

متن بیانیه به شرح زیر است : دوازدهم فروردین سال 1358، روز جمهوری اسلامی ایران، بی گمان یکی از مهم‌ترین و سرنوشت‌سازترین روزهای تاریخ اسلام و ایران است، چرا که انقلاب اسلامی که با رهبری داهیانه امام امت، خمینی کبیر (ره) و مجاهدت‌های مردم شریف ایران در 22 بهمن 1357 به پیروزی رسیده و وجه سلبی‌اش با خاتمه عمر طاغوت و استبداد و استکبار به نمایش گذاشته شده بود، در روز دوازدهم فروردین وجه ایجابی‌ آن آشکار شد و مردم مسلمان ایران با حضور آگاهانه و متعهدانه در اولین انتخابات آزاد تاریخ خود، نظام مقدس جمهوری اسلامی را برای اداره کشور برگزیده و نظام حقوقی کشور ایران را بر دین مبین اسلام بنا نهادند، امری که در جهان معاصر همتا ندارد.

بر این اساس نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران که حاصل مجاهدتهای حضرت امام خمینی (ره)، تلاش‌های مردم و ثمره خون گرانبهای شهدا و برآمده از هدایتهای پیامبران و ائمه بزرگوار است تجلی‌گاه مردم‌سالاری دینی در جهان معاصر شده است تا نشان دهد که اسلام کاملترین دینی است که می‌تواند ضامن سعادت دنیوی و اخروی بشریت سرگشته امروز باشد.

جمهوری اسلامی ایران اینک نیز باهدایت خلف صالح خمینی کبیر (ره)، حضرت‌ آیت‌ا... خامنه‌ای (مدظله العالی) از توفان‌های ساخته شده استکبار و ایادی آن که حیات خود را در تعارض با عزت این نظام مقدس می‌بینند به سلامت در حال عبور است تا ان‌شاء ا... به دست صاحب واقعی‌اش، حضرت بقیه‌‌ا... الاعظم (عج) برسد.

شورای‌نگهبان به عنوان امین ملت در حراست از اسلامیت و جمهوریت نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران، گذشت سه دهه از عمر پر برکت این نظام را به مردم شریف ایران اسلامی تبریک می‌گوید و با فراخواندن آنان به پاسداری از این نعمت الهی، امیدوار است دولتها و ملتهای مسلمان جهان نیز با تأسی به دین مبین اسلام، شمیم حیات‌بخش این دین سعادت آفرین را در عالم، جاری سازند. 

 

   

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 


 
  

 
دسته بندی: <-PostCategory-> | تاريخ: 3 / 11 / 1391برچسب:, | ساعت: 10:36 | نویسنده: عادل خمیسی نیا
 

 

 

 

 

 الحمدولله الذی جعلنا من المتمسکین بولایه امیرالمؤمنین و الأئمه المعصومین صلوات الله علیهم اجمعین و صلی الله علی محمد   و آل محمد و اللعنه الدائمه علی اعدائهم أجمعین الی قیام یوم الدین .

نصب امام از جانب خدا ی متعال و حاکمیتی که از آن فقیه جامع الشرایط است باعث اصلاح جامعه و با سعّ به نیازهای بشریت تا دامنه قیامت است ؛ بنابراین نبی اکرم (صص) در واقعه غدیر خم انتصاب دوازده امام به امامت را از جانب خدای متعال اعلام کرد تا جامعه مسیر رشد و تکامل خود را طی کند .

با توجه به تأکیداتی که در روایات به موضوع ولایت اشاره شده است اهمیت بررسی این موضوع روشن می شود . و از آنجایی که در جامعه ی امروز ما افرادی هستند که هنوز ولایت و بخصوص ولایت امام علی (ع) را قبول ندارند یا نسبت به آن شک دارند  ، بررسی این موضوع در این تحقیق ضرورت دارد . لذا در این نوشتار سعی شده است تا واقعه ی غدیر و اتفاقات آن را بیان کنیم . با این قرائن روشن ، اگر کسی در مقصود پیامبر اکرم (ص) که همان خلافت و زعامت مسلمین است ، شک کند ة شگفت اورنیست ؟ آنها که تردید می کنند چگونه وجدان خود را قانع می سازند و پاسخ پروردگار را در روز رستاخیز چه خواهند داد؟ هر گاه همه ی مسلمانان فارغ از تعصب ها و پیش داوری ها بررسی تازه ای را روی حدیث غدیر آغاز کنند به نتایج مطلوبی خواهند رسید و سبب اتحاد هر چه بیشتر صفوف مسلمین خواهد شد و جامعه ی اسلامی چهره ی نوینی به خود خواهد گرفت .

 

 

 

 

 

                            

                                                 غدیر سند گویای ولایت

تاریخچه ء غدیر :

دور نمای غدیر : مراسم حجه الوداع در ماه آخر سال دهم هجرت به پایان رسید ، مسلمانان اعمال حج را از پیامبر اسلام آموختند و در این هنگام ، پیامبر گرامی تصمیم گرفت مکه را به عزم کوفه ترک گوید ، فرمان حرکت صادر شد ، هنگامی که کاروان به سرزمین « رابغ » 1 که در سه میلی « جحفه » 2 قرار دارد ، رسید ، جبرئیل امین وحی در نتقطه ای به نام غدیر خم فرود آمد . غدیر سرزمینی است که میان مکه و مدینه در نزدیکی جحفه که در حدود 200 کیلومتری مکه واقع شده و چهار راهی است که حجاج سرزمین های مختلف می توانستند در آنجا از هم جدا شوند راهی به سوی مدینه می رود ، در جهت شمال، راهی به سوی عراق می رود ، در جهت شرق ، راهی به سوی مصر می رود ،در طرف غرب ، و راهی به سوی یمن می رود در سمت جنوب .

امروزه این سرزمین ، سرزمین متروکی است ولی روزی شاهد یکی از بزرگترین حوادث تاریخ اسلام بود . و آن روز نصب علی (ع) به جانشینی پیامبر (ص) ( در روز 18 ذی الحجه سال دهم هجری ) می باشد که به دستور خداوند ، پیامبر (ص) مأموریت یافت تا آیه ای که خدا او را خطاب کرده بود ابلاغ کند و این آیه چنین بود :

«  یا ایها الرسول بلغ ما انزل الیک من ربک و ان لم تفعل فها بلغت رسالته و الله یعصمک من الناس »3  . ای رسول ، آنچه از خدا به تو فرستاده شده به مردم ابلاغ کن و اگر ابلاغ نکنی رسالت خدا را تکمیل نکرده ای و خداوند تو را از آسیب مردم حفظ می کند .

 

 

 1 . را بغ هم اکنون در وسط راه مکه به مدینه است

2 . یکی از میقات های احرام است و در گذشته راه مدینه و مصر و عراق از آنجا منشعب می شد .

3 .  سوره ی مائده آیه ی 67

 

خطبه ی پیامبر  (ص) در غدیر خم

رسول خدا (ص) قبل از بیان ولایت امیر المؤمنین علی (ع) و معرفی او به عنوان جانشین بعد از خود خطبه ای در این زمینه ایراد نمود که اینک به تفصیل این خطبه پرداخته می شود :

« حمد و ثنا مخصوص خداست ، از او یاری طلبیم و به او ایمان داریم و به او توکل می کنیم ، از بدی ها و اعمال ناشایست خود به او پناه می بریم . خدایی که جز او هادی و راهنمایی نیست ، محمد (ص) بنده و پیامبر اوست .

هان ای مردم ! نزدیک است من دعوت حق را لبیک بگویم و از میان شما بروم ، من مسؤلم و شما نیز مسؤلید .»

سپس فرمودند : « درباره ی من چه فکر می کنید ؟ آیا من وظیفه ی خود را در برابر شما انجام داده ام ؟در این موقع صدای جمعیت به تصدیق خدمات پیامبر (ص) بلند شدند و گفتند : ما گواهی می دهیم تو رسالت خود را انجام داده ای و کوشش نموده ای ، خداوند تو را پاداش نیک دهد .

پیامبر (ص) پیش از بیان جمله ی من کنت مولاه .... این سؤال را مطرح فرمودند : « ألستُ اُولی بکم من انفسکم »؟ آیا من از  خود شما به شما سزاوارتر نیستم ؟ در این جمله پیامبر(ص) لفظ « اولی به نفس » به کاربرده و از همه ی مردم نسبت به اولویّت خود بر انها اقرار گرفته است . پیامبر (ص) در آغاز سخن از مردم سه اصل مهم اسلامی را اقرار گرفت و فرمود : « ألستم تشهدون أن لا إله إلا الله و أن محمداً عبدهُ و رسوله و  أنّ الجنه حقٌو النار حقٌ ؟ آیا شما گواهی نمی دهید که معبودی جز خدای یکتا نیست و محمد (ص) بنده و رسول خداست و بهشت و دوزخ حق است .  

سپس بلافاصله فرمود : «  مَنْ کُنْتُ مَوْلاهُ فَهذا عَلیٌّ مَولاه  » « هرکس که من مولای او هستم ، علی مولای اوست » .  « اللهم والی من والاه و عادِ من عاداه و اَحِب من اَحَبَّهٌ و أبْغِضْ  من أبْغَضَه و أنصُر من نَصَرَهُ و اُخذُل من خَذَلَه و أدِر ألحقّ مَعَهُ حیثْ دار ». هرکس من سرپرست و مولای او هستم علی مولای اوست . خداوندا : کسانی که علی (ع) را دوست دارند ، دوست بدار . و کسانی که او را دشمن بدارند ، دشمن دار . خدایا آنها که علی (ع) را یاری کنند یاری کن و آنها که دست از یاری او بردارند آنها را از یاری خود محروم ساز .و حق را بر محور وجود او بگردان.1

 

1 . . اینترنت. www.deldadeh.blogfa.com / post – 45 . aspx ، اهل بیت (ع) حدیث غدیر سندگویای ولایت

در این لحظه دست علی (ع) را گرفت و آنقدر بالا برد که سفیدی زیربغل هر دو برای مردم نمایان گشت واو را به همه ی مردم معرفی نمود .

 حال جای این سخن است که  هدف از این اقرار گرفتن چه بوده است ؟ آیا جز این است که می خواهد ذهن مردم را آماده کند تا مقام و موقعیتی را که بعداً برای علی (ع) ثابت خواهد کرد .به مانند اصول پیشین تلقی نمایندو بدانند که اقرار به ولایت و خلافت وی ، در ردیف سه گانه ی اصول دین است که همگی به آن اقرار و اعتراف دارند ؟ اگر مقصود او از « مولی » دوست و ناصر باشد ، رابطه ی این جمله ها به هم خورده و کلام استواری خود را از دست می دهد و پیوند کلام به هم می خورد ، آیا این چنین نیست ؟1

ولی با وجود اینکه مقصود از « ولی » در کلام مبارک رسول خدا (ص) مشخص بود و خلفای چهار گانه و سایر مردم که در آنجا حضور داشتند به امام علی (ع) تبریک و تهنیت گفتند ولی بعد از رحلت پیامبر (ص) در معنای « ولی » دچار شک و تردید شد .

اینک برای مشخص بودن معنای این کلمه و برطرف کردن شک و تردید به تفسیر آن ز دیدگاه آیات و روایات می پردازیم .   

 

مقصود از مولی کیست ؟

مسأله ی مهم تفسیر معنی مولاست همان طور که اشاره شد در عین وضوح ، مورد بی مهری های فراوانی قرار گرفته است، زیرا با آنچه گفته شد شک و تردیدی در قطعی بودن سند این حدیث باقی نمی ماند ، به خاطر همین است که بهانه جویان به سراغ ایجاد شک و تردید در مفهوم و معنی حدیث مخصوصاً واژه ی مولا رفته اند که از آن هم طرفی نبسته اند .2

 

 

 

 

1 . علامه شیخ عبدالحسین امینی . الغدیر . تصحیح و نثر مرکز الغدیر للدراسات الاسلامیه . قم 1417ق . ج 1 . ص 371

2 .  اینترنت  . همان

با صراحت باید گفت که واژه ی مولا در این حدیث ، بلکه در غالب موارد یک معنا بیش ندارد و ان « اولیت و شایستگی »  به تعبیر دیگر « سرپرستی » است . که جهت اثبات این مدعا به ذکر گواهان آن می پردازیم .

 

  گواهان صدق این مدعا               

 گواه اول : گواه صحابه

الف ) در روز واقعه ی تاریخی غدیر ، حَسّان بن ثابت شاعر رسول خدا (ص) با کسب اجازه از پیامبر (ص) برخاست و مضمون کلام پیامبر (ص) را در قالب شعر ریخت این مرد فصیح و بلیغ و آشنا به رموز زبان عرب ، به جای لفظ « مولی » کلمه ی « امام و هادی »  را به کار گرفته و گفت : فقال له : قسم یا علی فأنتی ، رضیتک من بعدی اماماً و هادیاً.1  پیامبر (ص) به علی فرمود : ای علی برخیز که من تو را بعد از خود به عنوان امام و هادی انتخاب کردم .

چنان که روشن است وی از لفظ مولی که در کلام پیامبر (ص) بود جز مقام امامت و پیشوایی و هدایت و رهبری امت ، چیز دیگری استفاده نکرده است . در حالی که از اصل لغت و فصیحان و عرب محسوب می شود . نه تنها حسّان شاعر بزرگ عرب از لفظ « مولی » این معنی را استفاده نموده است ، بلکه پس از وی سایر شعرای بزرگ اسلامی که بیشتر انان از ادبا و شعرای معروف عرب بودند و برخی نیز از استادان بزرگ این زبان به شمار می ایند از این لفظ همان معنی را فهمیده اند ، که حسّان فهمیده بود یعنی امامت و پیشوایی .

ب) صد و ده تن از راویان حدیث : در اهمیت این رویداد تاریخی همین اندازه کافی است که این واقعه تاریخی را صد و ده تن از صحابه پیامبر (ص) نقل کرده اند .2  البته این جمله به آن معنی است که از ان گروه عظیم ، تنها همین افراد این حادثه را نقل کرده اند ، بلکه منظور این است تنها در کتاب های دانشمندان اهل تسنن ، نام صد و ده تن به چشم می خورد .

 

 

1 .  خوارزمی . مقتل الحسین . ج 1 . ص 47 

2 .  اینترنت. www.deldadeh.blogfa.com / post – 45 . aspx ، اهل بیت (ع) حدیث غدیر سندگویای ولایت . 

ج) در قرن دوم اسلامی که عصر تابعان نامیده می شود ، هشتاد و نه تن از آنان به نقل این حدیث پرداخته اند . راویان حدیث غدیر ، در قرن های بعد نیز علما و دانشمندان اهل تسنن می باشند. سیصد و شصت تن از انها این حدیث را در کتاب های خود گردآورده و گروه زیادی به صحت و استواری سند حدیث ، اعتراف نموده اند

   د ) گروهی تنها به نقل این حدیث اکتفا نکرده اند بلکه پیرامون اسناد و مفاد آن مستقلاً کتاب هایی نوشته اند . عجیب اینکه مورخ بزرگ اسلامی ، طبری ، کتابی به نام « الولایه فی طرق حدیث الغدبر » نوشته و این حدیث را از هفتاد و پنج طریق از پیامبر (ص) نقل کرده است .

س ) ابن عقده کوفی ، در رساله « ولایت » این حدیث را از صد و پنج تن نقل کرده است . ابوبکر محمد  بن عمر بغدادی معرف به جمعانی، این حدیث را از بیست و پنج طریق نقل نموده است  .

جدای از همه ی این گواهان چه گواهی روشن تر از این که تشخیص ( عمر و ابوبکر ) و گروه بی شماری از یاران رسول خدا (ص) پس از فرود امدن آن حضرت از منبر ، همگی به علی (ع) تبریک گفتند و موضوع تهنیت تا وقت نماز مغرب ادامه داشت و شیخین از نخستین افرادی بودند که به امام به این عبارت تهنیت گفتند : « هنیاً لک یا علی بن أبی طالب ، أصبحت و أمسیت مولای و مولی کل مؤمن و مؤمنه 1  » . گوارا باد بر تو یا علی صبح کردی و شام کردی در حالیکه مولای من و مولای هر مرد و زن با ایمان هستی .

ابن اب الحدید چنین آورده است : هنگامی که به علی (ع) خبر رسید که درباره ی مقدم داشتن حضرت ختمی مرتبت او را بر مردم ، و برتری دادن او بر دیگران تردید دارند و بر او تهمت می زنند ، به مردم گفت : شما را به خدا سوگند می دهم هر کس از انان که پیامبر (ص) را به روز غدیر دیده و سخن آن حضرت را شنیده باقی مانده است ، برخیزد و درباره ی آن چه شنیده است توضیح  و گواهی دهد . شش مرد از یاران رسول خدا (ص) از سمت راست و شش مرد لز سمت چپ برخاستند .

 

 

 

1 . الغدیر . ج 1 . ص 283

و گواهی دادند که از رسول خدا (ص) در ان روز در حالی که دست های علی را بلند کرده بود ، شنیده اند که فرموده است : « هر که من مولای اویم ، علی (ع) مولای اوست . پروردگارا دوست بدار هر که او را دوست می دارد . و دشمن بدار هر که او ا دشمن می دارد . یاری رسان هر که او را یاری می رساند .  و زبون ساز هر کسی را که از یاری او خودداری می کند . مهرورزی کن با هر کس که به او مهر بورزد و کینه توزی کن با هر کس که با او کینه توزی کند . 1  

حافظ ابو نعیم اصفهانی از گفته ی ابوبکر محمد بن احمد با سندی که به یزید بن عمرو بن مورق می رسد چنین آورده که گفته است : در شام بودم عمروبن عبدالعزیز مشغول پرداخت مقرری و پاداش به مردم بود . پیش رفتم و پرسیدم : از کدام قبیله ای ؟ گفتم : از قریشی ام . پرسید از کدام شاخه ی قریش؟ گفتم : از بنی هاشم . گفت از کدام خانواده ی بنی هاشم .: خاموش ماندم . عمر بن عبدالعزیز دوباره پرسید : گفتم من وابسته – برده آزاد کرده – علی هستم . گفت علی کیست  : خاموش ماندم در این هنگام عمر بن عبدالعزیز دست خود را روی سینه ی من نهاد و گفت : به خدا قسم من هم وابسته علی بن ابی طالب هستم که خداوند متعال چهره ی او را همواره گرامی دارد و افزود که تنی چند برای من نقل کرده اند که خود از حضرت رسول (ص) شنیده ام که فرموده است « هر که من مولای اویم . علی مولای اوست .»

عمر بن عبدالعزیز از مزاحم که خزانه دار او بود ، پرسید : به کسانی مانند این چه مقدار پرداخت می شود ؟ پاسخ داد صد یا دویست درهم . عمر بن عبدالعزیز گفت : به سبب ولایت این مرد نسبت به علی ابن ابی طالب پنجاه دینار بپردازید . 2

 احمد بن محمد طحاوی می گوید : حدیث غدیر به صورت اسناد پیوسته به یکدیگر ، از علی (ع) نقل شده است که پیامبر (ص) بر گرد درختی در منطقه ی خم برچینی کشید ... و سپس حدیث غدیر را از آغاز تا پایان نقل کرده و در پایان می گوید : ابو جعفر گفته است اسناد این حدیث صحیح است و هیچ کس نتوانسته است بر هیچ یک از راویان آن خرده بگیرد ، واین سخن رسول خدا (ص) برای علی (ع) در منطقه ی غدیر خم ،‌هنگام بازگشت رسول خدا (ص) از سفر حج گفته شده است ، نه به هنگام بیرون رفتن آن حضرت از مدینه برای انجام حج . 3

 

 

1 .  ابن ابی الحدید . شرح نهج البلاغه . تحقیق ابو محمد ابوالفضل ابراهیم . دارالحیاه الکتب العربیه . مصر . ج 1 . ص 209

2 . حافظ ابو نعیم اصفهانی . حلیه الاولیا . ج پنجم . ص 364

3 . فقه بزرگ حنفی . احمد بن محمد طهاوی . مشکل الاثار . ج دوم . صص 307 و 308

 

    گواه دوم : قرآن

قرآن کریم معتبرترین سند جهت اثبات هر عقیده ی حق و باطل می باشد و از جمله ی عقیده ی حقی که خداوند متعال به اثبات آن در آیات مختلف پرداخته است مسأله ی ولایت پذیری اهل بیت (ع) می باشد که به عنوان نمونه به ذکر مواردی از آن می پردازیم و معنای اولی الامر و مراد از آنها را بیان می کنیم .

 الف ) آیه اولی الامر : « یا ایها الذین آمنوا اطیعوا الله و اطیعوا الرسول و اولی الأمر منکم فأن تنازعتم فی شیءٍ فَرُدُوه الی الله و الرسول إن کنتم تومنون بالله و الیوم الاخر خیر و أحسن تأویلا  1  »

ای کسانی که ایمان آوردید ، از خدا و پیغمبر و فرمانروایان به حق خود ، فرمان برید و در هنگام اختلاف و تنازع به خدا و پیامبر مراجعه کنید و کسب تکلیف نمایید . اگر به خدا و روز قیامت ایمان دارید و این روشی نیکوتر و خوش ثمر تر است .

ب )آیه ی ولایت :« انما و لیکم الله ُ و رسوله و الذین آمنوا الذین یقیمون الصلاه ویأتونَ الزکوه و هم  راکعون »

ولی امر و یاور شما تنها خدا و رسول خدا و مؤمنانی هستند که نماز را به پا داشته و فقیران را در حال رکوع زکات می دهند .

آیه ی ولایت در شأن امیرالمؤمنین علی (ع) فرود آمده است ، در این ایه ی شریفه خداوند اظهار عنایت خاصی به امیر المومنین علی (ع) فرموده است . اولاً به کسی که خود و رسولش را به آن وصف نموده او را نیز به همان کسی وصف فرموده است تا همه بدانند هماطور که خداوند صاحب اختیار دین و دنیاست رسول او و وصیّ رسولش نیز منصف به همین صفت است و حاکم آمر و ناهی و واجب الاطاعه است ، و تخلف از فرموده ی او همچون تخلف از فرموده ی خدا و رسول اوست .

 

 

1 . سوره ی مائده  . آیه ی59

2 . سوره ی مائده . ایه ی 55

ثانیاً خداوند در بیان عظمت امیرالمؤمنین علی (ع) و در خطاب به او صیغه ی جمع به کار می برد . بنابراین رهبری جامعه ی اسلامی بعد از رحلت رسول خدا (ص) بدست امام علی (ع) سپرده شده است و این منصب ، منصبی الهی است و خداوند ایشان را تعیین فرموده است .1

اهل بیت علیهم السلام در حقیقت جانشینان پیامبر خانم (ص) هستند ، پیامبری که خود به وحی متصل بود و کتاب و سخنش وحی بود  . همانگونه که خداوند قرآن را با بهترین نور کلام به وسیله ی بهترین و شریفت ترین فرد عالم خلقت  نازل فرمود . باید این کتاب آسمانی را به سمت فردی که وجود و حقیقتش قران است ، بسپارد . قرآن هم در این مورد می فرماید : « قد جاءَکم مِنَ الله ِ نورٌ و کتابٌ مبین »‌2  . همانا از جانب خداوند برای هدایت شما نوری عظیم و کتابی به حقانیت آشکار امده . منظور از نوری که همراه با قرآن فرستاده شده است ، پیغمبر اکرم (ص) و امیرالمؤمنین علی (ع) و ائمه ی معصومین می باشند . 3

ولی متکلمان و مفسران اهل سنت ، به جای تحلیل داخلی آیه به آیات قبلی و بعدی تمسک می کنند و مراد از ولی را در این آیه ، محبت و نصرت عمومی می دانند .

 و نیز مراد از « الذین آمنوا الذین یقیمون الصلاه » را عام می پندارند بنابراین اختصاص به شخص معینی ندارد .

در پاسخ باید گفت : که قرآن کریم در مدت 23 سال به پیامبر (ص) نازل شد و کنار هم قرار گرفتن دسته ای از آیات ، دلیلی بر یکجا نازل شدن آنها نیست ، از دیگر سو اگر گوینده یا نویسنده ای گفتار یا نوشتار خود را قطع کند و به عنوان جمله ی معترضه به موضوع دیگری بپردازد و بعداً این دو گفتار در کنار هم قرار گیرند ، وحدت سیاق ندارند ، و چون در ایه های قبلی و بعدی واژه ی « اولیا » جمع است . ولی در این آیه « ولی » مفرد است ، از این رو این هم سیاق با آیات پسین و پیشین نیست .

 

 

1 .  عباس استاد آقایی . اسرار آفرینش اهل بیت (ع) . انتشارت قدس . چاپ دوم . 1381 . قم . ص 43

2 . سوره ی مائده  .  آیه 55

3 . عیاس استاد آقایی . اسرار افرینش . همان

امام صادق (ع) می فرمایند : منظور از ولی شایسته تر و اولی تر به شماست ، یعنی کسانی که نسبت به جان و مال  و امور شما از خودتان سزاوارترند  و منظور  از  « الذین آمنوا » یعنی علی (ع) و امامان از نسل او تا روز قیامت می باشند  . 1


 
  

 
دسته بندی: <-PostCategory-> | تاريخ: 3 / 11 / 1391برچسب:, | ساعت: 10:31 | نویسنده: عادل خمیسی نیا
 

مقدمه حمد و ثنای بی منتها خدای یگانه را و درود و سلام بر محمد فرستادهء خدا و خاندان پاکیزه اش . سخن گفتن از شخصیتی که دارای عظمتی ویژه و پرورشی نمونه و حضوری همه جانبه در تمام جهات انسانیت است . عشق و عجز را به همراه خود می آورد . زنان مطرح در قرآن هریک شاخص های ویژه ای داشته اند و فاطمه خود به تنهایی همه آن شاخص ها را با خود به همراه دارد . فاطمه بانویی است چون مریم پاک و مطهر ، دارای ارتقای روحی و معنوی ،چون بلقیس ، با علم ودرایت ، چون زنان معاصر با حضرت موسی ، حاضر در تمام لحظات حساس و سرنوشت ساز چون هاجر ، صبور و با استقامت . فاطمه نه تنها تمامی اینها را در خود جمع داشت . بلکه خود حُسن و تجسم عینی آن بود و از این بالاتر او بهترین اهل زمین بود . و از این نیز فراتر ، او محور هستی و انگیزه ، خلقت عالم . اعم از آسمان و زمین و جن بود . سخن گفتن از فاطمه (س) فراتر از اندیشهبشری است . لذا باید شناخت او را در کلمات خدا و رسولش یافت . اگر معانی در قالب آن النافد بیان می شود به منزله ی تنزیل حقیقت بلند پایه ی اوست . و از از این رو بر آن شدیم که به بررسی اخلاقی حضرت زهرا (س) از منظر آیات و روایات می پردازیم . از آنجایی که هدف نشان دادن شمه ای از شخصیت اخلاقی حضرت زهرا (س) است ، لذا از پرداختن به مباحث جزئی و فنی ، ادبی ، تفسیری ، فقهی ، خودداری کرده ایم . امید است این تحقیق مورد توجه حضرت حق واقع شود. موضوع : بررسی اجمالی زندگی حضرت زهرا (س) از منظر آیات و روایات پدر و مادر حضرت زهرا (س) پدر حضرت زهرا (س) : یکی از مهم ترین افتخارات فاطمه زهرا (س) این است که پدر آن حضرت رسول خدا (ص) است و عالم موجودات هستی مرهون خلقت پیامبری می باشد که اشرف مخلوقات است . چنانچه در حدیثی قدسی پروردگار عالم می فرمایند : « لَوْلاکَ خَلقْتَ الاَفلاک 1». ای پیامبر ! اگر تو نبودی ، من زمین و آسمان این هستی را نمی آفریدم . آری او فضل و برکت و رحمت برای کل جهان هستی است . خداوند متعال همچنین نیز می فرمایند : « وَ ما اَرْسَلناکَ اِلّا َحمهٍ لِلعالمینَ »2 ما تو را جز برای رحمت جهانیان نفرستادیم . رسول خدا (ص) آن چنان اهمیت و ارزش الهی دارد که اوصاف وی را با اسماء مخصوص خود توصیف می نماید و می فرمایند :« لَقد جائَکُم رسولٌ من انفُسَکُم عزیزٌ علیه ِ ما عَنتم حریصٌ علیکم بالمؤمنین رئوف ٌ رحیم »3 . به یقین رسول خدا (ص) از خود شما به سویتان آمد که رنج ها و مشکلات شما بر او دشوار است او اصرار بر هدایت شما دارد و نسبت به مؤمنان رئوف و مهربان است . 1 . بحارالانوار . علامه مجلسی . ج 15 . س 406 2 . سوره ی انبیاء . / 107 3 .توبه / 128 آنچه در این آیه با عظمت و تعجب آمیز است اینکه پروردگار عال دو نام رئوف و رحیم ، از أسماء مبارک توقیفّیه ی خویش را در مورد آن حضرت به کار برده اند که این نشانه ی صفات الهی آن بزرگوار است از این دو آیه ی مورد بحث استفاده می شود . که آن سرور اقیانوس رأفت و رحمت برای تمام عالمیان بود . زیرا رسالت رسول خدا (ص) جهانی و جاودانی بود ، و شعاع و پرنور وجودی او بر کل عالم پرتو افکن بوده است . چنانچه قرآن کریم به این حقیقت اشاره نموده و می فرماید : ما تو را نفرستادیم جز برای همه ی مردم ، تا آنان را به پاداش الهی بشارت داده و از عذاب او بترسانی .1 مادر حضرت فاطمه (س) مادر حضرت فاطمه (س) : جناب خدیجه زنی بسیار با فضیلت و دارای مقامی ارجمند در پیشگاه خدا و رسولش بود . ایشان جزء محدود زنانی بوده است که پیامبر خدا (ص) آنان را برترین زنان عالم هستی معرفی کرد . حضرت خدیجه با تمام فداکاری و ایثار در طول بیست و پنج سال زندگی مشترک با رسول خدا (ص) ........................................ 1 .سوره سبا . / 28 از هیچ خدمتی به آن حضرت و عالم اسلام کوتاهی نکرد ، ثروتش را در طبق اخلاص گذاشت و دررضایت معشوق و معبود به کار برد . او پناه آن حضرت در داخل خانه پیامبر (ص) به حساب می آمد و تمام ناراحتی ها و شکنجه های جسمی و روحی وارده از سوی قریش را با عواطف مخلصانه خود جبران می کرد . آن چنان در روح و روان رسول گرامی اسلام اثر گذاشت که سال درگذشت خدیجه را قرین وفات حضرت ابوطالب « عام الحزن » نامید . پس از وتاش نیز هر وقت به یاد خدیجه می افتاد و یا کسی از او نام می برد چشمان مبارکش پر از اشک می شد و خوبی ها و خاطرات شیرینی را که با وی داشت بیان می کرد. 1 ولادت فاطمه (س) بنا به نقل روایات صحیح و نظر اکثر مورخین و محدثین شیعه ، حضرت فاطمه زهرا (س) در روز جمعه بیستم جمادی الثانی سال دوم یا پنجم بعثت رسول خدا (ص) در مکه معظمه متولد شد . حضرت امام باقر (ع) می فرمایند :«وُلِدَت فاطمهٌ بَعْدَ ما اَظهَرَ اللْه نُبُوَّه َ نَبتّهِ و اَنزَلَ عَلیه ِ الوحی بِخَمْس سنین ، و قُریش ُ تَبنی البَیت و تُوفَّیَتْ وَ لها ثَمانی عَشَرَه َسَنهٍ... » حضرت فاطمه (س) در سال پنجم بعثت پیامبر (ص) ک قریش نیز کعبه را نیز بازسازی می کردند ، متولد شد و هنگام وفاتش 18 بهار از عمر او گذشته بود2 . ........................................................ 1 . بابا زاده . علی اکبر . سیری در سیره ی حضرت زهرا (س).ناشر.سنابل . نوبت چاپ. 83.ص22 2. بابازاده . علی اکبر .تحلیل سیره ی فاطمه زهرا(س).ناشر .محدث.چاپ .اول.سال1380. ص 44 کیفیت تولد حضرت زهرا (س) چون آثار تولد زهرا (س) ظاهر شد ، حضرت خدیجه کسی را به سراغ زنان قریش فرستاد و از آنان در این زمینه کمک خواست . آنان در جواب پیغام فرستادند : اَنْتِ عَصَیْتْنا و لَم تَقبلی قولنا و تَزوَجت مُحَمداً یَتَیم اَبی طاِلب فَقیراً لا مالَ لَهُ فَلَسنا نَجی ءُ وَلانکی من آَمرکِ شیئاً فاغممتُ خََدیجه ُ لِذلک. تو به حرف ما گوش نکردی و با یتیم ابوطالب که مردی فقیر است ازدواج نموده ای ، بنابراین ما نیز آماده ی همکاری نیستیم . حضرت خدیجه از این جهت محزون شد . در این هنگام پروردگار عالم چهار نفر از زنان بهشتی را به سوی خدیجه فرستاد که ایشان از دیدن ایشان به وحشت افتاد . چون این حال را دیدند یکی از آنها گفت : خدیجه ! نگران مباش . ما از جانب خدا برای کمک تو فرستاده شدیم ، من «سارا» زن حضرت ابراهیم هستم و آن دیگری «آسیه» دختر مزاحم همنشین تو در بهشت است و نفر سوم «مریم» دختر عمران می باشد و بالاخره نفر چهارم « کلثوم » خواهر موسی بن عمران است . اینک ما حاضریم در این لحظات حساس تو را یاری کنیم . آن گاه هر کدام در یک طرف خدیجه قرار گرفته و برنامه زایمان به خوبی انجام شد . در این حال اُم ّ الائمه ، کوثر الهی حضرت فاطمه (س) با قدوم خود دنیا را روشن کرد و حوریان بهشتی را که برای خدمتگزاری او صف کشیده و هر کدام کاری بر عده داشتند مشاهده نموده ، بدن مبارک فاطمه (س) را با آب کوثر غسل دادند و با پارچه های بهشتی پوشاندند و معطر ساختند . آنگاه از آن نوزاد که عظمتش افزون از عالم وجود است خواستند سخن گوید 1 . در این هنگام فاطمه (ع) گفت : شهادت می دهم به یگانگی خدا و اینکه پدرم سرور انبیاء است و شوهرم أفضل اوصیاست و فرزندانم بهترین اسباط و نوادگان انبیاء هستند .سپس خطاب به آن حوریان بهشتی سلام کرد و نام های آنان را یکایک گفت .2 .............................................. 1 . بابا زاده . علی اکبر . سیری در سیره ی حضرت زهرا .ناشر . سنابل . چاپ.83./ قم ص 24 2 . سوره ی مریم . آیه ی 29 تا 34 دوران کودکی حضرت فاطمه (س) حضرت فاطمه (س) در سال پنجم بعثت دیده به جهان گشود و نور جمالش دنیا را منوّر ساخت . همزمان با ولادتش ، جبرئیل امین و سایر ملائکه برای عرض تبریک به خدمت پیامبر خدا (ص) رسیده و سلام و درود الهی را یه محضرش ابلاغ کردند . حضرت فاطمه در دورانی متولد شد که فشار سیاسی و اجتماعی کفار قریش بر ضد مسلمانان به ویژه رسول گرامی اسلام شدّت گرفته بود . زیرا دعوت پیامبر الهی سه سال مخفیانه انجام شد و تا آن تاریخ مسلمانانی که ایمان آورده بودند ، مشکل زیادی نداشتند . اما هنگامی که خداوند به پیامبرش دستور دعوت علنی داد او نیز مأموریت الهی را اجرا کرد . همزمان آزار و اذیت کفار شروع گردید و میلاد فاطمه در بحرانی ترین ایام این فشارها واقع شد . دوران کودکی آن حضرت در برهه ای از تاریخ شروع شد که رسول خدا نه تنها در بیرون از خانه امنیت نداشت ، بلکه خانه ی او نیز مورد تهاجم کفار و شیادان قریش قرار می گرفت و از این جهت اهل بیت آن حضرت پیوسته در اضطراب و نگرانی به سر می بردند .1 پیوند مقدس دو نور در آسمان ها در مورد ازدواج امام علی (ع) و اینکه پیوند آن دو اول در آسمان ها صورت گرفته است و ملائکه خدا بر این موضوع شهادت داده اند ، روایات زیادی آمده است که اینک به چند حدیث از منابع منیر اهل سنت اشاره می کنیم . .................................................................... 1 . بابا زاده . علی اکبر . سیری در سیره ی حضرت زهرا (س). ناشر (سنابل ). چ سال 83 . قم ص 27 انس بن مالک (خادم رسول خدا )می گوید من در حضور آن حضرت بودم که حالت وحی به او دست داد چون از ان حال بیدار شد خطاب به من فرمودند : یا انس ! می دانی جبرئیل برای چه منظوری نازل شده بود ؟ گفتم : پدر و مادرم فدایت باد برای چه ؟ 1 اینک تعدادی از مهاجرین و انصار را برای شهادت و شنیدن خطبه ی عقد دعوت کن و بعد هم نام اشخاصی را معین کرد . در این حدیث ازدواج فاطمه و علی یک امر آسمانی و از جانب خدا و جبرئیل شده است . رسول گرامی اسلام به دخترش فاطمه فرمودند : من تو را از پیش خود ، به عقد علی در نیاوردم . بلکه خدا وند مرا مأمور ساخت . چون خداوند مرا به این موضوع دستور داده ، فرشتگان را مأمور کرد تا در بهشت برین با صفوف منظم ازدواج شما را بگیرند . سپس در خت های بهشتی ، آراسته به زیورها نثار گردید. ازدواج آنان یک دستور الهی و آسمانی بوده و مراسم آن در میان ملائکه برگزار گردیده و خطبه اش را در عالم تکوین ، جبرئیل خوانده است ، و پیامبر به حضرت فاطمه (س) فرمودند : یا فاطمه من به دستور الهی تو را به عقد کسی در آوردم که در ایمانش مقدم و در علم ، مافوق دیگران و در بردباری بزرگتر و بیشتر از همه است . این را بدان که من به این امر اقدام نکردم مگر به امر آسمانی 2. ............................................................. 1 . سعادت پرور . علی . جلوهء نور . پرتوی از فضائل معنوی حضرت زرا . ناشر /تهران. سال چاپ . 79 . ص 117 2 . مهری سویزی . صاحب امتیاز . شورای فرهنگی اجتماعی زنان.طراح: کامران مهرزاد . تهران . ص 17 فرزندان حضرت فاطمه (س) دو فرزند پسر از گل های باغ رسالت و امامت هر دو معصوم و امام پیشوای جامعه اسلامی و هر دو مدافع حق در شرایط گوناگون زمان تا پای جان ، و در نهایت هر دو شهید راه حق می باشند . عظمت فرزندان فاطمه (س) را باید از زبان و بیان وحی شنید . رسول خدا (ص) فرمود : حسن و حسین شاخه های گل من هستند . همچنین درباره ی مقام و منزلت آنان می فرمایند : اینان سرآمد و سرور همه ی جوانان بهشت هستند . و رسول خدا (ص) در حق محور بودن آنان می فرمایند : که محبت آنان محبت به حق و موجب تقرب به خدا و عداو و دشمنی با آنان عداوت حق می باشد . « هرکس حسن و حسین را دوست بدارد مرا دوست داشته است و هرکس حسن و حسین و پدر و مادر آنان را دوست ندارد در قیامت همراه من نخواهد بود .1 دختران حضرت فاطمه (س) دو دختر فاطمه (س) ، زینب کبری که ملقب به « عقیله ی بنی هاشم » و زینب صغری « ام کلثوم » می باشند . هر دو مؤمن و متعهد و هر دو اسلام شناس و آگاه به قرآن و مفسر قرآن و مدافع قرآن ، هر دو حاضر در صحنه های گوناگون اجتماعی و سیاسیجامعه بودند . عظمت و بزرگواری و شجاعت و شهامت این دو کریمه ی اهل بت از حماسه ای که با شهیدان کربلا و سید و سالار شهیدان حسین ابن علی (ع) آفریدند ، می توان فهمید همانا که انقلاب ستم سوز عاشورا را پدید آوردند و پیام رسان خون شهیدان تاریخ شدند. دو چهر ه ی تابناک که در شرایط نظام جهنمی بنی امیه به همراه برادران و یاران خود به یاری حق شتافتند و فرهنگ اصیل اسلام را در جامعه إحیا کردند و با تحمل داغ های جان سوز برادران و فرزندان و یاران خویش و با پرستاری از یادگاران و یتیمان شهداء و با تحمل مصایب دلخراش و انواع شکنجه ها ، در زیر غُل و زنجیر دشمن فریاد حق برآوردند . آنان که درس استواری و پایداری ، صبر و تحمل مصیبت در راه خدا و دوست می دیدند . خم به ابرو نیاوردند ، تا آنجا که وقتی از حضرت زینب (س) پرسیدند : این سفر به شما چگونه گذشت ؟ فرمود : جز زیبایی چیز دیگری ندیدم .! آری این است روح بزرگ و روحیه ی شکست ناپذیری فرزندان فاطمه (ع) . اینانند تربیت شدگان دامن مطهر فاطمه که از سینه ی فاطمه شیر نوشیدند . همان فاطمه که همواره در مقابل ظلم و نامردمی ها و حق کشی ها قد عَلَم کرده بود . این دو ویژگی یعنی « همسر داری و تربیت فرزند » در زندگی فاطمه (س) درخشندگی خاصی دارد .به لحاظ اُسوه و الگو بودن آن حضرت ، پیروی از سیره ی او ، نقش بنیادی در اصلاح خنواده و تربیت فرزند داشته و موجب رشد و تعالی جامعه خواهد بود و این مهم نه تنها در زندگی و سیرهء فاطمه به چشم می خورد بلکه در سیره ی انبیاء و ائمه (ع) به عنوان محور و اساس خانواده مورد توجه می باشد 1 . ................................................................. 1 . احمدی . حبیب الله . کتاب فاطمه (س) الگوی زندگی . ناشر / انتشارات فاطیما . سال ت :1386. ص 134و 135 منزلت حضرت زهرا (س) برخی می گویند : شرکت دادن زهرا (س) در قضیه ی مباهله هیچ دلالتی بر منزلت عظیم و فضیلت رفیع او ندارد . زیرا پیغمبر( ص ) از این جهت خانواده اش را آورد که آنان گرامی ترین و محبوبترین مردم نزد او بودند . تا ثابت کند که امادگی دارد در راه دین حتی عزیز ترین افذاد خود را قربانی کند ، این مسأله دلالت بر چیز دیگری ندارد . در پاسخ او می گوییم ، خداوند سبحان زهرا (س) را در قضیه ای شرکت داد که به بنای دین و حقانیت ان مربوط است ، و تا قیامت جوهره ی ایمان بدان بسته است . زیرا آنچه بناست با مباهله اثبات شود ، بشر بودن عیسی (ع)1 و نفی الوهیت او است . قرآن کریم این مشارکت را برای زهرا (س) جاودانه کرد ، تا بیان دارد که او در کمال سروری و فضیلت به مرحله ای رسیده که خداوند سبحان او را همراه پیغمبر ، علی ، حسن و حسین و سند صدق پیغمبر قرار داد ، چه خداوند سبحان پیغمبر را فرمان داد که اینان را یرای مباهله با خود ببرد نه اینکه پیغمبر اینان را ازپیش خود برده باشد . بنابراین آنان را برای این با خود نبرد که خانواده و اهل بیت او بودند . بلکه فاطمه ، پیغمبر ، علی ، حسن و حسین ، عزیز ترین موجودات و گرامی ترین مخلوقات نزد خداوند سبحان بودند . ................................................. 1 . مرتعشی عامل . سید جعفر . کتاب رنج های حضرت زهرا . ناشر / انتشارات تهذیب . / دفتر تبلیغات اسلامی .چ80.قم ص49 به گونه ای که خداوند اراده کرد که به همه ی مردم بفهمانند که بدرفتاری با این برگزیدگان پاکیزه نابودی همه چیز است و بدون آنان همه چیز در دنیا بی ارزش است در حدیث شریف نیز همین نکته اشاره شده است. شرکت دادن چند مرد و حصر عنصر زن در حضرت زهرا (س) در مباهله اشاره به این دارد که هیچ یک از زنان به مقام سروری و کرامت و منزلت زهرا (س) نزد خداوند متعال نمی رسند . بنابراین هیچ کس نمی تواند برای دیگران صفتی ادعا نماید که امتیاز و فضیلتی برای انان بر سایر زنان داشته باشد . بنابراین مقام و فضیلتی که برای بعضی از زنان پیغمبر (ص) مثل عایشه بر زنان امت ادعا می شود ، نمی تواند درست باشد . حضرت زهرا در آیات 1 . سوره کوثر :            1  در شأن نزول این سوره گفته شده ، زمانی که رسول خدا (ص) دو تن از فرزندان خود به نام های عبدالله و قاسم را از دست داد و دشمنان ان حضرت برای تضعیف او ، زبان طعن و شماتت گشودند . عاص بن وائل او را ابتر خواند ، که در لغت عرب به « مقطوع النسل» اطلاق می شود . ......................................................... 1 . سوره کوثر کوثر از ریشه ی کثرت است و بر چیزی اطلاق می شود که شأنیت کثرت در او باشد و مراد از کوثر خیر فراوان است . البته آن خیر کثیری که پیامبر در نتیجه ی اعطای خداوند ، مالک آن شده است . در آیه ی اول مشخص نشده و شاید بدین لحاظ باشد که با اطلاق و عدم تغییر آن ، عظمت و شأن خاص بدان ببخشد .برای کلمه ی کوثر در این سوره معانی متعدد مطرح شده است . علامه طباطبایی در المیزان با توجه به معنای آخرین آیه که دشمن آن حضرت را ابتر معرفی کرده ، مناسب ترین معنا را « کثرت » ذریه ی پیامبر اکرم (ص) ذکر می کند . کوثر یعنی ای پیامبر به تو دختری دادیم که مجسمه ی خیر است ، استوانه ی برکت و اسطوره ی بالندگی است . به تو دختری دادیم که اگر همه ی فضائل و سجایای انسانی را مجسم کنند زهرا می شود . ای پیامبر به شکرانه ی این نعمتی که به هیچ کس داده نشده و نخواهد شد ، نماز بخوان و در هنگام تکبیر دستهایت را بلند کن که این یک حالت خضوع است برای بنده و جلالتی است برای خدا .1 .................................... 1 . علامه امینی . فاطمه زهرا (س) طبع جدید . تحقیق .محمد امینی نجفی . ناشر /انتشارات استقلال تهران . ص 61 2 . آیه ی تطهیر «           1 » این ایه به گفته بیشتر محدثان اهل سنت و تمام علمای شیعه در خصوص اهل کساء نازل شده است . چنانچه در صحیح مسلم ترمذی و تفسیر کشاف و طبری و در المنثور مسترک حاکم ، منتخب کنز اللعمال و کتابهای دیگر از عایشه و ام سلمه و انس بن مالک و ابوسعید خدری و دیگران با مختصر اختلافی روایت کرده اند که چون آیه ی تطهیر نازل شد ، رسول خدا (ص) و فاطمه (س) و علی (ع) و حسن و حسین (ع) را خواندند و کسای خود را بر روی آنها انداختند و فرمودند :« اللهم اِنّ هولاء اهل بیتی فاذهب عنهم الرجس و طهرهم تطهیرا » در انتهای سوره ی واقعه می فرماید : « انه لقران کریم فی کتاب مکنون ، لا یمسه الا المطهرون 1 » . هیچ کس به قرآن کریم مسّ وجودی پیدا نمی کند مگر مطهرون . با توجه به این آیه تنها اهل بیت مسّ وجودی کتاب مکنون را دارند و این هم فضیلتی برای حضرت زهرا (س) است با توجه به این که منظور از اراده حق تعالی در این آیه اراده ی تکوینی است نه تشریعی و با توجه به احادیثی که معنای « رجس » را پاکی و از گناه و آلودگی می دانند. نه پاکی از نجاست ظاهری . ........................................... 1 . سوره واقعه . آیه 77 و 79 این آیه ی شریفه بزرگترین دلیل بر عصمت فاطمه زهرا (ص) از هر گونه و آلودگی است . بلکه می توان از بعضی جهات مقام صدیقه ی طاهره از بسیاری از أنبیاء و ائمه (ع) نیز برتر است . چنانچه از سخنان تاریخی امام حسین (ع) در شب عاشورا در پاسخ به بی تابی خواهرش زینب مشاهده م شود . امام علی (ع) با استناد به آیه ی تطهیر عصمت و طهارت زهرای مرضیه را یادآوری می کنند وقتی خلیفه ی اول با حضرت زهرا (س) به مضاربه برخاست و فدک را در اختیار آن حضرت بود مصادر کرد و دعوی آن حضرت را نشنید و شاهدانش را قبول نکرد . امام علی (ع) خطاب به وی گفت : شاهدانی هم بیاورد و تو او را تصدیق کنی ، کتاب خدا را تکذیب کرده ای زیرا آیه ی تطهیر شهادت خدا بر طهارت زهرا (س) است 1 . 3 . آیه ی ( لیله النور ) انا انزلناه فی لیله القدر 2: این آیه از جمله آیاتی است که علاوه بر معنا و تفسیر ظاهری به حکم تفسیر باطنی بر آن حضرت منطبق است .در تفسیر فرات کوفی با ذکر سند از امام صادق (ع) نقل شده است . که حضرت در تفسیر « إنا انزلناه فی لیله القدر » فرمودند : لیله فاطمه و القدر الله است . ................................................... 1 . علامه امینی . فاطمه زهرا (س) . طبع جدید . تحقیق .محمد امینی نجفی .انتشارات استقلال تهران . ص 72 2 . سوره قدر . آیه 1 سپس افزودند : پس هر کس که فاطمه را به درستی « کما هو حقه » بشناسد ، لیله القدر را درک کرده است ، و فاطمه به این نام ، نام گذاری شده و به خاطر ان که مردم از شناخت آن عاجزند . به راستی که چرا فاطمه (س) لیله القدر نباشد ، فاطمه لیله القدر است ، زیرا که در میان شب ها آنچه بی نظیر و مطلوب است شب قدر است . در میان همه زن ها نیز آن که بی نظیر و مطلوب است فاطمه است . از آن حضرت تعبیر لیل شده است . زیرا همان گونه که شب همه چیز را در بر می گیرد ، ظلم و ستم بنی امیه آن حضرت را در برگرفت . فاطمه شب و لیل است زیرا شب بیانگر پوشیدگی و مستوری و حجاب و عفت و حیا است . وبژگی شب قدر توبه و نزدیکی به خدا و اطاعت و بندگی و حفظ احکام است . ویژگی فاطمه (س) راه و روش سیره ی ان حضرت نیز قرب به خدا و اطاعت و بندگی او حفظ ارزش های الهی است . شب قدر تجمع ملائکه است و بهره از عالم ملکوت ، افزون تر خواهد بود . ان کس هم که بیشتر با فاطمه نزدیکتر شد ، و از آن حضرت بهره ببرد . از خوی و خصلت ملائکه حظ فزون تری برده و به عالم فرشتگان و تجرد و تقدس نزدیک تر می گردد ، بلکه از آنها نیز برتر می رود . 1 ................................................................ 1 . نیلی پور مهدی . فرهنگ فاطمیه . الفبای شخصیتی حضرت زهرا (س) . انتشارات مرکز فرهنگی شهید مدرس. چ 6 . 1387 4. آیه التقاء بحرین این آیه از جمله آیاتی است که علاوه بر معنا و تفسیر ظاهری به حکم تفسیر باطنی بر آن حضرت منطبق است « مرج البحرین یلتقیان ، بینها برزخ لابینیان ، یخرج منهما الؤلؤ و المرجان. غالب مفسران و محدثان و مورخان فریقین معتقدند که شأن نزول این آیات درباره ی تلاقی بحر نبوت و ولایت درباره ی حضرت فاطمه (س) و علی(ع) است . علامه بحرانی دوازده روایت که بعضی از آنها از طریق اهل سنت نقل شده ، ذکر می کند که مراد از بحرین علی و فاطمه هستند که هیچ گاه بر یکدیگر بغی و سرکشی نمی کنند 1. حضرت زهرا (س) در روایات حدیث 8 : عبدالله بن بریده عن ابیه ، سالت رسول الله صلی الله علیه و اله ، أَی النساءِ أحبَّ الیک . قال : فاطمهٌ . قُلت : مِن الرجال : قالَ : زوجها ، عبدالله بن بریده از پدرش چنین نقل می کند : که روزی از رسول خدا پرسیدم : یا رسول الله چه کسی از بین زنان در نزد شما از همه محبوب تر است ؟ حضرت فرمودند : فاطمه (ع). عرض کردم از مردان چه کسی ؟ فرمودند شوهرش .2 ...................................................... 1 . نیلی پور مهدی . فرهنگ فاطمیه . همان . ص 78 2 . بلغانی . حمید احمد . سینه فاطمیه . احادیث و کرامات حضرت زهرا . زائر آستانه مقدسه . چ تابستان 88.ص28 حدیث 10 . عن الرضا (ع) : قال رسول الله (ص) : انی سمیت ابنتی « فاطمه » لاِنَّ الله عزوجل فطمها و فطم من احبها من النار . امام رضا (ع) به نقل از رسول اکرم فرمودند : همانا من اسم دخترم را فاطمه گذاشتم چرا که خداوند عزوجل ایشان و محبان ایشان را از اتش جهنم باز داشته است .1 حدیث 15. قال رسول الله (ص) إنَّ ابنتی فاطمه من قلبها و جوارحها ایمانا الی مشاشینها فقفرعت لطاعیع الله . رسول خدا فرمودند : براستی که خداوند متعال قلب و جوارح دخترم فاطمه (ع) را تا عمق وجودش مملوّ از ایمان کرده است و همانا او خود را برای اطاعت و عبادت الهی فارغ نموده است . 2 حدیث 16 . عن حسن البصری : ما کان فی هذه الامه اعبد من فاطمه . کانت تقوم حتی تورم قدماها . از حسن بصری چنین نقل می کنند که من در میان این امت کسی را عابد تر از فاطمه زهرا (س) نیافتم وی همیشه در قیام ( عبادت الهی ) بود . به قدری که پاهایش از کثرت قیام و عبادت وَرم کرده بودند . 3 ............................................................................ 1 . بلغانی . حمید احمد . سینه فاطمیه . احادیث و کرامات حضرت زهرا . همان . ص 30 2. همان . ص 36 3 . همان . ص 36 فاطمه (ع) و پرورش تربیت فرزندان در تکوین شخصیت انسان سه عامل مهم وراثت ، محیط و مربی کارساز است . بنابراین نقش مربی در اصول تربیتی ، جایگاه خاصی داشته . اگر چه فرزندان فاطمه ی زهرا علیه السلام و علی علیه السلام ذاتاً بچه های پاک و ساخته شده ای بودند ولی هر انسانی به هر اندازه در مراتب والای کمالات انسانی قرار بگیرد ، باز هم اخلاق و رفتار و ویژگی های مربی در ساختار فکری و فرهنگی او مؤثر خواهد بود . حضرت فاطمه علیه السلام با یک مدیریت صحیح و به کار بستن ویژگی های تربیتی توانست فرزندانی را به جامعه ی اسلامی تحویل دهد ، که هر کدام منشأ آثار خیر و پیشرفت دین و احکام الهی شوند و عملاً به الگوها و اسوه های مقاومت ، شرف ، هدایت ، بخشش ، سخاوت ، ایثار ، جانبازی و شهادت و ... تبدیل گردند . حال اینک به بخشی از روشهای تربیتی آن بانوی بزرگ می پردازیم . 1 . پرورش عبادی فاطمه (س) : آن چنان در عبادت پیش رفت که پاهایش متورم شد ، ایشان از نظر بندگی پیشتاز همه بود تا آنجا که عابدان را به تحیر واداشت . لذا فرزندش امام حسن (ع) می فرماید : مادرم فاطمه را در شب جمعه در محراب عبادت دیدم که به عبادت و نماز مشغول است ، او پیوسته به سجود و رکوع مشغول بود که شب به پایان رسید . با توجه به این که بهترین روش تربیتی و پرورشی شیوه ی عملی الگو است ، دختر گرامی پیامبر خدا از راه عبودیت و بندگی ، آن هم در برابر دیدگان معصوم فرزندانش توانست آنان را به کمال مطلوب برساند . به همین جهت دختران فاطمه جای خالی مادر را پر کردند و نماز شب را ترک نکردند 1. 2 . عدالت پروری : پدر و مادر نباید در میان فرزندانشان بدون جهت فرق بگذراند و از این طریق حسادت و کینه توزی را در میان آنان ایجاد نمایند . رسول خدا (ص) می فرماید : در میان فرزندان خود به عدالت رفتار کنید ، همانگونه که دوست دارید دیگران در مورد شما به عدالت و محبت رفتار کنند. حضرت فاطمه (س) در پرورش فرزندان خود طوری رفتار می کرد که همه را از عدالت پروری خویش خشنود می خواست و با عواطف محبت آمیز مادری تک تک آنان را به این صفت انسانی و اسلامی تشویق می کرد .2 روزی دو فرزند دلبند فاطمه (س) ، حسن و حسین (ع) ، در حضور پیامبر خدا کشتی گرفتند . دراین میان فاطمه (س) که پدر بزرگوارش امام حسن را به پیروزی بر اما حسین (ع) ترغیب می کند ، حضرت زهرا بر اساس روح دادگری خود عرض کرد : پدر جان ! فرزند بزرگ را بر علیه فرزند کوچک ترغیب می کنی ؟ .................................................................. 1 . حسین زاده . سید علی . سیره تربیتی پیامبر اهل بیت . ج 1 . پژوهشگاه حوزه ی دانشگاه . قم . ص 128 2 . همان . ص 129 رسول گرامی اسلام فرمودند : تو اطلاع نداری که برادرم جبرئیل ، حسین (ع) را برای پیروزی بر حسن (ع) تشویق می کند . روزی امام حسن با امام حسین در کنار یکدیگر مشغول نوشتن خط بودند و هریک به دیگری می گفت خط من بهتر از خط تو است و سرانجام داوری را به مادرشان واگذار کردند ولی آن حضرت برای اینکه دل هیچ کدام را نشکند ، از ذاوری خودداری کرد و این موضوع را به علی (ع) واگذار نمود امام علی (ع) این قضیه را به پیامبر خدا و آن حضرت نیز به جبرئیل و بدین ترتیب کار داوری به اسرافیل و خدای عالمیان کشیده شد ، جبرئیل از خدا ابلاغ کرد که باید فاطمه بین آنها داوری کند ، آن مادر مهربان و دادگر فرمود : ای فرزندان عزیزم ! من دانه های این گردنبند را به زمین می ریزم هر کس تعداد بیشتری از انها را بردارد خط او بهتر است . بلافاصله گردنبند را از گردنش باز کزد و دانه های ان را به زمین ریخت . جبرئیل به امر الهی به این منظره ی زیبا تماشا می کرد ، وقتی هر کدام به طور مساوی دانه ها را برداشتند جبرئیل به فرمان خدا آن یک دانه ی باقیمانده را تقسیم کرد و هر کدام یک نصفه برداشتند و دل هیچ کسی نشکست .‍1 3 . محبت : حضرت فاطمه (ع) مانند مادران دلسوز دیگر نسبت به بچه هایش بسیار مهربان بود و با آنان با محبت خاص معاشرت می کرد و خود مانند شمع سوخت و به آنان روشنایی می داد . در احادیث امده ، ........................................................................ 1 . بحار الانوار . ج3 . ص 28 که آن حضرت سرگرم فرزندش حسن (ع) بود در حالی که با مولا شوخی می کرد و کانون خانواده را گرم و با صفا نگه می داشت، فرمود : ای فرزندم ! شبیه پدرت باش ، موانع را از مسیر حق دور کن ، هرگز از افراد کینه توز و فرو مایه پیروی نکن . علی (ع) در مورد محبت فاطمه می گوید . علی (ع) نقل می کنند روزی وارد اتاق فاطمه شدیم دیدم که وی بر پشت دراز کشیده و حسین نیز بر سینه ی او در خواب است . این نشان شدید علاقه ی متقابل فاطمه و فرزندانش را نشان می دهد . 1 4 . دوستی . از جمله روش های تربیتی حضرت زهرا نوع دوستیاو بوده است . ایشان در برابر چشمان تیز بین فرزندانش به مردم کمک می کرد .ولی خود گرسنه می ماند . فاطمه گردنبندش را به فقرا ایثار کرد و آنان را مورد نوازش قرار می داد و از پول آن پارچه هایی خریداری نمود و برای بی لباس ها لباس مناسب تهیه گردید ، و پرده های خانه اش را در اختیار پیامبر خدا قرار داد و با آن عریان ها را پوشاند . حدیث در حق آن حضرت صادر شد . حدیث « فاطمه بضعه منی » آن حضرت نه تنها در مسائل اقتصادی و رفع مشکلات روزمره ی مردم پیشگام بود ، حتی از نظر اخلاقی و عواطف انسانی و ارشاد و هدایت مردم نیز به کمک آنان می شنافت . ..................................................... 1 . بحار الانوار . ج 43 . ص 28 و م صالح مردم را پیگیری می کند و در حقشان دعا می فرمود و از این طریق فرزندان خویش را به چنین عواطف اسلامی پرورش می داد .1 پرستش و نیایش فاطمه (ع) فاطمه ی زهرا سلام الله علیها از هر چیز به خود سازی و کمال جویی می پرداخت و هر روزی که از عمراو می گذشت ، عبادت و تهجدّش رو به فزونی می گذاشت و اکثر شبه ها را به دعا و پرستش خدا و شب زنده داری می گذرانید ، در مورد عبادت فاطمه دوست و دشمن اعتراف کرده اند که وی پیشگام ترین افراد در این زمینه بوده است . چنانچه از حس بصری آمده است . در میان امت اسلامی بیش از فاطمه به عبادت نمی پرداخت ، او آنچنان در این زمینه پیش رفت که پاهای مبارکش متورم شد ، حضرت امام حسن مجتبی می فرمایند : من در دوران کودکی به سر می بردمو مادرم را می دیدم که چگونه به راز و نیاز می پردازد ، از جمله شبی دیدم مادرم در محراب عبادت به نماز ایستاده و مرتب به رکوع و سجود می پرداخت .2 ...................................................................... 1 . بابا زاده . علی اکبر . سیری در سیره حضرت زهرا . سنابل . چ 1383 . قم ص 133و 134 2 . بابا زاده . علی اکبر . سیری در سیره حضرت زهرا .محدث چ 1380 ص 113 و . 114 او در این حال بود تا اینکه شب به پایان رسید ،‌که ان حضرت یکایک مؤمنین را با نام و نشان دعا می کرد ولی در مورد خودش درخواست نمی کرد . از او پرسیدم مادر چرا دیگران را دعا می کنی ولی خود را دعا نمی نمایی ! فرمودند : اول باید دیگران را دعا کرد سپس خودمان را . نیایش فاطمه (س) فاطمه زهرا در کنار نماز و رکوع و سجود طولانیش به دعا و نیایش می پرداخت و در این میدان عارفانه به قدری پیش می رفت که گویا همه چیز ها و نهان ها برای او پیدا بود . وی می توانست با مأمورین آسمانی که از دید دیگران نامرئی و ناپیدا بودند ، مذاکره و گفتگو کند و نادیده ها را ببیند و به جایی رسد که بین خالق و مخلوق پرده ها و حجاب ها بی معنی باشد . او از طریق دعا و نیایش با نگرشی به درون خود توانست تام امیال و شهوات مادی را کنار زند و با تجلی و روح ملکوتی به قله ی کمال پرواز کند . و با رسیدن به کمال مطلق ، عالم خلقت را با آیت بِاذِنی به تسخیر خود در آورد . و آن گاه همه چیز و همه جا به تصرف فاطمه در آید . اگر فاطمه توانست ملائکه و مأمورین آسمانی را به خدمت خود استخدام کند و خازن بهشتی و جبرئیل و میکائیل را به مأموریتها وادارد و تصرفات و تحولات محیّر العقول در جهان پدیدار سازد و از طریق چادر پاره پاره ی پرفروغش خانه ی یهود را منور ساخته و دهها پیروان مذاهب دیگر را به صراط مستقیم اسلام هدایت نماید و همگی از این مقوله سرچشمه می گیرد . ابن عباس می گوید : فاطمه زهرا در رکعت نماز خواند و با خدای خود به راز و نیاز پرداخت ، سپس دستهایش را به سوی آسمان بلند کرد و چنین عرض داشت : ای خدا و مولایم ! تو را به حق محمد و علی و حسن و حسینم ،‌همچنانچه برای بنی اسرائیل مائده نازل فرمودی ، برای ما نیز مائده بفرست . ابن عباس می گوید : هنوز دعای فاطمه به پایان نرسیده بود که طبقی پر از طعام بهشتی نازل شد . 1 بیماری و مرگ پس از حجه الوداع محمد (ص) گفت که وی اولین نفر از خانواده اش بود که پس از مرگ به وی ملحق شد ، محمد چند روز پس از آن درگذشت ، فاطمه بسیار غم زده شد و پس از مدتی درگذشت . 2 ............................................... 1 . محمود جباری . نصائص الفاطمیه .ویژگی های فاطمه . انتشارت ام ابیها . قم چ 1389 2 . نیلی پور . مهدی . فرهنگ فاطمیه . الفبای شخصیتی حضرت زهرا . انتشارات مرکزفرهنگی شهید مدرس.چ6 . 1387 بعضی منابع اولیه چنین می نماید که در پایان عمر او با ابوبکر که تقاضای عیادت او را داشته است ، آشتی می کند اما اکثریت منابع چنین می نویسندکه اوتاپایان عمرازابوبکرعصبانی بود ، به گفته دانش نامه ی اسلام زمان مرگ فاطمه (س) شش ماه پس از مرگ پدرش بوده است به گفته ی قول غالب مرگ او در آرامش بود ، او خودش را با کمک همسرش شستشو می دهد و در آرامش به استقبال مرگ می رود اما این در تضاد با روایتی است که در منابعی مانند یعقوبی آمده است ، این منابع چنین می گویند که زنان قریش و همسران پیامبر به دیدن فاطمه (س) می آیند . اما فاطمه به اسماء بیوه جعفر ابن ابی طالب می گوید : که از ورود آنان جلوگیری کنند . زیرا فاطمه در وضع بسیار بدی بود و در اثر بیماری نحیف شده بود به مانند سایر اتفاقات زندگی خصوصی فاطمه مرگ او نیز در هاله ای از ابهام است 1. تدفین به گفته دانشنامه اسلام اکثر منابع اولیه تدفین فاطمه را شبانه مخفی و بدون حضور ابوبکر و عمر می دانند اما نقل قول هایی نیز وجود دارد که ابوبکر در مراسم تدفین حضور داشته و نماز میت را بر فاطمه خوانده است . ............................................................ 1 . عزیز الله عطاری. ترجمه سند فاطمیه . ترجمه محمد رضا عطایی.انتشارات عطارد . چ اول 1386.ص 426 و نیس صوفی معتقد است به دلیل تواتر روایت های تاریخی فاطمه از ابوبکر به نظر می رسد مراسم کفن و دفن فاطمه به خواسته ی او در شب انجام شده تا ابوبکر به عنوان رئیس جامعه نتواند با مراسم تشییع او کاری داشته باشد . 1 محل دفن تقریبا تمام منابع موافق هستند که فاطمه (س) در قبرستان بقیع دفن شده است و به نوشته دانشنامه اسلامی بعضی منابع محل قبر را مشخص می کنند. به نوشته این منابع محل دفن فاطمه در کنار مسجد رقیه ( به نام 2 همان زنی که مسجد را بنا کرده است ) .در گوشه ی دار عقیل و برادر علی ، به فاطمه هفت ذراع از خیابان است ، اما طبق گفته ی سایر منابع بعد از دفن یا مدتی بعد از آن دیگر محل دفن نامعلوم بود . المسعودی می نویسد : که مقبره ای وجود داشته است که در کتیبه موجود در آن مقبره نام فاطمه و سه نفر دیگر از خاندان علی به عنوان صاحبان مقبره نوشته شده بود .( مسعودی تنها کسی است که چنین جزئیاتی را بیان می کند ) اما المقدسی مقبره ی فاطمه را در فهرست مکان هایی قرار می دهد که در مورد آن اختلاف نظر وجود دارد . اما محتمل است که فاطمه « فی الحجره » دفن شده باشد 3 . ....................................................... 1 . عزیز الله عطاری . همان . ص 428 2 . همان 3. همان . ص 256 فهرست منابع *قرآن کریم 1 . احمدی . حبیب الله . فاطمه (ْس)الگوی زندگی . انتشارات فاطمیه . قم . 1386 2 . امینی . علامه . فاطمه زهرا (س) طبع جدید . تحقیق . محمد امینی نجفی . انتشارات استقلال تهران . بی تا 3 . بابا زاده . علی اکبر . سیری در سیره حضرت زهرا .سنابل . چاپ 83 . بی تا 4 . بابا زاده . علی اکبر . تحلیل سیره فاطمه زهرا . محدث . چاپ اول . 1385 5 . جباری . محمود . فضائل الفاطمیه . ویژگی فاطمه (س) . انتشارات ام ابیها . قم . 1389 6 . جلبانی . حمید احمد . صحیفه فاطمیه . احادیث و کرامات حضرت زهرا . زائر آستانه مقدسه . 1388 7 . حسین زاده . سید علی . سیر ه تربیتی پیامبر اهل بیت . پژوهشگاه حوزه ی دانشگاه . قم . بی تا 8 . علی . علامه . بحار الانوار 9 . سوئزی . مهدی . صاحب امتیاز . شورای فرهنگی اجتماعی زنان . طراح : کامران مهور زاده . تهران . بی تا 10 . سهادت پرور . علی . جلوه نو . پرتویی از فضائل معنوی حضرت زهرا . تهران 1379 . 11 . عطاری . عزیز الله . ترجمه مسند فاطمه زهرا . ترجمه محمد رضا عطایی . انتشارات عطارد . چاپ اول . 1386 12 . مرتعشی عامل . سید جعفر . انجمن های حضرت زهرا . انتشارات تهذیب . قم 1380 13 . معین . محمد . فرهنگ فارسی معین . به اهتمام عزیز الله علی زاده . محمود نامتی . تهران . ثامن . جلد دوم . 1386 14 . نیلی پور . مهدی . فرهنگ فاطمیه . الفبای شخصیتی حضرت زهرا . بی تا . 1387


 
  

 
دسته بندی: <-PostCategory-> | تاريخ: 21 / 10 / 1391برچسب:, | ساعت: 13:55 | نویسنده: عادل خمیسی نیا
 


 
  

 
دسته بندی: <-PostCategory-> | تاريخ: 11 / 10 / 1391برچسب:, | ساعت: 13:47 | نویسنده: عادل خمیسی نیا
 

 

    مقدمه
بسم الله الرحمن الرحیم
و الحمدولله رب العالمین و صلاة و سلام علی اشرف الأنبیاء و المرسلین ابا القاسم محمد وعلی آله الطیبین الطاهرین
انسانها بر اساس فطرت الهی خود نمی توانند ظلم و ستم را تحمل کنندو همیشه خواستار حق و عدالت هستند ، و هر وقت ظلمی به خود یا دیگران برسد ناخودآگاه از خود واکنش نشان می دهند و برای گرفتن حق خود استقامت از خود نشان می دهند .
اما حسین (ع) نیز از این فطرت مستثنی نبوند ایشان وقتی گسترش فسق و جور را مشاهده کرد از خود واکنش نشان داد و حماسه جاویدان عاشورا را بوجود آورد. حماسه ای که هرچه زمان به جلوتر می رود اثرش بیشتر نمایان تر می شود .
عاشورا نه یک حادثه ، یک فرهنگ است ؛ فرهنگی برخاسته از متن اسلام ناب که نقش حیاتی را در استحکام ریشه ها ، رویش شاخه ها و ... ایفا کرده است . عاشورا هیچگاه در محدودة زمان و جغرافیای خاصی محصور نمانده است ، بلکه همواره الهام بخش تشیّع در راستای حرکت ها ، جنبش ها و قیام های راستین شیعه بلکه بسیاری از نهضت های دیگر در برابر کانون های ظلم و کفر و نفاق بوده است.
عاشورا آثاری از خود بر جای گذاشت که معنای اسلام را کامل کرد و طاغوت را از بین برد ، احیای امر به معروف ونهی از منکر ، احیای ولایت ، ایجاد قیام های متعدد اسلامی و ... همه بیانگر عظمت این نهضت جاویدان می باشد .
 وجود آثار در پی هر نهضتی مربوط به قیام امام حسین (ع) نمی باشد ؛ بلکه به دوران هابیل و قابیل بر می گردد زمانی که با هم به ستیز برخاستند نتایجی در پی داشت . پس وجود آثار در پی هر نهضتی از ابتدا بوده و هست.
 هدف محقق از انتخاب این موضوع ، این است که در حال حاضر در مورد حادثه ي عاشورا و حوادث بعد از آن بدعت های فراوانی وجود دارد و دشمنان سعی دارند که به حماسه ی عاشورا رنگ غیر دینی بدهند ؛ لذا محقق بر خود لازم دید که در دفاع از آیین ناب محمدی (ص) بر آید و حقیقت این حماسه را به دشمنان اسلام بشناساند .
مهم ترین نتیجه ای که محقق گرفته است این است که اسلام بدون قیام امام حسین (ع) فراموش می شد و مردم به جهالت ابدی مبتلا می شدند .
 
 
« آثار و نتایج حماسه ی عاشورا »
معرفی امام حسین (ع)
اشعه ی آفتاب وجود امام حسین (ع) باا سوابقی که جبرئیل از ولادت او به پیغمبر خدا خبر داده بود رو ز پنجشنبه سوم شعبان سال چهارم هجرت از مشرق دامان فاطمه ی زهرا در خانه ی امیر المؤمنین (ع) پرتو افکن گردید . وجود مبارک امام حسین (ع) شاخه ای از شجره ی طیبه بود که در بقاء اصل شریعت تأثیر عمیقی گذاشت و قانون وراثت را در نقل غرائض طبیعی و خوی ها و صفات تثبیت نمود.1
 
 
 
 
1.       محمدباقر مدرس - شخصیت امام حسین (ع) از عاشوراتهران ؛ نثر دار الکتب الاسلامیه-1380-ص9-
 امام حسین (ع) همراه برادر ارجمندش در دامان پاک مطهر و مبارک پدر و مادر و جد بزرگوارش بزرگ شد و از سرچشمه ی زلال مکتب نبی اکرم (ص) و فضایل بلند اخلاقی و باران مهر و محبتش تغذیه و از عشق و علاقه و توجه فراوانش بهره مند گردید .
امام در عصر حکومت علوی در کلیه ی مواضع گیری ها و جنگ و نبردهای پدر بزرگوارش علی (ع) در کنار آن حضرت قرار داشت و در نبرد با ناکثین و مارقین ، لحظه ای ضعف و سستی به خود راه نداد؛ با اینکه پدر ارجمندش به جهت بیم از قطع دودمان رسول اکرم (ص) بواسطه ی شهادت ایشان و برادرش حسن (ع) ، به حیات و زندگی انها سخت علاقه مند بود .
امام حسین (ع) بعد از پدر بزرگوارش در کنار برادر خویش امام حسن (ع) قرار گرفت و در جهت خلافت همانند دیگر مسلمانان با برادر خود ، بیعت نمود وبا اینکه معاویه برای از چشم انداختن امام حسن (ع) و پراکنده ساختن طرفداران وی و پایان دادن به حکومت قانونی او تمام عوامل فریبنده ی خود را به کار گرفته بود ، هیچ گاه از موضع برادرش ححسن (ع) که هر یک از جد بزرگوارش و پدر ارجمندش به امامت وی تصریح کرده بودند ، پا فراتر ننهاد .
در واقع مسلمانان پس از گذشت دو دهه از سلطه ی بنی امیه به درنده خویی و جاهلیت این حکومت یقین حاصل کردند و مشاهده ی این اوضاع ، پایگاه های مردمی یعیان را برای ورود به عرصه های کارزاری جدید بر ضد نظام حاکم ، مهیّا ساخت و بدین سان شرایط مناسب شوریدن بر حکومت فراهم شد و با مردن معاویه و بر سر کار آمدن یزید فاسق باده نوش که احکام دین را گستاخانه به تمسخر می گرفت و بر بیعت گرفتن از بزرگان صحابه و عموم تابعان و افراد ظلم ستیزی نظیر امام حسین (ع) سرور ذات ناپذیر و پیشوای مسلمانان ، پافشاری نشان می داد ، شروط لازم را برای آن حرکت کامل گردید .
امام حسین (ع) پس از جان فشانی ها و شجاعت های بی نظیر در ماه محرم الحرام سال 61 هجری،در دشت کربلا به فیض شهادت نائل شدند.سلام ودرودخدا بر خاک مطهر ایشان باد.1
 
 
 
1.       گروه مؤلفان-پیشوایان هدایت ترجمهء: عباس جلالی ج5 قم-مجمع اهل بیت (ع) -1385-ص20
علت قیام امام حسین (ع)
در ساختمان نهضت مقدس حسینی سه عنصر اساسی دخالت داشته است و مجموعا سه عامل به این حادثه ی بزرگ شکل داده است .یکی اینکه بلافاصله بعد از درگذشت معاویه ، یزید بن معاویه فرمان می دهد که از حسین بن علی (ع)الزاما بیعت گرفته شود. امام در مقابل این درخواست امتناع می کند ،آنها فوق العاد ه اصرار دارند ، به هیچ قیمتی از این تقاضا صرف نظر نمی کنند ، و امام شدیدا امتناع دارد و به هیچ قیمتی حاضر نیست به این بیعت تن بدهد ، از همین جا تضاد و مبارزه ی شدید شروع می شود.
عامل دومی که در این نهضت تأثیر داشته است و باید آن را عامل درجهء دوم و بلکه سوم به حساب آورد این است که پس از آنکه امام به واسطه ء درخواست بیعت در چنین شرایطی قرار می گیرد که از آن طرف اصرار و از طرف ایشان انکار است ، به مکه مهاجرت می کنند . پس از یکی دو ماه اقامت در مکه ، خبر چگونگی قضیه به مردم کوفه می رسد .
آنوقت مردم کوفه به خود آمده ، امام را دعوت می کنند . بر عکس آنچه ما غالبا می شنویم و مخصوصا در بعضی کتب درسی می نویسند ، دعوت مردم کوفه علت نهضت امام نیست ، نهضت امام علت دعوت مردم کوفه است . نه چنان بود که بعد از دعوت مردم کوفه امام قیام کرد ، بلکه بعد از اینکه امام حرکت کرد و مخالفت خویش را اعلام کرد و مردم کوفه از قیام امام مطلع شدند ، چون زمینه نسبتا آماده ای در آنجا وجود داشت ، مردم کوفه گرد هم آمدند و امام را دعوت کردند .1
عامل سوم ، عامل امر به معروف و نهی از منکر است ؛ امام حسین (ع) از روز نخست از مدینه با شعار امر به معروف ونهی از منکر حرکت کرد . از این نظر ، مسئله این نبود که چون از مام حسین (ع) بیعت خواسته اند و او بیعت نکرده ، پس قیام می کند ، بلکه اگر بیعت هم نمی خواستند ، باز قیام را لازم می دانستند ، نیز مسئله این نبود که چون مردم کوفه از ایشان دعوت
 
 
1.      شهید مرتتضی مطهری، حماسهء حسینی ج1 صدرا-تهران-1363-ص197
کرده اند قیام می کند ، زیرا دیدیم حدود یک ماه و نیم بعد از خودداری از بیعت بود که دعوت کوفیان آغاز شد . از این دیدگاه ، منطق امام حسین (ع) منطق اعتراض و تهاجم برحکومت ضد اسلامی بود ، منطق ایشان این بود که چون جهان اسلام را منکرات و فساد و آلودگی فرا گرفته و حکومت وقت به صورت سرچشمهء فساد در آمده است ، ایشان به حکم مسئولیت شرعی و وظیفهء الهی خود باید قیام کند ، عامل امر به معروف و نهی از منکر یک عامل مستقل و اساسی است که امام آن را به صراحت فرمودند. 1
 
 
آثار و نتایج قیام امام حسین
هر قیامی که برای تحقق اهداف الهی صورت گیرد به ناچار آثاری از خود به جای می گذارد ، قیام امام حسین (ع) نیز که برای تحقق آرمانهای الهی صورت گرفته است آثار گهر باری بر جای گذاشت ؛ شایسته است به برخی از نتایج این قیام الهی اشاره گردد.
تحول فکری
یکی از مهم ترین آثار و پیامدهای عاشورا تحول فکری در مردم بود . تحول فکری ناشی از قیام عاشورا بسیار ژرف و گسترده است . این تحول از همان روز عاشورا و در وسط میدان شروع شد . برای نمونه حر از فرماندهان ارشد سپاه عمر سعد است که متحول شد و به کاروان عاشورا پیوست . سی و دو نفر از لشکریان ابن سعد ، تحت تأثیر معنویت امام حسین (ع) عزم اصحاب امام راسخ تر شد و خانواده و فرزندان آنان برای ادامه راه آماده تر شدند .این تأثیر گذاری روز به روز بیشتر شد و افکار دانشمندان و توده ء مردم را تحت تأثیر قرار داد.2
 
 
 
1.       مهدی پیشوایی-نگرش بر زندگانی اجتماعی ،سیاسی و فرهنگی امامان معصوم (ع).قم امام صادق(ع).1389.ص166
2.      شهید مرتضی مطهری. تربیت حسینی تهران؛ صدرا 1360 ص 177
جاذبهء شخصیت امام حسین (ع) و عظمت نهضت عاشورا از مرزهای زمان و مکان عبور کرد و در ادوار مختلف و نقاط مختلف جهان اندیشه ها را متوجه خود ساخت . عاشورای حسینی تمام لایه های اجتماعی را نیز تحت تأثیر خود قرار داد و نه تنها توده ها و افکار عمومی را به خود جلب کرد بلکه چشم اندیشمندان ، متفکرین و جنبش های آزادی بخش در جهان نیز به انقلاب و نهضت تربیتی و اجتماعی ابا عبدالله (ع) خیره گشت و هر کدام به نوعی از مکتب آزادی بخش و تربیتی عاشورا در اصلاح ، تربیت و تحول در جوامع خود بهره مند جستند .
شدت قساوت و بی رحمی در عاشورا به حدی بود که وجدان هر انسانی را به اعتراض وا می داشت . 1
عاشورا مبدأ‌تحول روحی عجیبی بود که منجر به چندین قیام و شورش اجتماعی گردید و هم اکنون پس از قرن ها هر کس شرح آن حوادث جانسوز را می شنود بی اختیار به هیجان می آید و اشک از چشمانش سرازیر می شود ، پی آمدهای عاشورا ، خطابه های حماسی ، موعظه ، پند و اندرزهای اخلاقی و تربیتی امام حسین (ع) و یارانش و خطبه های آتشین حضرت زینب (س) و حضرت سجاد (ع) و ام کلثوم و صحنه های دلخراش اسارت ، تحول عمیق روحی روانی بود که منجر به رخدادهای اجتماعی عظیمی از کوفه تا مدینه و مکه و سراسر جهان اسلام گردید . هنوز آثار و پیامد عاشورا و فرهنگ حماسی این نهضت مقدس در عالم نور افشانی می کند . از جملهء آثار  و نتایج این حماسه ء جاویدان ، انقلاب پر برکت اسلامی ایران و بیداری مسلمانان در سراسر جهان است .
 
 
 
 
 
 
1.       شکر الله دانش ، عاشورا بعثتی دوباره تهران؛ بنفام 1388 ص 147
2.      شکر الله دانش عاشورا بعثتی دوباره همان ص 147
احیای اسلام محمدی
تربیت شدگان محمد (ص) و علی (ع) رسالت و مسئولیت اساسی تربیت جامعه را پس از آنها بر عهده گرفتند . بهترین آموزشگ ها تربیتی آنها که خلاصه و فشرده ای از نظام تربیتی اسلام و شیوهء پرورش مصطفوی است در کربلا به نمایش گذاشته شد .رهبر بی نظیر مکتب عاشورا حسین بن علی (ع) در خطبه ها و نامه های خود از مدینه تا ظهر عاشورا پدیده ای مبارک برای بیدار کردن خفته گان جامعه ، تحریک حس دینی و شکوفایی کرامت انسانی بود .
حادثه ء کربلا یک تجسم است از اسلام در همه جنبه ها ، اما جانبدار و روحدار حادثهء امام حسین (ع) گویی برای ایجاد یک نمایش حماسی و پرخاشگری و تراژدی و عشق الهی و مساوات اسلامی و عواطف انسانی ، همه در آخرین اوج ، به وسیلهء قهرمان های مختلف از پیر و جوان ، زن و مرد ، آزاد و برده، بالغ و کودک بوجود آمده و همه ابعاد اسلام را هم نشان می دهد ، هم توحید و عرفان و عشق الهی ، و تسلیم رضا و مزد محبت با حق باختن و پاک بازی با خدا ، وهم در عین حال جنبهء اعتراض و پرخاشگری شدید و همدردی با محرومان و هم حماسهء اخلاقی تحرک و تحمس شجاعت و حماسهء انسانی و هم و عظ و اندرز و سکون خاص به آن و هم برابری و مساولت اسلامی و هم تجلی عالی ترین عواطف اخلاقی و اسلامی ، مثلا ایثار ابوالفضل (ع)، فداکاری ها و سبقت در آن ، این است معنی جامع بودن قیام حسینی ، اولا از نظر هدف و مقصد و ایده و فکر ، حامل همهء ایده های اصلی اسلام است نه یک جنبهء خاص ، ثانیا از نظر بازی کنندگان و متعهدان به نقش.
حماسهء جاویدان عاشورا وجدان خفتهء مردم را بیدار کرد ، غیرت دینی آنها جوشید و استعدادهای انسانی و خداجویی مردم کشف و رشد کرد .1 امام حسین (ع) خود و تمام فرزندان و اقربای خویش را فدا کرد و پس از شهادت او اسلام قویتر شد .2
 
 
 
 
1.       شکرالله دانش عاشورا بعثتی دوباره همان ص 147
2.      فضایل و سیرهء امام حسین (ع) در کلام بزرگان- عباس عزیزی قم ؛ صلاة 1381-ص 145
اگر چه یاد دین شامل همه چیز حتی مبارزه با طاغوت و آزاد مردی نیز می شود به عبارتی اسلا افزون نمی خواهد و همه چیز را به اندازه در درون خود دارد . با این حال در برخی از حوادث بعضی از اصول اسلام بیشتر مورد توجه قرار می گیرد . همانطور که حضرات معصومین (ع) همه شجاع ، حلیم ، صادق ، تقی ، نقی ع راضی و .... بودند. اما با این حال بنا به شرایط خاصی که بر ایشان پیش می امد ، برخی از خصوصیات در ایشان بیشتر جلوه می کرد .مثلا در زمان امام باقر(ع) جنگی رخ نداد تا شجاعت امام به ظهور برسد .بلکه شرایط زمان، زمینهء شکافتن علم پیامبر را بعد از سالیان دراز برای امام فراهم ساخت . از این رو به ایشان باقر می گفتند.
در عاشورا همه دین با همه زوایای آن به نمایش در آمد. اما برخی از اجزای آن بنا به اقتضای شرایط خاص آن ظهور و بروز بیشتری یافتد که آزاد مردی و ایستادگی در برابر طاغوت از مهم ترین آنهاست . 1
امام حسین (ع) به همگان یاد دادند که نباید با طاغوت دست داد ،‌نباید در برابر او ضعف نشان داد حتی اگر به قیمت از دست دادن همه چیز تمام شود . امام با قیام خویش یاد داد که نباید در برابر ظلم اشک ریخت بلکه باید فریاد کشید باید شمشیر برداشت، باید به پا خواست که در غیر این صورت گناه مظلوم کمتر از ظالم نیست . امام یاد داد که باید آزاده باشیم و با آزادگی زندگی کنیم که اگر ملت ها از امام می آموختند دولت ها ، رم نمی کردند و به جای سرکشی و عربده کشیدن ، خدمت می کردند و منت می بردند .2
 
احیای ولایت
بنی امیه با رفتار خود و حرمت شکنی نسبت به اهل بیت (ع) به شأن و جایگاه ولایت در جامعه آسیب وارد نمودند و عاشورا احیاگر ولایت است .
 
 
 
1.       محمد تقی اکبر نژاد از شور تا شعور حسینی قم؛ صفحه نگار-1385-ص40
2.        محمد تقی اکبر نژاد از شور تا شعور حسینی ص 40
امام حسین (ع) پس از ورود به مکه خطاب به مردم بصره نامه ای نوشت و آنان را به هدایت و رشد دعوت کرد . آن حضرت حضور در عاشورا و همراهی با ولایت را مایهء سعادت و کمال دانسته است ؛ « وإن تسمعوا قولی و تطیعوا امری اهدکم سبیل الرشاد » اگر به سخنان من گوش کنیدو از من اطاعت نمایید شما را به راه رشد و سعادت هدایت می کنم . آن حضرت نتیجه اطاعت و پیروی از ولایت را رشد و سعادت انسان می داند و بدین وسیله عظمت و ارزش ولایت و ثمره ولایتمداری را برای مردم تبیین می کند.
امام حسین (ع) همهء انحرافات و مفاسد را به دلیل فاصله گرفتن و عدم اطاعت از امام و ولی امر می داند و مسلمانان را به اطاعت از امام خود دعوت می نماید . 1
 
 
احیای امر به معروف و نهی از منکر
امر به معروف و نهی از منکر از جمله واجباتی است که در متون دینی مورد تأیید قرار گرفته است .خداوند متعال در قرآن کریم می فرماید« کنتم خیر أمّه أخرجتيْ للناس تأمرون بالمعروف و تنهونَ عن المنکر »2 و در روایات دینی نیز آمده است :« با امر به معروف و نهی از منکر سایر واجبات دینی به پا داشته می شود.»3 در صدر اسلام مسلمانان به این واجب الهی اهمیت فراوانی می دادند ، اما با روی کار آمدن بنی امیه این واجب الهی به فراموشی سپرده شد و انتقاد از زمامداران به عنوان طغیان علیه حکومت قلمداد می شد ، به گونه ایی که خلیفء سوم آشکارا در برابر انتقاد های صحابه مقاومت به خرج می داد، تا آن جا که علت شورش علیه او نیز نادیده گرفتن انتقادها و سفارش های دلسوزانهء صحابهء رسول خدا (ص) بود. پس از شهادت امیرالمؤمنین علی (ع) نیز شرایط به گونه ای شد که اگر کسی بر حکومت انتقاد می کرد به زندان می افتاد ، یا نابود می شد که به عنوان نمون ه می توان به شهادت حجر بن عدی ، عمرو بن خمق خزاعی ،‌میثم تمار و ... اشاره کرد .
 
 
 
1.       تاریخ طبری
2.      سوره آل عمران آیه 112
3.      محمد باقر مجلسی- بحار النوار ج 61
با روی کار آمدن یزید شرایط دشوارتری پدیدار گشت ، زیرا حکومت او نسبت به حکومت معاویه از مقبولیت کمتری برخوردار بود ، از سوی دیگر بیت المال مسلمین صرف عیاشی و خوشگذرانی او می شد و کسی جرأت انتقاد نداشت .
در این هنگام فرزند پیامبر (ص) ، امام حسین (ع) که بسیاری از چشم ها به ایشان دوخته شده بود با درک شرایط حساس وادار به قیام علیه یزید می شود . آن حضرت در نامه ای به برادرش محمد حنفیه فرمود : « إنّما خَرجت لطلب الإصلاح فی أمهُ جدی ، أرید أن امر بالمعروف و أنهی عن المنکر و أسیر بسیره جدی و أبی ... » این کلام امام برداشت می شود .
که آن حضرت علت قیام و برنامهء خویش را در اصلاح امور امت ، امر به معروف و نهی از منکر وپیروی از سیرهء پیامبر (ص) اعلام فرمود و به برکت این قیام ، واجبات الهی نیز زنده گردید .1
 
 
احیای شهادت
یکی از آثار نهضت کربلا زنده کردن سنت شهادت بود که به برکت آن بسیاری از انقلاب ها در کوفه ، مانند قیام توابین به رهبری سلیمان بن صُرَد خزاعی و قیام مختار واقع شد .
در این قیام بسیاری از جنایتکاران کربلا ، به سزای اعمالشان رسیدند، از آن زمان تا به امروز ، صدها انقلاب کوچک و بزرگ به وقوع پیوست و هزاران شهید با اقتدای به امام حسین (ع) خون پاکشان را در راه دفاع از دین نثار کردند و موجب حفظ دین شدند .2
 
 
 
 
 
1.         محمد باقر مجلسی بحار الانوار ص 160
2.        اسدالله محمدی نیا پاسخ به پرسش های جوانان-قم سبط اکبر(ع)-1381-ص455
زمینه پرورش انسان
کاروان عاشورا در درون خود انسانهای بزرگی را حیات بخشید و به جامعه بشری معرفی نمود. کار بزرگی که در نهضت عاشورا صورت گرفت، ساختن و پروراندن جان انسان ها بود . ساختن انسان هایی بزرگ ، در هر فرهنگ و تمدن، نقش محوری و اساسی دارد .زهیر بن قین از جمله انسان های پرورده شده در نهضت عاشورا و همراهی کاروان کربلاست .
این مرد بزرگ که در گذشته وابسته به عثمان بود تحت تأثیر کاروان عاشورا زنده شد و درخشید. این تعبیر زهیر به شمر که آیا مرا از مرگ می ترسانی ؟ همان جمله ای است که در میان راه در آستانهء ورود به سرزمین کربلا 3، امام به حر گفته بود .نهضت عاشورا و حرکت کاروان کربلا ، حرکتی در درون جان انسان ها و نهضتی در فطرت الهی آنان نیز بود .صورت مسئله ، حرکت بیرونی و گذر از شهرها و منازل ، جنگ و بر خاک افتادن ،به شهادت رسیدن و به اسیری رفتن است، باطن آن غوغایی است که در درون جان انسانها بر پا شده بود .
جان هایی که با همه وجود و توان ، با چنگ و دندان ، به زمین چسبیده بودن ، که به هر قیمتی بمانند و جان هایی که بال گشوده بودند ، که بروند، بی هیچ قیمتی بی قبول امان وصله و محبت حاکم ، این دگرگونی شگفت جان انسان هاست که خانواده زینب (س) هر کدام نشانه بعدی از جان انسانندو البته در آن میان ، زینب (س) انسان تمام است .سخنان زینب (س) و امام سجاد (ع) بود که جان های در حال احتضار را حیات مجدد بخشید . شور و هیجان خطبه های آتشین حضرت زینب (س) و امام زین العابدین (ع) مردم غافل و افسردهء کوفه ، شام و مدینه را نجات داد و به میدان شورش و انقلاب آورد1.
 
 
 
 
 

 
  

 
دسته بندی: <-PostCategory-> | تاريخ: 9 / 10 / 1391برچسب:, | ساعت: 16:13 | نویسنده: عادل خمیسی نیا
 

 

پزشك و فيلسوف ايراني (370 42 ﻫ.ق)
ابوعلي حسين بن عبدالله معروف به ابوعلي سينا در سال
۳۷۰ هجري قمري درخرميشن از توابع بخارا متولد شد. او پزشك ، رياضيدان ، فيلسوف و منجم بزرگ ايراني بود . پدرش عبدالله در دستگاه سامانيان محصلي ماليات را عهده داربود و مادرش ستاره نام داشت. وي در بلخ پرورش يافت و قرآن و ساير علوم را آموخت. استاد وي عبدالله ناتلي بود كه از رجال مشهور قرن چهارم هجري به شمار مي رفت. او در هجده سالگي، چنانچه خود نوشته است، همه علوم را فرا گرفته بود. در بيست و يك سالگي دست به تاليف و تصنيف زد، در بيست و دو سالگي پدرش را ازدست داد و خود متصدي شغل پدر گرديد. اما به علت نابساماني اوضاع سياسي ، بخارا را ترك نمود و به گرگانج پايتخت امراي مامونيه خوارزم و نزد خوارزمشاه علي ابن مامون و وزيرش ابوالحسين احمدبن محمد سهيلي رفت. در اين هنگام، محمود غزنوي بر خوارزم نفوذ يافته بود و از دانشمندان دربارخواسته شد كه به غزنين به خدمت سلطان محمود بروند. ابوعلي سينا كه از تعصب آن پادشاه خبردار بود ، به همراهي ابوسهيل مسيحي از خوارزم گريخت و از راه ابيورد و طوس به قصد گرگان حركت كرد تا به قابوس بن وشمگيركه به عنوان ياريگر و حامي دانشمندان شهرت يافته بود، بپيوندد. اما وقتي كه پس از مشقات بسيار بدان شهر رسيد، قابوس مرده بود.
ابوعلي سينا ناچار به قريه اي در خوارزم بازگشت. اما پس از مدت كوتاهي دوباره به گرگان رفت و اين بار ابوعبيد جوزجاني، يكي از با وفاترين شاگردانش به خدمت او پيوست و در اين سفر بود كه كتاب « المختصرالاوسط» و كتاب «المبدا» و «المعاد» و بخشي از كتاب معروف «قانون» و «نجات» را تاليف كرد.
ابوعلي سينا در حدود سال
۴۰۵ هجري قمري به ري رفت و فخرالدوله ديلمي را كه بيماربود، معالجه كرد. ولي مدت زيادي در آن شهرباقي نماند و در اوايل سال بعد به قزوين و از آنجا به همدان رفت و حدود نه سال در آن شهر به سر برد. در اين جا مورد توجه شمس الدوله ديلمي قرار گرفت و در سال ۴۰۶ هجري قمري به وزارت رسيد و تا سال ۴۱۱ هجري قمري در اين مقام باقي ماند.
در سال
۴۱۲ هجري قمري شمس الدوله درگذشت و پسرش سماالدوله به جاي او نشست. سماالدوله مانند پدر مي خواست كه ابوعلي سينا وزارت را قبول كند، اما شيخ نپذيرفت و توسط معاندان به مدت چهار ماه در حبس به سر برد. وي در اين مدت، تعدادي از كتب و رسالات مهم خود را تاليف نمود. شيخ الرئيس بعد از رهايي از حبس باز مدتي در همدان بود و آنگاه ناشناخته با شاگردش ابوعبيد جوزجاني به اصفهان نزد علاء الدوله كاكويه رفت. آن پادشاه او را به گرمي و احترام بسيار پذيرفت. ابوعلي سينا از اين زمان تا آخر عمر در خدمت علاء الدوله كاكويه بود. در نخستين جمعه ماه مبارك رمضان شيخ الرئيس را روي تخت رواني كه با دو اسب كرند حمل مي شد ، نهاده بودند. رفته رفته غروب افق را مي پوشاند. عصر بود و بانگ موذن مومنان را به نماز دعوت مي كرد.
همچنانكه ابوعلي سينا دست لرزانش را به سمت شاگردش دراز مي كرد، سرفه هاي شديد و پي در پي پيكرش را مي لرزاند و چند قطره خون در كنار لبانش پديدار شد، و فقط قدرت يافت اين چند كلمه را ادا كند :
«فرمانروايي كه طي اين سالها جسم مرا به اين خوبي اداره مي كرد ، متاسفانه در وضعي نيست كه به كارش ادامه دهد. گمان كنم وقت آن رسيده كه خيمه ام را بر چينم ».
ابوعبيد با چهره خيس از اشك سعي كرد چيزي بگويد ، ولي كلمه اي از دهانش خارج نشد. نمي فهميد و نمي خواست بفهمد.
شيخ الرئيس نفس نفس مي زد و بعد از مدتي مكث ، فرمود :
« سعي كن نوشته هايم را جمع آوري كني . آنها را به تو مي سپارم . خداوند هر سرنوشتي را كه استحقاق دارد، برايش تعيين مي كند».
ساكت شد . پلكهايش را بر هم گذاشت و در همان حال گفت :
« ابوعبيد، دوست من ، اكنون برايم قرآن بخوان . چند آيه از قرآن تلاوت كن» .
آن روز اول ماه رمضان سال
۴۲۸ هجري قمري بود . شيخ الرئيس ابو علي سينا در حالت بيماري در حاليكه تنها پنجاه و هفت سال از عمرش مي گذشت، درهمدان دار فاني را وداع گفت و در همانجا مدفون شد. آرامگاه او اكنون در آن شهر است.
در مشرق زمين فلسفه يوناني هيچگاه مفسري با عمق و دقت ابوعلي سينا نداشته است. ابوعلي سينا فلسفه ارسطو را با آراي مفسران اسكندراني و فلسفه نو افلاطوني تلفيق كرد و با نبوغ خاص خود آنها را با نظر يكتا پرستي اسلام آموخت و به اين طريق، در فلسفه مشايي مباحثي آورد كه در اصل يوناني آن سابقه نداشت.


 
  

 
دسته بندی: <-PostCategory-> | تاريخ: 9 / 10 / 1391برچسب:, | ساعت: 15:42 | نویسنده: عادل خمیسی نیا
 

 

اعتماد به نفس یا خودباوری دو و یا یکی از شرایط روحی است که شخص در آن بخاطر تجربه‌های قبلی، به توانایی‌ها و استعدادهای خود در موفقیت انجام کارها بطور موفقیت‌آمیز اعتماد و باور دارد. اعتماد به نفس انگیزه لازم برای شروع و ادامه کار را ابه شخص می‌دهد و همواره توانا بودن در انجام کار مورد نظر را به شخص گوشزد می‌کندو اعتماد به نفس يك لازمه اساسي براي زندگي بدون استرس و ارامش است
 
چگونه خود باوری را در خود و نوجوانان شکوفا کنیم  
خودباوری یعنی ارزش و احترامی كه فرد برای خود و شخصیت خود قائل است.
گاه مشاهده می‌شود كه واژه خودباوری و اعتماد به نفس به یك معنا به ‌كار برده می‌شود، در حالی كه اعتماد به نفس یعنی ایمان شخص به توانایی‌های ذاتی و استعدادهای با‌لقوه‌اش كه شكوفا شدن این استعدادها، توانایی‌ها و خلاقیت‌ها از طریق برخورداری از احساس ارزشمندی و عزت‌نفس صورت می‌گیرد‌. خود (self) به‌عنوان هسته اصلی شخصیت، در روابط با دیگران و كنش متقابل اجتماعی شكل می‌گیرد و شخص به تصویری از خود‌، به تناسب خود دریافت شده دست می‌یابد و با قضاوت و ارزش‌ گذاری نسبت به ‌خود دریافتی، خودباوری خود را قوام می‌بخشد.
بخش عظیمی از شخصیت فرد در سال‌های نخست زندگی شكل می‌گیرد. تحقیقات نشان می‌دهد‌، حدود ۸۵ درصد از شكل‌گیری شخصیت فرد تا سن ۶ سالگی است و در این میان خانواده نقش اساسی و اصلی‌ای در این زمینه ایفا می‌كند. در حقیقت ارزش و احترامی كه والدین برای كودك خود قائل هستند، این نگرش را در كودك به‌ وجود می‌آورند كه وی به‌عنوان فردی شایسته، قابل احترام است. زمانی كه فرد از واژه (من) استفاده می‌كند، باید بداند چه می‌خواهد و این واژه به چه چیزی دلالت می‌كند.
در واقع وقتی واژه من بر زبان جاری می‌شود، فرد تمام اطلاعات را در مورد خود در یك واژه خلاصه می‌كند؛ اطلاعاتی چون علایق، سلایق، بیزاری‌ها، ترس‌ها و... .
واژه من یعنی اینكه فرد به‌عنوان یك فرد متمایز از دیگران شناخته می‌شود.
چارلز هورتون كولی، جامعه‌شناس بر این باور است كه كودك زمانی می‌تواند خود را بشناسد كه معنای ضمایر را در خودش احساس كند. این به آن معنا نیست كه بتواند این ضمایر را به‌طور لفظی به‌كار گیرد بلكه كافی است آنها را به طریقی درك كند تا بتواند در روابط اجتماعی آنچه را متعلق به‌خود می‌داند، از متعلقات دیگران متمایز كند.
محققان معتقدند برای كودك سه یا چهار ماهه به ظاهر فرق نمی‌كند كه به وسیله چه كسی تغذیه شود یا در آغوش كشیده شود اما به‌ تدریج كه رشد می‌كند، میان والدین و نزدیكان خود و دیگران تفاوت قائل می‌شود و با گریه و زاری از دوری آنها ابراز نارضایتی می‌كند. در اینجا كودك توانسته میان دنیای ما و دنیای دیگران تمایز قائل شود؛ یعنی حس خودی و غریبه برای وی قابل فهم شده است و زمانی كه كودك به این تمایز رسید و معنای تملك را دریافت كرد، متوجه می‌شود كه به‌عنوان نمونه، این كتاب به پدرش و آن توپ به خواهرش تعلق دارد كه این تفكیك نشانگر رشد خود است. در این میان است كه باید والدین احساس ارزشمندی و اهمیت را به كودكان القا كنند.
یكی از مهم‌ترین راه‌های پرورش خودباوری در كودك القاكردن این موضوع به وی است كه كودك، خود توانایی ارزیابی رفتار خود و نتیجه‌گیری صحیح از آن را دارد و قادر است نكات منفی رفتار خود را اصلاح كند.
كودك و نوجوانی كه از سوی والدین ارزشمند شمرده شود و با انجام كارهای صحیح محول‌شده، تشویق شود، در نتیجه از خودباوری بالایی برخوردار خواهد شد.
روانشناسان بر این باورند كه كنترلی كه والدین از كودك و نوجوان خود به عمل می‌آورند در خودباوری وی مؤثر خواهد بود. این كنترل از ۳ طریق اعمال می‌شود:
·        حمایتی كه به اندازه تعادل باشد. (عدم‌افراط و تفریط)
·        گوشزد كردن نتایج اعمال كودك و نوجوان و راهنمایی غیرمستقیم
·        اعمال فشار، بدون تنبیه فیزیكی و جسمانی
اما گاه برخی والدین و بزرگسالان با اعمال فشارهای فیزیكی و روانی نا‌مناسب یا زدن بر چسب‌هایی نادرست غیراخلاقی با تنزل حیثیت اجتماعی نوجوان، وی را به اطاعت از دستورهای خود وادار می‌كنند كه این نوع كنترل تأثیری منفی در خودباوری فرد خواهد گذاشت.
برچسب زدن نادرست به فرد یعنی اینكه گاه كودك یا نوجوان به‌طور ناخواسته عملی ناصحیح انجام می‌دهد و والدین یا دیگر اعضای خانواده او را با الفاظی چون تنبل، دست پا چلفتی، بی‌عرضه و... تنبیه می‌كنند. به كار بردن مداوم این الفاظ موجب تأثیرات سوء در ذهنیت فرد شده و احساس گناه و تقصیر زیاد موجب خواری نفس و سرشكستگی و كاهش عملكرد در فرد می‌شود و گاه موجب می‌شود كه این نوع افراد برای جبران كمبودها و وانمود كردن اهمیت خود به دیگران، براساس بی‌ارزشی غلبه كرده و هیچ انتقادی را نپذیرفته و با كمترین انتقادی آشفته شده و به فردی مستبد و خود رأی تبدیل شوند.
ارزشیابی از خود كه در دوره كودكی شامل شایستگی‌های درسی، توانایی بدن و... است در نوجوان جنبه‌های دیگری به‌خود می‌گیرد مثل: جاذبه‌های رمانتیك، صلاحیت‌های شغلی و... كه در این میان خانواده و مربیان مدارس نقش عمده‌ای ایفا می‌كنند چرا كه با حمایت متعادل می‌توانند ارزشیابی فرد از خود را به سمت و سوی صحیح سوق دهند.
اما نوجوانانی كه بیش از اندازه، از سوی خانواده حمایت و كنترل می‌شوند فرصت و موقعیتی برای دست و پنجه نرم كردن با مسائل و مشكلات اجتماعی را پیدا نكرده و از خودباوری پایینی برخوردار خواهند شد.
گاه در برخی از خانواده‌ها، نوجوان به ‌خود جرأت و اجازه پیشنهاد و اظهار نظر در مورد برخی از برنامه‌ریزی‌ها و تصمیم‌گیری‌ها را نمی‌دهد و والدین نیز هیچ‌گونه اهمیتی به دیدگاه كودك و نوجوان نمی‌دهند، یا هرگاه نوجوان صحبت می‌كند، با تحقیر و سرزنش آنها روبه‌رو می‌شود.
پژوهشگران معتقدند كه بین خودباوری و ارتكاب جرم رابطه نزدیكی وجود دارد. نوجوانانی كه مرتكب جرم می‌شوند از خودباوری پایینی برخوردارند، چه بسا اعمال مجرمانه آنها یا برای اجتناب از احساس افكار خود یا نوعی جبران خودباوری ضعیف آنان باشد و نزدیك‌شدن اینگونه افراد به افراد مشابه‌ خود راهی است كه این فقر خودباوری را جبران كند.
خودباوری قوی، سپر حفاظتی مهمی در انجام رفتار صحیح در نوجوان خواهد بود.
سخن آخر آنكه به‌دلیل اهمیت و نقش مهمی كه والدین، خانواده و مدارس در بالا بردن خودباوری كودك و نوجوان دارند پیشنهادهایی در این مورد ارائه می‌شود:
·        توجه و اهمیت به شخصیت كودك و نوجوان
·        توجه و ارزش دادن به‌نظر و پیشنهاد فرزندان در خانه
·        عدم‌تنبیه و فشارهای بدنی و روانی نامناسب
·        عدم‌كاربرد الفاظ نادرست به كودكان و نوجوانان درصورت انجام كار نادرست
·        حمایت متعادل از كودك و نوجوان
·        عدم‌كنترل افراطی و محدودیت‌های زیاد در مورد كودك و نوجوان
·        تشویق و تأیید به موقع، در مورد انجام صحیح كارهای محول‌شده به كودك و نوجوان
روان شناسی خود باوری
باورهای غلط احساساتمان را تغییر دهیم… فكر خود را تغییر دهیم تا احساسمان متحول شود بعضی اوقات به خود می گوییم كه زندگی مان همین است كه هست و تا همیشه همین گونه ادامه خواهد داشت با باز نگری درنحوه  تفكرو ا حسا سمان زندگی خود را متحول سازیم :
 {باورهای غلط} مجبوریم همان گونه احساس كنیم كه باشیم و انتخاب دیگری نداریم.
{باور های درست} بر خلاف تصور انتخابهای متعددی داریم پس انتخاب كنیم .
-------------------
{باورهای غلط} اشخاس ویا چیز های دیگر سبب می شوند كه چنین احساسی داشته باشیم.
{باوهای درست} ممكن نیست ؛ نباید افراد یا چیزهای دیگر احساسمان را در دست بگیرند.
----------------------
{باورهای غلط} خودمان  را نمی توانیم قبول كنیم  به شرط این كه افراد دیگر تاییدمان كنند.
{باورهای درست} تفكرمان را تغییر دهیم  مهم وضروری نیست كه همه مارا تایید كنند یا نه.
--------------------
{باورهای غلط} احساس بی ارزشی می كنیم اگراشتباهی مرتكب  شویم نمی توانیم دیگركاردرستی راانجام دهیم .
{باورهای درست}چون ماجایزالخطا هستیم و همه اشتباه می كنیم پس مثل دیگران حق اشتباه كردن را داریم.
---------------------
{باورهای غلط} می توانیم رفتارها و احساسات دیگران را كنترل كنیم.
{باورهای درست} تلاش نكنیم رفتارهمه ی  افراد را تحت كنترل خود درآوریم چون فقط می توانیم رفتار خودمان را كنترل كنیم..
---------------------
بیاییم روش فكر كردنمان را تغییر دهیم به (خود) و رفتارهای خویش متمركز شویم آن وقت احساس  و افكار مانسبت به زندگی و همه چیز عوض خواهد شد…
ودر پایان باید گفت كه :
وز حادثه ی زمان زاینده مترس  وزهرچه رسدچو نیست پاینده مترس
این یكدم نقد رابه عشرت بگذار  از رفته میندیش و ز  آینده  مترس
خودباوری زمینه‌ساز خودشکوفائی است

با خودباوری از نظر ذهنی و روانی احساس راحتی کرده و خود را آنگونه که هستیم می‌پذیریم و باور می‌کنیم. از استعدادهایمان بیشترین بهره را می‌بریم و نسبت به عیوب جسمانی و ناتوانی‌های خودمان دیدگاهی واقع‌بینانه پیدا خواهیم کرد. زمان کمی را در استرس و اضطراب و حسادت سپری می‌کنیم و بیشتر اوقات آرامیم و نسبت به عقاید جدید گشاده‌رو؛ خوشبین؛ شوخ‌طبع و دارای اعتماد به نفس هستیم. نسبت به دیگران احساس خوبی داریم و به آنها اعتماد می‌کنیم، به علایقشان توجه و احترام می‌گذاریم و سعی نمی‌کنیم که بر آنها تسلط و کنترل داشته باشیم.

با احساس یکی بودن با جامعه، نسبت به دیگران احساس مسئولیت، تعهد می‌کنیم و نیز نسبت به اعمال خودمان همان حس را داریم. دارای پندارهای واقع‌گرا هستیم و با محیط اطرافمان تا اندازه‌ای که ضرورت دارد سازگار می‌شویم. برای خودمان سطحی از سازگاری را تعیین می‌کنیم تا بتوانیم به‌راحتی و با موفقیت به زندگی ادامه دهیم و به بودن مقداری از تعارضات و محرومیت‌ها در زندگیمان واقفیم. از همه مهمتر از سیستمی برخورداریم که از تجراب شخصی‌مان سرچشمه می‌گیرد، یک احساس شخصی مبنی بر درست یا غلط بودن موارد. از چیزهای خیلی ساده لذت می‌بریم و بهترین حالت را از شرایط و اوضاع خودمان انتخاب می‌کنیم و نیز اجازه نمی‌دهیم دیگران معیارهایمان را مشخص کنند.

کارهائی را که باور داریم و از آن لذت می‌بریم، انجام می‌دهیم و خیالات بیهوده نمی‌کنیم، چون تحمل کردن موضوعات خیالی، سخت‌تر از موضوعات واقعی است. از آنجائی که حسادت: نفرت و کینه روح را غصه‌دار می‌کند آنها را از خود دور می‌کنیم. وقت خودمان را با افسوس خوردن در مورد موضوعات و اشتباهات گذشته هدر نمی‌دهیم و واقعیت را آن‌طور که هست می‌پذیریم و در مورد هر رویداد بررسی و تحقیق کافی به خرج داده و هر آنچه که می‌گوئیم و در آنچه که عمل می‌کنیم صادقیم. نواندیش بوده و وجودمان به رشد و تحول اجتماع یاری می‌رساند. روابط اجتماعی خود را گسترش داده و به دیگران احترام متقابل می‌گذاریم و نیز سازگاری ما حل شدن در مسائل و یا تسلیم شدن نیست بلکه سکوی پرش و آماده شدن برای حرکت بعدی‌مان است.

عشق و انگیزه ما به یادگیری و دانستن بالا بوده و از انتقادات سازنده تشکر می‌کنیم. همچنین پایه و اساس کار ما تفکر؛ آگاهی؛ تعادل؛ خودکاوری و خودباوری است. در هر شرایط، زندگی طبیعی‌مان را حفظ کرده و می‌کوشیم ضمن بهره بردن از مواهب زندگی، توانائی‌هایمان را بشناسیم و آن را رشد دهیم و به قله سربلند خودباوری و خودشکوفائی هر چه بیشتر نزدیک شویم.
عمر به خشنودی دل‌ها گذار
تا ز تو خشنود شود کردگار
گرم شو از مهر و ز کین سرد باش
چون مه و خورشید جوانمرد باش
 
 
راههای رسیدن به خودباوری
باور کردن خود یکی از اولین قدم ها به سمت موفقیت است. اگر به خودتان اعتماد نداشته باشید، موفق شدن در کارها خیلی سخت می شود.
1. یک شعار برای خود انتخاب کنید و هر روز آنرا برای خودتان تکرار کنید.
2. یاد بگیرید که نظر شما تنها نظری است که اهمیت دارد. افکار و نظرات بی اهمیت دیگران را کنار بگذارید. فقط خودتان هستید که باید واقعیت زندگی را برای خود آشکار کنید 
3. در محل کار، مدرسه یا خانه نظرات خود را بیان کنید. وقتی در ارتباطات خود با دیگران مطیع و سلطه پذیر نباشید آنوقت به خود و نظراتتان اعتماد و اطمینان پیدا می کنید.
4. همه چیز را امتحان کنید حتی اگر ندایی در ذهنتان بگوید که ممکن نیست. حتی کوچکترین پیروزی ها می تواند به شما اعتبار ببخشد و باعث شود دفعه بعدی که با یک مشکل یا هدف روبه رو شدید بیشتر به خودتان اعتماد کنید.
5. رفتارهای دفاعی را کنار بگذارید. وقتی به خودتان می گویید که نمی توانید به یک هدف خاص در زندگیتان برسید، قبل ازاینکه حتی تلاشی کرده باشید اجازه می دهید که شکست بخورید. پس این رفتارها را کنار بگذارید و همیشه متضاد این را به خودتان دیکته کنید.
6. دور و برتان را با افرادی پر کنید که تحسینشان می کنید. وقتی با کسانی هستید که افراد موفقی هستند بیشتر می توانید خودتان را باور کنید. از این افراد کمک بخواهید تا به شما نشان دهند که چطور برای رسیدن به اهدافشان تلاش کرده اند 
7. برای خودتان هدف تعیین کنید. وقتی هدف داشته باشید کنترل در دستان شماست.
8. باید تشخیص دهید که چه موقع به هدفتان می رسید تا به بالا بردن اعتماد به نفستان کمک کند 
9. دلیل شکستتان را پیدا کنید. برای هر کسی پیش می آید که نتواند به هدفی دست پیدا کند اما اگر از شکست هایتان درس بگیرید احتمال موفقیتتان بیشتر می شود.
10. برای قضاوت درمورد موفقیتتان انتظارات واقع بینانه داشته باشید. قبل از اینکه برای دویدن آمادگی جسمانی لازم را پیدا نکرده باشید نباید از خودتان توقع داشته باشید که بتوانید 4 کیلومتر را بدوید.
11. به انتقادات گوش دهید اما اجازه ندهید متقاعدتان کند که کمتر از آن چیزی هستید که واقعا هستید. بعضی منتقدان برای بزرگ تر جلوه دادن خودشان دوست دارند شما را خرد کنند اما خیلی های دیگر هم هستند که توصیه های انتقادی بسیار خوب در اختیارتان می گذارند که به کمک آن می تواند خودتان را ارتقاء دهید.
12. وقت و انرژیتان را به دیگران اختصاص دهید. وقتی اینکار را می کنید، فیدبک مثبت از طرف مقابل دریافت می کنید و احترام آنها را به دست می آورید. با این روش خودتان هم کم کم احترام بیشتری برای خودتان قائل خواهید شد.
13. خودتان را باور کنید تا بهترین باشید.
 
 
 
 


 


 
  

 
دسته بندی: <-PostCategory-> | تاريخ: 9 / 10 / 1391برچسب:, | ساعت: 8:57 | نویسنده: عادل خمیسی نیا
 

 

زبان فارسی
فارسی یکی از زبان‌های هندواروپایی در شاخهٔزبان‌های ایرانی جنوب غربی است که در کشورهای ایران، افغانستان ، تاجیکستان و ازبکستان به آن سخن می‌گویند. فارسی زبان رسمی کشورهای ایران و تاجیکستان و یکی از دو زبان رسمی افغانستان (در کنار زبان پشتو) است.
فارسی را پارسی نیز می‌گویند. زبان فارسی در افغانستان به طور رسمی دری و در تاجیکستان تاجیکی خوانده شده‌است.
در ایران زبان نخست بیش از ۴۰ میلیون تن فارسی است (بین ۵۸٪ تا ۷۹٪). فارسی زبان نخست ۲۰ میلیون تن در افغانستان، ۵ میلیون تن در تاجیکستان و در ازبکستان حدود ۷ میلیون است.[۱۰][۱۱] زبان فارسی گویش‌ورانی نیز در هند و پاکستان دارد (نگاه: زبان فارسی در شبه‌قاره هندوستان). با توجه به رسمی بودن زبان فارسی در ایران، افغانستان و تاجیکستان و تسلط گویشوران سایر زبان‌ها بدان به عنوان زبان دوم روی هم‌رفته می‌توان شمار فارسی‌گویان جهان را حدود ۱۱۰ میلیون تن برآورد کرد.
گرچه فارسی اکنون زبان رسمی پاکستان نیست، پیش از استعمار انگلیس و در زمان امپراتوری گورکانی (به فرمان اکبرشاه)، زبان رسمی و فرهنگی شبه‌قاره هند بوده‌است. زبان رسمی کنونی پاکستان (اردو)، که «اسلامی‌شده»ی زبان هندی است، بسیار تحت تأثیر فارسی بوده‌است و واژه‌های فارسی بسیاری دارد. به طوری که تمامی کلمات سرود ملی پاکستان به جز یک حرف اضافه از کلمات مشترک با زبان فارسی تشکیل شده‌است.
زبان پارسی از سرزمین پارس در حدود استان امروزی پارس در جنوب ایران سرچشمه گرفته‌است و در زمان ساسانیان در دیگر سرزمین‌های ایرانی گسترش زیادی یافت به‌طوری‌که در جریان شاهنشاهی ساسانیان، زبان فارسی میانه و گویش‌های آن در خراسان بزرگ جایگزین زبان‌های پارتی و بلخی شد و بخش‌های بزرگی از خوارزمی‌زبانان و سغدی‌زبانان نیز فارسی‌زبان شدند.[۱۴] گویشی از فارسی میانه که بعدها فارسی دری نام گرفت پس از اسلام به عنوان گویش استاندارد نوشتاری در خراسان شکل گرفت و این بار با گسترش به سوی غرب به ناحیه پارس و دیگر نقاط ایران بازگشت.
زبان پارسی نو در طول تاریخ و در پهنه‌های مختلف جغرافیایی نام‌های متفاوتی داشته و دارد. این زبان بصورت رسمی در ایران به نام پارسی، در افغانستان دری، در تاجیکستان به نام تاجیکی و در ازبکستان به نام فارسی مشهور است. اگرچه مردم فارسی زبان افغانستان همچنان زبان خود را پارسی می‌نامند.[۱۶]زبان فارسی در بحرین نیز نام عجمی دارد. در ترکیه عثمانی که زبان پارسی دارای جایگاهی ادبی بود نام پارسی برای آن کاربرد داشت. در هند به زبان پارسی, فارسی می گویند. فارسی زبانان در گذشته واژگان دری و پارسی را نیز برای این زبان بکار می‌بردند و فارسی که معرب پارسی است. در کشور ایران نام این زبان در سراسر کشور پارسی است.در زبان عربی کلاسیک بویژه قرن‌های نخست دوره اسلامی به زبان پارسی لسان العجم یا زبان عجم و به ایرانیان عجمی و بندرت عجمو می‌گفتند. بطور نمونه در تفسیر الضحاک آمده‌است منظور قرآن از عجمی سلمان فارسی است.
جایگاه زبان فارسی
رنگ سبز مناطق رسمیت زبان فارسی و رنگ نارنجی سرزمین‌هایی که فارسی‌زبانان مهاجر در آن اسکان دارند.
زبان پارسی با اینکه یکی از ارکان اصلی هویت ایرانی است و به عنوان زبان ملی و رسمی ایران شناخته شده‌است، ولی هویتی بسیار فراتر از فلات ایران دارد.[۱۸] و به همین دلیل عصر ارتباطات و دهکده جهانی آنرا آسیبپذیر نمی‌کند.[۱۹] فارسی از حدود سال ۱۰۰۰ میلادی تا ۱۸۰۰، زبان میانجی بخش بزرگی از غرب و جنوب آسیا بود.[۲۰] به عنوان نمونه پیش از استعمار هند توسط انگلیس، در زمان حکومت گورکانیان در هند، که ادامه دهنده امپراتوری تیموریان در هند بودند، فارسی زبان رسمی این امپراتوری وسیع بود. یا نقل می‌کنند که وقتی که شاه اسماعیل صفوی در ابتدای یکی از جنگ‌های خود قطعه شعری به زبان ترکی آذربایجانی برای پادشاه عثمانی فرستاد، پادشاه عثمانی شعری فارسی را در جواب او، برای شاه اسماعیل پس فرستاد. زبان فارسی جدا از اینکه زبان اصلی و یا زبان دوم مردم سرزمین ایران با قومیت‌های مختلف بوده‌است، نفوذ بسیاری در کشورهای مجاور خود همچون هند وعثمانی داشته‌است. و در دوره امپراتوری گورکانیان زبان فارسی در هندوستان زبان رسمی اداری و نظامی بوده‌است و در کنار نفوذ زبان فارسی، نفوذ فرهنگ ایرانی هم در فرهنگ‌های دیگر دیده می‌شود و به طور مثال در امپراتوری گورکانیان در کنار دین اسلام، فرهنگ ایرانی جزو سرلوحه‌های فرهنگی‌شان بوده‌است
این نفوذ فرهنگی تا به آن حد است که ریچارد نلسون فرای، استاد بازنشسته دانشگاه هاروارد معتقد است که «... عربها دیگر نقش ایران و زبان فارسی را در شکل‌گیری فرهنگ اسلامی درک نمی‌کنند. شاید آنان آرزو دارند که گذشته را فراموش کنند، ولی با این کار آنها ریشه‌های معنوی، اخلاقی و فرهنگی خودشان را حذف می‌کنند.»[۲۵][۲۶].
در سال ۱۸۷۲ در نشست ادیبان و زبان‌شناسان اروپایی در برلین، زبان‌های یونانی، فارسی، لاتین و سانسکریت به عنوان زبان‌های کلاسیک جهان برگزیده شدند. بر پایهٔ تعریف، زبانی کلاسیک به شمار می‌آید که یکم، باستانی باشد، دوم، ادبیات غنی داشته باشد و سوم در آخرین هزاره عمر خود تغییرات اندکی کرده باشد.[۲۷]
زبان فارسی پس از عربی زبان دوم اسلام است و امروزه هم گروندگان به اسلام در چین و دیگر نقاط آسیا فارسی را به عنوان زبان دوم متون اسلامی پس از عربی می‌آموزند.[۲۸] برای گروندگان به بهاییت در سطح جهان، زبان فارسی زبان اول دینی آن‌ها است.
از زبان فارسی واژه‌های زیادی در دیگر زبان‌ها به وام گرفته شده‌است. شمار وام‌واژه‌های فارسی در زبان انگلیسی ۸۱۱ واژه‌است.[۲۹] فارسی از نظر شمار و تنوع ضرب‌المثل‌ها در میان سه زبان اول جهان است.[۳۰] دامنه واژگان و تنوع واژه‌ها در فارسی هم‌چنین بسیار بزرگ و پرمایه‌است و یکی از غنی‌ترین زبان‌های جهان از نظر واژه‌ها و دایره لغات به‌شمار می‌آید. در کمتر زبانی فرهنگ لغاتی چون دهخدا (در ۱۸ جلد) و یا فرهنگ معین (در ۶ جلد) دیده می‌شود.[۳۱]
امروزه به‌جز صدها کانال رادیویی و تلویزیونی داخلی کشورهای فارسی‌زبان، بسیاری از رسانه‌های بزرگ جهان هم‌چون بی‌بی‌سی، صدای آمریکا، یورونیوز، صدای آلمان (دویچه‌وله)، رادیو فرانسه، نشنال جیوگرفیک، صدای روسیه، رادیو اسرائیل و رادیو بین‌المللی چین[۳۲]، العربیه و غیره به زبان فارسی برنامه دارند.[۳۳] و ده‌ها کانال ماهواره‌ای و اینترنتی به پخش برنامه به زبان فارسی مشغول‌اند، و فارسی از زبان‌های قابل انتخاب در گوگل، جی‌میل و بسیاری از دیگر ابزارهای ارتباطی است. فارسی هم‌چنین جزو چند زبانی است که در بسیاری از دانشگاه‌های اصلی جهان به عنوان رشته تحصیلی در مقطع کارشناسی و بالاتر ارائه می‌شود و بسیاری از دانشگاه‌ها نشریاتی به فارسی یا در مورد زبان فارسی دارند.
پیشینهٔ زبان فارسی
زبان فارسی از شاخهٔهندواروپایی زیرشاخهٔهندوایرانی و دستهٔزبان‌های ایرانی است. پیشینهٔ کهن زبان فارسی به ایران باستان باز می‌گردد. روند تاریخی زبان فارسی را به سه دوره باستان، میانی و نو بخش می‌کنند. زبان فارسی امروزی ریشه در فارسی میانه دارد و فارسی میانه ریشه در فارسی باستان.[۳۴][۳۵][۳۶][۳۷] و فارسی تنها زبان ایرانی است که هر سه دوره تاریخی آن ثبت شده و از آنها نوشتارهایی به‌جا مانده‌است.
خط پهلوی که پارسی میانه با آن نوشته می‌شد. صفحه نخست از کتاب یادگار بزرگمهر.
واژه ایرانشهر، نام رایج برای ایران در زمان ساسانیان، به خط پهلوی کتابی.
زبان فارسی به عنوان یکی از گویش‌های قوم و تیره پارس که به جنوب غربی فلات ایران کوچیده بود آغاز شد و با چیره شدن خاندان هخامنش که از این تیره بودند بر سرزمین‌های گسترده‌ای در فلات ایران و پیرامون، فارسی نیز (در شکل آن‌زمان خود یعنی پارسی باستان) زبان چیره و زبان اداری این منطقه پهناور شد. پارسی باستان مانند تمامی زبان‌های هندواروپایی آغازین زبانی بود با دستور زبان پیچیده، و دارای حالت‌های صرفی گوناگون. بسیاری از مردم غیرایرانی‌زبان منطقه وسیع شاهنشاهی هخامنشی نیز به آموختن فارسی روی آوردند و از این تماس‌ها و گسترش‌ها به عنوان یکی از دلایل روند ساده‌تر شدن دستور زبان پیچیده پارسی باستان یاد می‌کنند.[۲۸]
در اواخر دوره هخامنشی پارسی باستان با ساده‌سازی‌های پیوسته به شکل اولیه‌ای از پارسی میانه تبدیل شده‌بود. پارسی در زمان شاهنشاهی اشکانیان تاثیرات گوناگونی از زبان پارتی گرفت اما با چیرگی ساسانیان خود تبدیل به زبان برتر و زبان رسمی و اداری ایران شد و در منطقه وسیعی گسترش یافت. فارسی میانه در مناطقی چون آسیای میانه رفته‌رفته زبان رایج بازرگانان و بعدا زبان دیگر اقشار مردم شد.[۲۸]
در سدهٔ سوم پس از میلاد نوشته‌های نخستین پادشاهان ساسانی به سه زبان‏ ضبط شده‌اند: پارتی، فارسی میانه و یونانی. پارتی زبان فروانروایان اشکانی بود که قلمرو حکومت خود را به‌تدریج از شمال خراسان بر همه ایران گسترش‏ دادند. فارسی میانه‏ زبان فرمانروایان ایرانی ساسانی بود که از ایالت فارس برخاستند، بر پادشاه‏ اشکانی چیره شدند و بر جای او در تیسفون نشستند. در این دوران پارتی در شمال و فارسی میانه در جنوب ایران زبان گفتاری بود.[۳۸]
در چهار سدهٔ فرمانروایی ساسانیان دگرگونی‌های اساسی در وضع زبان‏ در ایران پدید آمد. پارتی دیگر به‌عنوان زبان رسمی برجای نماند و از سدهٔ چهارم به بعد همهٔ کتیبه‌ها به زبان فارسی نوشته شدند.[۳۸]
آرتور کریستنس‏ن، ایران‌شناس نامدار دانمارکی، معتقد است که رواج زبان فارسی در مناطق شمال خاوری فلات ایران ناشی از ایجاد مراکز نظامی در خراسان، به منظور دفاع از قلمرو شاهنشاهی در برابر هجوم ساکنان آسیای میانه بود.[۳۸]
با تسخیر سرزمین باختر (بلخ) به‌دست ساسانیان در سال ۵۵۸ میلادی، فارسی در بلخ به عنوان زبان رسمی جایگزین زبان بلخی شد و به علت این‌که دستور زبان فارسی به مراتب از بلخی ساده‌تر بود مردم این ناحیه به آسانی فارسی را پذیرفتند و این آغازی شد بر گسترش فارسی در آسیای میانه.[۲۸]
در نیمه شمالی ایران و به‌ویژه خراسان، زبان فارسی از زبان پارتی تأثیر زیادی گرفت و باعث شد تا در این ناحیه گویش تازه‌ای از فارسی (گویش شمالی آن زمان) به‌وجود بیاید که با گویش جنوبی (در پارس و خوزستان و...) تفاوت‌هایی پیدا کرد؛ با انتقال مقر شاهنشاهی ساسانیان به تیسفون و مناطق شمالی، گویش شمالی که در تیسفون رواج بیشتری یافته بود برای تمایز با گویش اصلی منطقه فارس یعنی همان گویش جنوبی، به عنوان فارسی دری (پارسی درباری) نامیده‌شد.[۳۸][۲۸]
بنابر این، در این زمان به گویش دست‌نخورده‌تر استان فارس، پارسی، و به گویش شمالی‌تر که عناصر زیادی از پارتی را در خود جذب کرده‌بود پارسی دری گفته شد. برای نمونه در حالی که در فارسی (جنوبی) واژه «گَپ» رایج بود در گویش شمالی برای همین معنی کلمه «بزرگ» به‌کار رفت.[۲۸]
در سده هفتم میلادی زبان فارسی زبان گفتاری نیمه جنوبی ایران، از خوزستان تا سیستان بود. در نیمه شمالی ایران فارسی زبان شهرها و زبان رسمی بود ولی پارتی هنوز در روستاها زبان گفتاری ساکنان بود. در بلخ نیز فارسی زبان رسمی نوشتاری و در حال گسترش به عنوان زبان گفتاری در جامعه بود. فارسی در این دوره در سغد و خوارزم تبدیل به زبان میانجی و بازرگانی شده‌بود.[۲۸]
بر اثر این روندها، زبان پارتی در همان دوره پیش از اسلام از خراسان بزرگ رخت بربست و جای خود را به فارسی (میانه) داد و عرب‌ها پس از حمله به ایران زبان فارسی دری را به عنوان زبان تماس با مردم محل برگزیدند و سربازان حملات اسلامی به شرق همین زبان فارسی دری را با خود در مناطق دوردست‌تری در آسیای میانه گسترش دادند.[۲۸
زبان علمی فارسی
برخی از نخستین کتاب‌هایی که در اواخر سده چهارم هجری به زبان فارسی دری نوشته شدند، کتاب‌های علمی بودند و در سده پنجم کتاب‌های علمی بسیاری به زبان فارسی نوشته شده بود. ابن سینا و بیرونی کتاب‌هایی به زبان فارسی نوشتند که در آن‌ها واژه‌های علمی فارسی بسیاری ساخته شده‌است. از آن جمله می‌توان به دانشنامه علائی نگاشته ابن سینا اشاره کرد.
در دوره معاصر، در بسیاری از کشورهای جهان، زبان ملی، لزوماً زبان علمی کشور نیست و به خاطر محدودیت‌های موجود یا انتخاب تاریخی، زبان‌های ملی در حوزه ادبیات و رسانه‌ها استفاده می‌شود و برای ورود به حوزه دانش از زبان‌هایی که پختگی علمی بیشتری دارند، هم‌چون زبان‌های انگلیسی، فرانسوی، آلمانی و روسی استفاده می‌شود. در ایران از همان آغاز ورود علم جدید به کشور، فارسی‌زبانان، زبان فارسی را به عنوان زبان علمی برگزیدند و کوشیدند این زبان را برای بیان مفاهیم علمی‌توانمند کنند.[۶۲]
در آغاز راه، زمانی که برخی از نخستین آموزگاران مدرسه دارالفنون دست به کار نگارش کتاب‌های علمی فارسی شدند، هر جا به اصطلاح علمی یا فن تازه‌ای که در دانش‌های قدیم سابقه نداشت، برمی خوردند، آن را به عربی برمی گرداندند و یا اصل فرانسوی را به کار می‌بردند.[۶۳]
اما در سال‌های آغازین سده بیستم میلادی کوشش‌های بسیاری برای وضع اصطلاح‌های نو و واژه‌های علمی فارسی آغاز شد.[۶۴] افراد و گروه‌های جداگانه‌ای دست به کار واژه‌گزینی شدند و جداگانه معادل‌های بسیاری برای واژه‌های علمی وضع کردند. در سال ۱۳۱۱ در دارالمعلمین عالی انجمنی برای واژه‌گزینی علمی به سرپرستی دکتر عیسی صدیق و زیر نظر دکتر حسین گل گلاب و دکتر محمود حسابی بنا نهاده شد که معادل‌هایی برای ۳ هزار اصطلاح علمی وضع کرد و بیشتر این معادل‌ها از پذیرش همگانی برخوردار شد.[۶۵]

 
  

 
دسته بندی: <-PostCategory-> | تاريخ: 9 / 10 / 1391برچسب:, | ساعت: 8:49 | نویسنده: عادل خمیسی نیا
 

 

بسم الله القادر المدبر
 
فرقه وهابیت بر اساس یک هدف ظاهری و یک هدف باطنی تشکیل شده است. هدف ظاهری وهابيت عبارت است از اخلاص در توحید و جنگ با شرک و بت پرستی ، ولی واقعیت جنبش وهابیت، چه از جهت فکری و چه عملی، این هدف را تأیید نمی كند، هدف باطنی و پنهان آنها کشتار مسلمانان و افروختن آتش فتنه و جنگ در بین آنان، در جهت خدمت به فراماسونری و امپریالیسم جهانی است و این اصل، محور تمام تلاشهای وهابیت از زمان ظهور تا به امروز است، و آن هدف ظاهری را فقط برای اغوا و گمراه کردن ساده لوحان و عوامّ الناس قرار داده اند.        
شکی نیست که شعار اخلاص در توحید و  مبارزه با شرک، شعار بسیار جذابی است که پیروان وهابيت با شور و هیجان تمام از آن سخن می گویند. وليكن آن بيچارگان خبر ندارند كه این شعار تنها دستاویزی برای رسیدن به آن اهداف پنهاني است که استعمار غرب برای تحققش این فرقه را به وجود آورده.
محققان تاریخ وهابیت ثابت کرده اند که این فرقه در اصل به دستور مستقیم وزارت بریتانیا ایجاد شد، به عنوان مثال به کتابهایی چون "پایه های استعمار" از خیری حماد و "تاریخ نجد" از سنت جان ویلبی یا عبد الله ویلبی و "خاطرات حاییم وایزمن" اولین نخست وزیر رژیم صهیونیستی و نیز "خاطرات مستر همفر" و "وهابیت، نقد و تحلیل" از دکتر همایون همّتی مراجعه کنید. «وهابیت عملاً مصمّم شده که نقش خود را در زشت جلوه دادن چهره اسلام به عنوان یک دین خونریز به خوبي بازی کند»...
بر این اساس، این فرقه از نظر فکری قائم بر سه اصل عملی می باشد و می توان این اصول را با نگاهی به برنامه های درسی و تربیتی سعودی دریافت، اولین اصل آنان اطاعت مطلق از ولی امر است: با صرفنظر از اینکه این مَلِک کیست و ماهیت اعمال و افکارش چیست و چطور به حکومت رسیده است؟ دلیل اینکه آل سعود از آنها خواسته پیرو امپریالیسم جهانی باشند، به این مطلب بر می گردد که آنها تنها به امر انگلیسی ها در گذشته، و در زمان حاضر به دستور آمریکاییان تعیین می شوند و از این رو وهابیون بردگانی به تمام معنی کلمه اند، اینان جز به دستور اربابانشان کاری نمی کنند و تنها به اشاره آنها حرف می زنند.
اصل دوم آنها تکفیر مخالفان و قتل آنان است: وهابیان در آغاز پیدایش خود هزاران تن از مسلمانان شیعه و سنی را کشتند و در زمان حاضر نیز، حسب راهنماییهای گام به گام آمریکا و صهیونیسم، بیشترین توجه خود را به طور خاصّ بر قتل شیعيان و تکفیر آنها متمرکز کرده اند.
 از زمان پيروزي انقلاب اسلامی ایران، آتش جنگ بر ضدّ تشیّع افزوده تر شده است و این آتش تا ظهور فرج ادامه خواهد داشت، امّا اين بدين معني نيست كه مسلمانان اهل سنت از شعله هاي این جنگ بر کنار باشند، زیرا وهابیت و رؤسای آنان در پی این نیستند که در آن واحد در دو جبهه کار کنند . آنها ميخواهند اهل سنّت را بر ضدّ برادران شیعه شان برانگیزند، تا فتنه ایجاد شود و همگی در خون خود غرق شوند.
اصل سوم آنان الغا و بی اعتبار سازی عنصر عقل و اندیشه و منطق و جایگزین کردن سلفیه است: یعنی هر آنچه را که سلف انجام داده اند را انجام بدهیم، و این مصیبت بزرگي است؛ زیرا اسلام تأکید زیادی بر تفکر و حکمت و منطق و رحمت و احسان نموده، نه تقلید از سلف، اگر منظور از سلف، صحابه باشد که آنها هرگز معصوم از خطا نبوده اند، پس آیا ما باید از خطاهای آنان هم پیروی کنیم؟ پس نقش عقل کجا رفت؟ و حرمت ریختن خون مسلمانان و بی گناهان که اسلام آن همه تأکید بر آن داشته و آن را اولین اولویت بعد از ایمان به خدا قرار داده، چه می شود؟ آیا رسول الله (ص) یک حدیث گفته اند که در آن به پیروی از صحابه یا سلف امر کرده باشد؟ و همگان بر آن اتفاق داشته باشند؟ جواب: نه، بلکه ایشان آشکارا به پیروی از اهل بیت (ع) و صحابه بزرگ مثل: ابوذر غفاری و عمار یاسر و حذیفة بن نعمان و سلمان و جابر انصاری و محمد بن ابی بکر و مقداد و عثمان بن مظعون و مانند آنان امر کرده است، در حالی که منظور از سلف نزد وهابيت، بدکارانی چون معاویه و ابوسفیان و یزید و مروان و عمرو ابن العاص و حجاج و بنی امیه و بنی عباس و بقیه آدمکشانی است که چهره تاریخ را با جنایاتشان سیاه کرده اند...
الغای عقل و منطق و فکر نزد وهابیت و به جای آن تمرکز بر فرهنگ گله و چوپان در بین آنان مهمترین وظیفه ای است که سرویس اطلاعاتی بریتانیا از طریق آل سعود و فتواهای مزدوران یهودی صفتشان ترویج می دهند که بر اساس آن باید کر و لال و کور شد، و این یعنی استمرار بندگی و خضوع در مقابل دشمنان اسلام و نابودی اسلام از داخل...
بهترین مثال در رابطه با شستشوی مغزی و الغای عقل نزد وهابیون، فتوای ابن باز در تکفیر کسانی است كه قائل به كروي بودن زمین هستند، مسلمان شیعه یا سنی یا صوفی اگر به غیر این معتقد باشد، کافر است و بر حسب شریعت وهابیت قتلش واجب! آری وهابی، چه سعودی، چه عراقی، چه افغانی و چه پاکستانی و ...  اول مغزش را با حشیش و پول استعمار شستشو می دهند و بعد می رود و خودش را در بازارها و مناطق شیعه منفجر می کند، علیرغم اینکه هیچ کدام از آن انسانها دخالتی در حوادث و رویدادهای موجود نداشته اند، و این موضوع، از نظر تروریست وهابی هیچ اشکالی ندارد!
اسلام هراسي
زشت نشان دادن چهره اسلامی که پیامبر رحمة للعالمین آورده و توقف انتشار آن در جهان به دست سلفیه فقط بر حسب تصادف نیست، بلکه بر اساس نقشه خطرناکی است که وظیفه اولش این است که کودکان وهابی در سنین نونهالی را با مفاهیم قتل و خونریزی و رافضه و تکفیر شستشوی مغزی دهند، بر اساس این نقشه، آل سعود خلفای خداوند در زمین هستند و علمائشان (که فاسدترین خلق خدایند) عابد و زاهد و واجب الاطاعه می باشند(!) و اینکه "شیعه را بکشيد تا وارد بهشت شوید و صوفیه و زائران قبور اولياء الله مشرکند و قتل آنان واجب است. اهل سنّت هم اشعری مذهب و گمراهند و بیش از ایمان به کفر نزدیکند!" دیگر چه توقعی می توان از آنان داشت؟ جز تخریب و کشتار و جنايت.
بر حسب نظریه بوردیو Bourdie جامعه شناس و کارشناس علوم تربیتی فرانسوی، بعد از بهره برداری از سرمایه فکری کودکان، با آموزش مفاهیم افراطی گری و قتل به آنان، بسیار سخت و حتی محال خواهد بود که آنها بتوانند در آینده از قید و بند این مفاهیم آزاد شوند!                   
کلمه تروریست اسلامی در روزنامه های جهانی بسیار شایع شده، در حالی که صحیح آن این است که بگویند تروریست وهابی، چرا که اسلام هیچ دخلی در کارهایی که آنان انجام می دهند، ندارد، دینی که رحمت برای عالمیان است و برای اتمام مکارم اخلاق آمده است.
وهابیت به عنوان یک جنبش تروریستی و سازمانی بسیار نزدیک به مافیا عمل می کند. این جنبش شوم با پولهای بی حساب آل سعود زنده است، پولهایی که در اصل از دزدی از جيب ملّت نجد و حجاز بدست آمده است، ملتي كه دچار فقر و ظلم و بیکاری و پخش موادّ مخدّر و ناهنجاریهاي جنسی هستند. اینها فقط فرضیه و ادّعا نیست، بلکه حقایق مستند و گزارشهای سازمان ملل متحدّ و فیلمهای واقعی از سایت یوتیوب است.
در هر حال ما می گوییم که برادران اهل سنت بیشتر از شيعيان خواستار محکومیت وهابیت هستند، زیرا آینده جهان اسلام با وجود اين فرقه انحرافي بسيار خطرناك است و هر دوی آنها باید در کنار هم متوجه غدّه سرطانی وهابی سعودی خونخوار باشند که ملّت عراق را به بازی گرفته و تار و پود آن را از هم گسیخته است.
ما در برابر همه این مصائب به خداوند قادر و مدبر توکّل می کنیم و از او می خواهیم که همه شهدای مظلوم اين جنايات را در رحمت واسعه خود جای دهد و در این مصائب بزرگ که بر سر انسانیت و مسلمین می آید، اجر جمیل عنایت نماید و عراق را از لوث بعثیان و تکفیریان وهابی و سلفی رهایی بخشد. و الحمد لله ربّ العالمین.
ترجمه: سلام شيعه
 


 
  

 
دسته بندی: <-PostCategory-> | تاريخ: 9 / 10 / 1391برچسب:, | ساعت: 8:43 | نویسنده: عادل خمیسی نیا
 

 

از تابشهای الکترو مغناطیسی و از جنس نور و اشعه ایکس هستند. این اشعه طول موجهایی کوتاهتر از طول موج نور و اشعه ایکس دارد و بر سلول های بینایی اثر مخرب می‌گذارد. اشعه گاما مانند تابش‌های دیگر الکترومغناطیسی با سرعت نور منتشر می‌شود . توانایی نفوذ این اشعه خیلی بیشتر از توانایی نفوذ اشعه بتا و اشعه آلفاست. اشعه گاما به هنگام فروپاشی هسته عناصر رادیو اکتیو به وجود می‌آید. هسته رادیو اکتیو وقتی اشعه گاما تابش کند مقداری از انرژی خود را از دست می‌دهد ولی در ساختمان آن تغییری به وجود نمی‌آید. هر چه هسته رادیو اکتیو اشعه گاما با طول موج کمتر تابش کند انرزی تابشی آن بیشتر و توانایی نفوذ آن زیادتر می‌شود. مثلا اگر هسته ای ۵ میلیون الکترون‌ولت از دست بدهد، توانایی نفوذ اشعه آن به قدری زیاد است که از ورقه اهن به ضخامت ۲/۵ سانتیمتر، آبی به عمق ۲۳ سانتیمتر یا ورقه ای از سرب به قطر ۱۳ میلیمتر می‌تواند تنها جلو عبور نصف آن را بگیرد. به این ترتیب سرب بهترین وسیله برای جلوگیری از اشعه گاماست.
اشعه گاما اشعه هنگام عبور از مواد با اتمهای آن برخود میکند و گاه بر اثر این برخوردها ممکن است الکترون‌ها از اتمهای این مواد جدا شوند و یون تولید کنند. این فرایند را یونیزاسیون (یونش) گویند.
اشعه گاما هنگامی که از بدن بگذرد، در بافتها یونش میکنند. اشعه گاما اگر بیش از اندازه به بدن بتابد، ممکن است به سلول های بدن اسیب برساند. همیشه اشعه گاما از طریق آبی که می آشامیم یا هوایی که تنفس میکنیم، به ما می رسد اما چون مقدار آن بسیار ناچیز است، خطری برای ما ندارد.
با اینکه اشعه گاما به میزان زیاد ممکن است برای بدن خطر ناک باشد، ولی گاه فایده بسیار دارد. از این اشعه میتوان برای درمان برخی بیماریهای سرطانی و نارحتی‌های پوستی استفاده کرد. درمان به وسیله اشعه گاما را رادیوتراپی می نامند. در صنعت نیز از اشعه گاما که از رادیم و کبالت رادیو اکتیو با قدرت زیاد تابش می‌شوند، برای پیدا کردن حفره‌های ریز و شکستگی‌های قطعات فلزی استفاده می‌کنند. دانشمندان اشعه گاما را برای نگهداری مواد غذایی و جوش دادن لاستیک نیز به کار برده‌اند.
از مهم‌ترین کاربردهای دیگر پرتو گاما در پزشکی می‌توان به استریلیزاسیون تجهیزات پزشکی مانند سرنگ که قابل استریل شدن در دمای بالا نیستند، نام برد.
 
 
پرتو ایکس
 پرتو ایکس یا اشعه ایکس (اشعه رونتگن) نوعی از امواج الکترومغناطیس با طول موج حدود ۱۰ تا ۱۰ آنگستروم است که در بلورشناسی و عکسبرداری از اعضای داخلی بدن و عکسبرداری از درون اشیای جامد و به عنوان یکی از روش‌های تست غیرمخرب در تشخیص نقص‌های موجود در اشیای ساخته شده (مثلاً در لوله‌هاو...) کاربرد دارد.
پرتو ایکس در سال ۱۸۹۵ توسط ویلهلم کنراد رونتگن (رنتگن)، فیزیکدان آلمانی کشف شد و به دلیل ناشناخته بودن ماهیت آن، پرتو ایکس نامیده شد. یعنی با قرار دادن آن در میدان‌های مغناطیس و الکتریکی به هیچ وجه منحرف نمی شود. این اشعه قدرت نفوذ بسیاری دارد و تقریبا از هر چیزی به جز استخوان و فلز (اوربیتال d) می گذرد. اولین عکس پرتو ایکس از دست همسر رونتگن گرفته شد که انگشتر او به خوبی در عکس مشخص است . این گمان که پرتوهای ایکس، امواج الکترومغناطیس با طول موج بسیار کوتاه هستند، به کمک یک آزمایش پراش دوگانه که در سال ۱۹۰۶ توسط سی.گ.بارکلا انجام گرفت، تائید شد.
اثبات قطعی ماهیت موجی پرتو ایکس در سال ۱۹۱۲ به وسیلهٔ فون لاوه ارائه شد.

وی اولین جایزه فیزیک نوبل را در سال۱۹۰۱ گرفت
انواع پرتو ایکس
  • پرتو ایکس تکفام (تک رنگ): پرتو ایکسی که فقط دارای یک [[طول موج]خاص است را پرتو ایکس تکفام می‌نامند.
  • پرتو ایکس سفید (پیوسته): پرتو ایکسی که تکفام نبوده و دارای طول موج‌هایی در بازهٔ λ۱ تا λ۲ است.
روش‌های تولید
در هنگام برخورد الکترونهای با سرعت بالا به فلزات، الکترون‌های لایه‌های پایین‌تر به لایه‌های بالاتر منتقل شده (اتم‌ها برانگیخته می‌شوند) و در هنگام برگشت الکترون‌ها به حالت پایه انرژی مازاد را به صورت پرتو ایکس گسیل می‌کنند. بنابراین هر لامپ تولید پرتو ایکس باید شامل:
  • منبع الکترون
  • میدان شتاب‌دهنده به الکترونها
  • هدف فلزی
باشد. به علاوه از آنجایی که قسمت عمدهٔ انرژی جنبشی الکترونها هنگام برخورد به فلز هدف، به حرارت تبدیل می‌شود، معمولاً فلز هدف را با آب خنک می‌کنند تا ذوب نشود.
لامپ‌های گازی
این لامپ‌ها همانند لامپ پرتو ایکس اولیه‌ای هستند که رونتگن ساخته بود و امروزه چندان کاربردی ندارند. در این لامپ‌ها الکترون از یونش مقدار اندکی گاز موجود در لامپ تقریباً تخلیه شده به وجود می‌آید.
ایمنی
پرتو ایکس برای انسان بسیار خطرناک است و می‌تواند آسیب‌های زیستی قابل توجهی را پدید آورد. این آسیب‌ها در انسان شامل سوختگی، بیماری ناشی از دریافت تابش بیش از حد و اثرات ژنتیکی می‌باشند.
 
پ ) فرو سرخ
امواج فروسرخ چیست ؟
تابش فروسرخ یا به عبارتی «اشعه مادون قرمز» در علم فیزیک به قسمی از طیف امواج الکترو مغناطیسی گفته می‌شود که طول موج آنها بلندتر از دامنه نور مرئی و کوتاهتر از دامنه امواج رادیوئی باشند.
دامنه طول موج اینگونه تابش تقریبا بین ۱ میلی‌متر تا ۷۵۰ نانومتر (برابر ۷۸۰۰-۱۵۰۰۰۰۰ آنگستروم )متغیر بوده بنابراین کوتاه تر از امواج رادیوئی طبقه بندی می‌گردند.
بسامد (فرکانس) امواج فروسرخ در بیشترین حد ۴۰۰ تریلون بار در ثانیه(در محدوده بسیار نزدیک به رنگ سرخ مرئی«یعنی همان مفهوم زیر سرخ بودن») تا ۸۰۰ بیلیون بار در ثانیه (تامحدوده پایانی پرتوهای مایکروویو) اندازه گیری می‌گردند.
اصطلاح تابش فروسرخ گرته‌برداری از نام انگلیسی آن یعنی Infrared است. واژه انگلیسی Infrared از ترکیب دو کلمه لاتین Infra به معنی فرو یا پایین و کلمه انگلیسی red به مفهوم سرخ به وجود می‌آید. علیرغم داشتن طول موجی بلندتر از رنگ سرخ ( دارای بلند ترین طول موج در دامنه نور مرئی) و بسامد یا فرکانس کمتر از آن را می‌توان سبب این نامگذاری دانست.
تابش فروسرخ رادر فیزیک، عموما با گرمای تابشی و یا به عبارتی از جنس همان گرمائی که از چشمه‌هایی همانند خورشید، لامپ برقی ،و دیگر چشمه‌ها مانند پرتوهایی که از یک شمع به اطراف تابیده می‌گردنند، همسان می‌شناسند. عموما چه درست وچه غلط، همه گونه تابش‌های حرارتی رامعمولا به امواج فروسرخ نسبت می‌دهند.
درباره تابش فروسرخ
oچشمه ای هما نند خورشید در مجموع، تنها قادر به تامین ۵۰٪ گرمای مورد نیاز کره خاکی از منابع تابش مرئی خوداست ومابقی آن ازبرکت تابش امواج طیف غیر مرئی، از جمله تابش فروسرخ تامین می‌شوند.«رجوع گردد به مبحث امواج فرا بنفش یا »Ultra Violet
اما نکته ظریفی در اینجاست: هر دو نوع تابش حرارتی مرئی و غیر مرئی دارای «گرمای تابشی» و یا از جنس گرمای تابشی هستند. تنها تفاوت راباید نزدیکی تابش‌ها به سوی طیف مرئی سرخ و یا دوری از آن به سوی امواج ریز موج یا ماکروویو، دانست. طیف تابشی خورشید در حالت مرئی به سمت سرخ و زرد متمایل بوده ودر حالت غیر مرئی متمایل به باند پرتوهای تابشهای فروسرخ کوتاه «شرح در پائینتر» است. خیلی که سخت نبود ؟...
هر چند که اینگونه تابش در برخی دامنه‌های نزدیک فروسرخ از طریق پوست کاملا قابل حس بوده اما اینکه منبع تابش الزاما میبایستی با تابانیدن نور مرئی از خودنیزآنراقابل ثبت و حس نماید ، صحیح نیست.
بطور مثال ،اشعه مادون قرمز با طول موج کوتاهتر از ۱٫۵ میکرومتر از پوست می‌گذرند و بقیه جذب شده و تولید حرارت می‌کنند، اما دیده نمی‌شوند. همانگونه که می‌دانیم ، یک اطوی برقی باوجود اینکه هیچگاه ازشدت داغی به سرخی نگرایده و در تاریکی قابل رویت نمی‌باشد مچنان می‌تواند نمونه ای ازیک منبع تابش فروسرخ باشد.
خلاصه: تابشهای فروسرخ معمولااز طریق ابزار مرسوم از قبیل دوربین‌های چشمی و عکاسی معمولی، عینک‌های آفتابی یا لنزی متعارف، چشمان غیرمسلح انسان وبسیاری دیگر ازموجودات، قابل دیدن نمی‌باشند .
ت ) رادار
رادار يك سيستم الكترومغناطيسي است كه براي تشخيص و تعيين موقعيت هدف بكار مي رود . با رادار مي توان درون محيطي را كه براي چشم ،غير قابل نفوذ است ديد مانند تاريكي ،باران،مه.برف،غبار و غيره . اما مهمترين مزيت رادار توانايي آن درتعيين فاصله يا حدود هدف مي باشد .كاربرد رادارها در اهداف زميني ، هوايي،دريايي، فضايي و هواشناسي مي باشد.
امواج رادار چيزي است كه در تمام اطراف ما وجود دارد، اگر چه ديده نمي‏شود. اما مركز كنترل ترافيك فرودگاهها براي رديابي هواپيماها چه آنها كه بر روي باند فرودگاه قرار دارند و چه آنها كه در حال پرواز هستند، از رادار استفاده مي‏كنند. در برخي از كشورها پليس از رادار براي شناسايي خودروهاي با سرعت غير مجاز استفاده مي‏‏كند. ناسا از رادار براي شناسايي موقعيت كرة زمين و ديگر سيارات استفاده مي‏كند، همين طور براي دنبال كردن مسير ماهواره ‏ها و فضاپيماها و براي كمك به كشتي‏ها در دريا و مانورهاي رزمي از آن استفاده مي‏شود. مراكز نظامي نيز براي شناسايي دشمن و يا هدايت جنگ افزارهايشان از آن استفاده مي‏كنند.
هواشناسان براي شناسايي طوفانها، تندبادهاي دريايي و گردبادها از آن استفاده مي‏برند. شما حتي نوعي خاص از رادار را در مدخل ورودي فروشگاهها مي‏بينيد كه در هنگام قرار گرفتن اشخاص در مقابلشان، درب را باز مي‏كنند. بطور واضح مي‏بينيد كه رادار وسيله‏ اي بسيار كاربردي مي‏باشد.
استفاده از رادار عموماً در راستاي سه هدف زير مي‏باشد:
  • شناسايي حضور يا عدم حضور يك جسم در فاصله ه‏اي مشخص – عمدتاً آنچه كه شناسايي مي‏شود متحرك است و مانند هواپيما، اما رادار قادر به شناسايي حضور اجسامی كه مثلاً در زيرزمين نيز مدفون شده ‏اند، نيز مي‏باشد. در بعضي از موارد حتي رادار مي‏تواند ماهيت آنچه را كه مي‏يابد مشخص كند، مثلاً نوع هواپيمايي كه شناسايي مي‏كند.
  • شناسايي سرعت آن جسم- دقيقاً همان هدفي كه پليس در بزرگراه‌ها براي كنترل سرعت خودروها از آن استفاده مي‏كند.
  • جابه‌جايي اجسام – شاتل‏هاي فضايي و ماهواره هاي دوار بر دور كره زمين از چيزي به عنوان رادار براي شناسايي حفره ‏هاي مجازي ،  تهيه نقشه جزئيات زمين ، نقشه ‏هاي عوارض جغرافيايي سطح ماه و ديگر سيارات استفاده مي‏كنند
    نخستين بار در سال 1901 « هوگو ژرنسبارک » که او را «ژول ورن» آمريکايي می‌نامند، در يک داستان علمي _ تخيلي ، آن را طرح ريزي کرد. در سال 1906 ، يک دانشجوي 23 ساله آلماني ، به نام « هولفس ير » دستگاهي ساخت که با اصول رادارهاي امروزي می‌توانست امواجي را بسوي موانع بفرستد و بازتاب آنها را دريافت دارد. آزمايش اساسي ارسال امواج الکترومغناطيسي بسوي هواپيماهاي در حال پرواز ، بوسيله يک دانشمند فرانسوي به نام « پير داويد » انجام يافت. در آغاز جنگ دوم جهاني بود که تکنسينهاي انگليسي موفق شدند، نخستين مدلهاي راداري امروزي را بسازند. اما کار آنها يک مشکل اساسي داشت. امواج تا نقطه‌اي که  می‌خواستند نمی‌رسيد و تنها تا پنج هزار متر برد داشت.
·        به همين دليل يک فرانسوي ديگر به نام "موريس پونت" در سال 1930 موفق به اختراع دستگاهي جالب به نام "مانيترون" شد که امواج بسيار کوتاه راديويي را بوجود می‌آورد و به همين دليل رادارهايي که به کمک اين وسيله تکميل شدند توانستند تا دهها کيلومتر بيش از رادار قبلي امواج را ارسال کنند. دستگاه اختراعي پونت در سال 1935 ابتدا در کشتي معروفي به نام نرماندي نصب شد و توانست آن را از خطر برخورد با کوههاي عظيم يخي شناور در اقيانوس محافظت کند و بدين ترتيب رادار علاوه بر استفاده وسيع در هوا ، سطح درياها را هم به تسخير خود در آورد
همانطور که امواج دريا و امواج صوتي پس از رسيدن به مانعي منعکس می‌شوند، امواج الکترومغناطيسي هم وقتي به مانعي برخورد کردند، بر می‌گردند و ما را از وجود آن آگاه می‌سازند. به کمک امواج الکترومغناطيسي نه تنها از وجود اجسام در فاصله دور باخبر می‌شويم، بلکه بطور دقيق تعيين می‌کنيم که ايا ساکن هستند يا از ما دور و يا به ما نزديک می‌شوند. حتي سرعت جسم نيز بخوبي قابل محاسبه است. وقتي امواج منتشر شده از رادار ، به يک جسم دور برخورد می‌کنند، به طرف نقطه حرکت بر می‌گردند. امواج برگشتي توسط دستگاههاي خاص در مبدا تقويت می‌شوند و از روي مدت رفت و برگشت اين امواج ، فاصله بين جسم و رادار اندازه گيري می‌شود.
فروصوت
دانشمند انگليسي نشان داده اند که فروصوت ها يعني اصواتي که از حد شنوايي گوش انسان پايين ترند و انسان نمي تواند آنها را بشنود ، دليل اصلي القاي چنين احساسي هستند.
به اين ترتيب گره از رازي که دهها سال ذهن دانشمندان را به خود معطوف کرده بود ، برداشته شد.
فروصوت هايي که به صورت طبيعي وجود دارند و يا توسط انسانها توليد مي شوند، در تمامي اوقات در اطراف ما پرسه مي کنند.
برخي حيوانات نيز از قبيل فيلها و نهنگها ، از اين اصوات براي برقراري ارتباطات راه دور استفاده مي کنند.
همچنين دانشمندان علوم جوي از آنها براي شناسايي طوفان هايي که در دوردست مي غرند بهره مي گيرند و يا اين که به کمک ادوات صوتي مخصوصي که از اين امواج در آنها استفاده مي شود ، مي تواند برخي از منابع فروصوتي از قبيل امواج اقيانوسي را از هزاران مايل دورتر شناسايي کنند.
اقيانوس هاي پرسر و صدا گوش انسان هر چيزي را که پايين تر از آستانه 20هرتز باشد، نمي تواند بشنود، اما براحتي آن را احساس مي کند.
اين دو دانشمند نيز نامي جالب براي اين پرنده انتخاب کرده اند: «سمفوني مجازي فروصوت ها» اين اصوات ناشنيدني اما گاهي اوقات احساس شدني ، اصواتي هستند که چگالي انرژي آنها به اندازه اصواتي است که قابل شنيدن هستند.
به عنوان مثال ، قدرت امواج فروصوتي که توسط طوفان هاي قوي جوي ساتع مي شود ، معادل نيروي الکتريکي است که توسط شهري با 100هزار نفر جمعيت مصرف مي شود و همين نوع از نيروست که مي تواند تشخيص منابع فروصوتي از قبيل طوفان هاي دوردست را از ديگر صداهايي که ادوات مربوط شناسايي مي کنند ، آسان سازد.
يک احساس وهم آور به اين ترتيب مشخص شد که چرا آمار خودکشي در مناطق آلپ و قسمتهاي غربي ايالات متحده بسيار بالاست محققان معتقدند که بادهايي که در رشته کوهها مي وزند مي توانند امواج فروصوتي توليد کنند که روزها باقي مانده و سبب بروز واکنش هاي بيولوژيکي ناشناخته اي مي شوند.
حتي وقتي اين نوع اصوات را با نوعي از موسيقي ترکيب کردند و عده اي را به شنيدن آنها واداشتند ، نتايج جالبي به دست آمد.
اين اشخاص در حال شنيدن اين موسيقي بسيار پريشان و مضطرب و عصبي بودند و در ستون فقراتشان سرماي خاصي را احساس مي کردند.
به اين ترتيب مشخص شد که با فرکانس پايين مي توانند تجربيات غيرمعمولي را در انسانها به وجود آورند، حتي اگر اين اشخاص نتوانند واقعا حضور اين اصوات را در اطراف خود تشخيص دهند.
اين «سمفوني ناشنيدني امواج فروصوت» ابزار مهمي براي تشخيص آزمايش هاي هسته اي غيرقانوني و يا سقوط بهمن و بروز زلزله شده است.
پس اگر در يک مکان مرموز دچار يک احساس مرموز شديد ، دنبال عوامل ماورائ طبيعي نباشيد تنها کافي است که همه چيز را به گردن امواج فروصوت بيندازيد
فرو صوت و فراصوت
اصواتی با بسامد‌های زیر به عنوان فرو صوت شناخته می‌شوند. در مقابل اصواتی با بسامد‌های بالاتر از به عنوان فراصوت نامیده می‌شوند. با این حال گوش انسان توان شنیدن چنین اصواتی را ندارد. برخی حیوانات توان شنیدن فروصوت و فراصوت را دارند.
کرگدن‌ها با اصواتی به بسامد با یکدیگر صحبت می‌کنند.

در حالی که خفّاش‌ها با اصوات شکار خود را شناسایی و جهت یابی می‌کنند.

بسامد یک ویژگی فیزیکی صوت است زیرا به‌کمک لوازم الکترونیکی می‌توان آن را اندازه گرفت. در مقابل، بسامد در گوش ما به عنوان یک اثر کیفی است به طوری که با آن زیر و یا بمی صدا را تشخیص می‌دهیم. یک صدای خالص با بسامد کم به عنوان صدای بم و صدای دیگر با بسامد زیاد به عنوان صدای زیر شنیده می‌شود.
پیانو معمولاً صدای زیر درست می‌کند در حالی که طبل صدای بم تولید می‌کند.
چه حيواناتي قادر به شنيدن امواج فراصوت و فروصوت هستند؟حيوانات از از صوتها چه استفاده هايي مي كنند؟فرو صوت : برخي حيوانات نيزاز قبيل فيلها ؛ نهنگها ،دلفين‌ها و خفاش‌ها از اين اصوات براي برقراري ارتباطاتراه دور استفاده مي کنند. فراصوتهاموشها : وقتى حرف آواز خواندنبه ميان مى آيد معمولاً آواز پرندگان، نهنگ ها و آدم ها بيش از همه جلب توجه مىكند. اما پژوهش جديدى نشان مى دهد كه موش ها را هم بايستى در همان حد و اندازه هابه اين فهرست افزود. اكنون مدتى است كه پژوهشگران مى دانند موش هاى نر هنگامى كه بانشانه هايى از موش هاى ماده در نزديكى خود مواجه مى شوند، آواهاى فراصوتى از خود سرمى دهند.
اطلاعات جمع آوري كنيد: ص 48
1 – بعضي از حيوانات، بر خلاف انسان،‌قادر به شنيدن فراصوت و فرو صوت هستند. تحقيق كنيد كه كداميك از حيوانات فروصوت را مي شنوند و كداميك قادر به شنيدن فراصوت هستند.
2 – آيا حيواناتي را مي شناسيد كه از اين صوت ها استفاده ديگري كنيد؟
فراصوت : خفاش و گراز ماهي – فروصوت : اسب و حشراتي چون عنكبوت كه ده دقيقه قبل از وقوع زلزله امواج طولي را حس مي كنند.
خفاش با ايجاد فراصوت و گوش دادن به بازتاب آن مانع را شناسايي مي كند.
موج هاي الكترومغناطيسي:
موج هاي راديويي و موج هاي نوراني از يك نوع هستند و به آن موج هاي الكترومغناطيسي مي گويند. موج هاي الكترومغناطيسي از بسامد بسيار بالا (طول موج بسيار كوتاه كه پرتوهاي گاما نام دارند) تا بسامدهاي بسيار كم (طول موج هاي بسيار بلند كه موج هاي راديويي نام دارند) را شامل مي شوند.
اين موج ها نيز مانند موج هاي ديگري چون موج هاي صوتي، با خود انرژي حمل مي كنند. مي دانيد كه خورشيد منبع اصلي انرژي بر روي زمين است. اين انرژي توسط امواج نوري كه خود نوعي موج الكترو مغناطيسي هستند از خورشيد به زمين مي رسد.
مومج هاي الكترومغناطيسي بر خلاف موج هاي صوتي، از خلاء نيز مي گذرند. سرعت انتشار آن ها نسبت به سرعت انتشار موج هاي صوتي بسيار بيشتر است.
موج هاي الكترومغناطيسي را بر حسب بسامد كاربرد آن ها نامگذاري مي كنند. به اين گستره طيف موج هاي الكترومغناطيسي مي گويند.
اطلاعات جمع آوري كنيد. ص 49
تحقيق كنيد كه از پرتوهاي :
الف) گاما
ب) ايكس
پ) فروسرخ
ت) رادار
چه استفاده هايي مي شود؟
الف) از پرتو گاما در فيزيوتراپي و بمباران غده هاي سرطاني
ب) از پرتو ايكس در راديو گرافي و راديوسكوپي و عكس برداري از قطعات صنعتي جهت اطمينان از سالم بودن
پ) از فروسرخ به كمك دوربينهاي فروسرخ (مادون قرمز) جهت شناسايي
ت) از پرتوهاي رادار جهت ارتباط و شناسايي


 
  

 
دسته بندی: <-PostCategory-> | تاريخ: 9 / 10 / 1391برچسب:, | ساعت: 8:38 | نویسنده: عادل خمیسی نیا
 

 

اکالیپتوس درختی از تیره موردیها که اصلش از استرالیا است و در آن سرزمین تشکیل جنگل‌های انبوهی می‌دهد و ارتفاع آن به ۱۴۵ متر و محیط تنه آن به ۲۵ متر می‌رسد.
فواید:

هنگام سرماخوردگی برگ‌های خشک شده این گیاه را جوشانده و یا عصارهٔ آن را از دارو خانه‌ها دریافت کنیدیاآدامس آن را بخورید و بعد آن را در دستگاه بخور بریزید براي از بين بردن شپش پودر اكاليپطوس را مانند حنا روي سربگذاريد سپس بشوييد براي درمان بيماري قند1يا2برگ اين گياه را دم كرده با احتياط ميل كنند زيراين گياه سمي است بخوراين گياه در صورتي كه تب نداشته باشيد دفع كننده اخلاط است.

 


 
  

 
دسته بندی: <-PostCategory-> | تاريخ: 9 / 10 / 1398برچسب:, | ساعت: 8:30 | نویسنده: عادل خمیسی نیا
 

به نام خدا

با عرض سلام و خسته نباشید

خدمت اون دسته از عزیزانی که از این خانه ی حقیرانه من دیدن می کنند و مرا با نظراتشون به هر چه زیباتر کردن این مطالب کمک می کنند

من این وبلاگ رو برای تمام کسانی که دنبال مطالب و تحقیقات درسی هستند رو ساختم تا بتوانند به راحتی کارهای خود رو انجام داده و من هم باری از دوششون برداشته باشم

از تمام دوستانی که از این کلبه ئ حقیر دیدن می کنند تقاضا دارم که با نظراتشون مرا کمک و یاری کنند

با تشکر

عادل خمیسی 09388383375


 
  

 
دسته بندی: <-PostCategory-> | تاريخ: 6 / 10 / 1391برچسب:, | ساعت: 14:39 | نویسنده: عادل خمیسی نیا
 

 

حافظ وهبه از نويسندگان معروف وهابى، آراء و عقايد وهابيت را در امور کلى زير خلاصه نموده است:
مبارزه و جنگ با بدعتها و منکرات، مخصوصاً چيزهايى که موجب شرک مى باشد از قبيل زيارت ،توسل، تبرک به آثار اولياء، نمازگزاردن نزديک قبر و افروختن چراغ براى قبور و نوشتن برروى آنها، حال براى زيارت بناى قبور و تعمير ساختمانهابراى قبور نذر و ذجه و گريه بر آنها، قسم به غير خدا، استمداد و استشفاء از غيرخدا و شفاعت طلبيدن از آنان و...

 

عقايد وهابيت :
حافظ وهبه از نويسندگان معروف وهابى، آراء و عقايد وهابيت را در امور کلى زير خلاصه نموده است:
1- بازگشت به کتاب خدا و سنت پيغمبرى و پيروى راه سلف صالح (صحابه پيامبر و تابعين) در فهميدن آيات و احاديث و نرفتن به راه فلاسفه و متکلمان و صوفيه که همه آنها مخالف طريق سلف صالح است.
(از قبيل آيات و روايات مربوط به اعتقاد به رويت و اثبات جهت و جسم براى خدا و يا معصوم نبودن پيامبران قبل از بعثت و...). نقد اين دسته افکار را مى توان در کتاب "الوهابية والتوحيد" آقاى کورانى ملاحظه نمود.
2- مبارزه و جنگ با بدعتها و منکرات، مخصوصاً چيزهايى که موجب شرک مى باشد از قبيل زيارت ،توسل، تبرک به آثار اولياء، نمازگزاردن نزديک قبر و افروختن چراغ براى قبور و نوشتن برروى آنها، حال براى زيارت بناى قبور و تعمير ساختمانهابراى قبور نذر و ذجه و گريه بر آنها، قسم به غير خدا، استمداد و استشفاء از غيرخدا و شفاعت طلبيدن از آنان و...
3- مبالغه نکردن و غلو ننمودن درباره پيغمبر و اولياء بويژه پس از مرگ و در نظر نگرفتن نيروهاى و امداهاى غيبى و فوِق العاده براى آنان و موثر نبودن و يا فقدان ارتباط ارواح آنان با اين دنيا
آنچه در فوِق اشاره گرديد خلاصه اى بود از افکار و عقايد وهابيت که با توجه به بناى نوشتار بر اختصار نگاشته شده و براى آشنايى بيشتر مى توان به کتابهاى "منهاج السنت"، "مجموعه الرسائل الکبرى" "الفتادى الکبرى"، "الجواب الباهر فى زوار المقابر" و "الرد على الاختايى" از ابن تميمه، کتابهاى "التوحيد" "المهدية النسيه"، "خلاصة الکلام"، "کشف الشبهات عن خالق الارض و السموات" و رساله "اربع قواعد" از محمدبن عبدالوهاب، کتاب "تطهير الاعتقاد" محمدبن على شوکانى صنعانى و يا" ابن تميمه حياته و عصره و ارائه و فقه" از محمدابوزهره و بالاخره "حيات شيخ الاسلام ابن تميمه" از محمدالبيطار مراجعه نمود.


 
  

 
دسته بندی: <-PostCategory-> | تاريخ: 6 / 10 / 1391برچسب:, | ساعت: 9:51 | نویسنده: عادل خمیسی نیا
 

 

اگر فرزندی دارید كه در حال تحصیل است موضوع كمك به انجام تكالیف وی مسأله‌ای آشنا برای شماست. همان گونه كه می‌دانیم والدین نقشی مهم در پیشرفت تحصیلی فرزندانشان ایفا می‌كنند. شما نیز با مشاركت در امور آموزشی و تحصیلی فرزندتان می‌توانید بر روی شكاف بین خانه و مدرسه پلی ایجاد كنید به این طریق موفقیت فرزندتان را در امر تحصیل و زندگی تضمین نمایید.
میزان مناسب تكلیف خانه برای هر دانش‌آموز، بستگی به سن و مهارت‌های او دارد. انجمن‌های اولیا و مربیان چنین نظر داده‌اند كه مقدار زمان مفیدی كه بچه‌های كودكستان تا پایه دوم ابتدایی می‌توانند به انجام تكالیف اختصاص دهند، 10 تا 20 دقیقه در هر روز مدرسه است. در پایه سوم تا ششم این میزان می‌تواند 30 تا 60 دقیقه در یك روز مدرسه باشد.
 


 
  

 
.:: صفحات سایت ::.

 
درباره ما




ایجاد کننده وبلاگ : عادل خمیسی نیا


این صفحه را به اشتراک بگذارید

 
آرشیو
لطفا ماه مورد نظر را انتخاب کنید :
هفته چهارم بهمن 1392
هفته چهارم بهمن 1391
هفته دوم بهمن 1391
هفته چهارم بهمن 1391
هفته دوم بهمن 1391
هفته چهارم دی 1391
هفته سوم دی 1391
هفته چهارم بهمن 1391
هفته سوم بهمن 1391
هفته اول بهمن 1391
هفته چهارم دی 1391
هفته دوم دی 1391

 
نویسندگان

 
لینک دوستان

.: تنهاتری دختر
.: دانشجویان حرریاحی
.: شارژ به قیمت تعاونی
.: خرید شارژ ارزان قیمت
.: پیگیری گواهینامه
.: فعال سازی سیم کارت
.: همسر یابی
.: سیستم جامع دانشگاهی گلستان
.: سیستم جامع دانشگاهی گلستان
.: سازمان سنجش
.: دانلود
.: ویکی صدا
.: دانشگاه آزاد اندیمشک
.: پایگاه اطلاع رسانی نظام وظیفه
.: وضعیت کارت سوخت
.: چت روم رایگان
.: هم آواز
.: دانلود بهترین آهنگهای جدید
.: سایت همسر یابی
.: کارت شارژ
.: خرید اینترنتی کارت شارژ
.: یاابا صالح المهدی (عج)
.: صنایع غذایی
.: هوش مصنوعی . رقیه باقری
.: ردیاب ماشین
.: جلوپنجره اریو
.: اریو زوتی z300
.: جلو پنجره ایکس 60

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان یادگار خزانو آدرس adelkhamisi.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





.: قالب وبلاگ



Theme Edited By: temsara.ir